1
اینترنت گوی بلورین خوششانسی است.
آشنایی من با برخی از بهترین ایدهها و افراد و فرصتها، گاه در بیهودهترین لحظات وبگردیام شکل گرفته.
پاستور گفته بود: بخت، یار آمادههاست.
ما با آنلاین بودن، در بستر سانس قرار میگیریم.
بنابراین با یک کلیک، احتمال رسیدن به فرصتهایی را داریم که گذشتگان ما گاهی پس از سالها تلاش و تقلا به آن میرسیدند.
2
در خود میاندیشم آیا اصالت به معنای نوشتن از چیزهاییست که قبلاً هیچ سخنی از آنها به میان نیامده؟ یا برای اصیل بودن باید چنین تلاشی دغدغۀ یک نویسنده باشد؟
تا اینکه به نقلقول زیر رسیدم:
اصالت در گفتن آن چیزی نیست که کسی پیش از این نگفته است؛
اصالت در گفتن آن چیزی است که دقیقاً خودتان فکر میکنید.
-جیمز استِفِنز
3
در نوشتن و هر نوعی از خلق و ارائه محتوا، بهتر است به نتایج فکر نکنیم.
تمرکز روی فرآیندهای دستیابی به نتایج، تاثیر بهتری دارد.
سوال:
آیا عادتها و عملکرد روزانۀ ما، برای رسیدن به نتایج مد نظر ما راهگشا هست؟
4
باید کوشید از بدبختی نیز سودی جست.
هاینریش هاینه
قصار بالا، نه یک جملۀ انگیزشی دلخوشک است و نه از زبان یک سخنران انگیزشی بیرون آمده. حرف یکی از بزرگترین شعرای آلمان است که اتفاقا شعرهای تلخ بسیاری هم دارد.
موضوع این است که ما ناگزیریم از سود جستن از بدبختی.
تاریخ بشر، از میلیونها سال پیش، تا همین الان که سیل به ما حمله کرده، سرشار از بحرانهای ناامیدکننده و جانسوز بوده. اما نسل بشر دوام آورده و رشد هم کرده. آیا این جز با نقش بستن این ایده در ذهن و ضمیر موثرترین انسانها بوده:
باید کوشید از بدبختی نیز سودی جست.
5
شکستهنویسی روز:
برای بعضی از ما نوشتن، مثل دیکته گفتن به خودمون میمونه.
یعنی وقتی میشینیم تا بنویسیم، مثل یه معلم یا پدر و مادر بداخلاق و بیحوصله به روز میخوایم افکار خودمون رو به جریان نوشتن تحمیل کنیم.
در صورتی که نوشتن خلاقانه و لذتبخش اصولاً هیچ نسبتی با اجبار و برنامهریزی دقیق نداره.
نوشتن اگه بازیگوشیِ محض نباشه، چیزی جز یکی از روشهای زجرآور شکنجه نیست.
پیشنهاد:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
9 پاسخ
آقای کلانتری عزیز
نمیدونم دو هفته شده که با سایت شما آشنا شده ام یانه! ( البته نگاه کردم تو صفحات باز کروم گوشیم که مدتها پیش هم یک پست از این سایت دیده بودم ولی آشنایی جدی با سایت شما و با شما مدت کوتاهیه که آغاز شده )
روی پست تست استعداد نویسندگی کامنت گذاشتم(همان نرگس بر سر دو راهی نویسندگی _معماری:)) اینا رو گفتم که ماروهم جز دسته اول مخاطبان سایت(پای ثابتها قرار بدید و کامنت هارو تو اولویت بگذارید و هم اینکه دیگه با همین نام شناخته بشم چه تو سایت چه جای دیگه اگه کامنت گذاشتم :))
البته میدونم که بهتره با وبلاگ و سایت برای شما شناخته بشیم (این کار رو حتما میکنم به زودی)
روزی سه چهار تا از پستهای سایتتون رو اگه نخونم خوابم نمیبره. اولین 1000 کلمه ام رو هم نوشته ام( هرچند بیش از 1000 کلمه شد و کلی حرف نگفته و ننوشته داشتم انگار )(این رو هم فقط برای این گفتم که بدونید فقط منتظر پاسخ سوالم و اون دوراهی ننشته ام و سعی میکنم در حین جستجو پیش برم )
اما کماکان اون سوال و دوراهی من پابرجاست. دارم کتاب ” این راهش نیست” رو میخوانم. با کتابهای موفقیتی که همیشه دیده ام متفاوته و عااالیه.
بعد از این که کتاب رو تموم کردم و چیزی که ازش دریافتم رو براتون نوشتم ، دوست دارم اون سلیقه شخصی ای که گفتید الان نمیگم رو هم بدونم. چون یک مطالبی توی سایت خواندم و جملاتی هم توی کتاب یافته ام که کمی متناقضه. (کتاب رو تمام کردم درباره این تناقض مینویسم براتون )
بی نهایت ممنوووونم که درباره نوشتن می نویسید و این همه انگیزه میدید.(ببخشید که این قدر طولانی شد )
سلام نرگس جان
کیف کردم از خوندن کامنتت.
چه خوب که با اسم کامل کامنت گذاشتی. فامیلی زیبایی هم داری.
کارت تحسین برانگیزه. فکر نمیکردم سراغ اون کتاب بری. چون عموم آدما از کار جدی و تغییر بزرگتر و یادگیری فرار میکنن. ولی تو ثابت کردی که جدی هستی و میخوای زندگی خودت رو واقعاً تغییر بدی و بهتر کنی.
من حتماً برای تو بیشتر مینویسم.
حتما از دغدغه های خودت بیشتر بنویس برم.
راجع به سلیقۀ شخصی من هم، فکر کنم با کنار هم گذاشتن قطعات پازل(پست های وبلاگ) بتونی به نظرم پی ببری!
شاد باشی
خیلی عالی بود واقعا (:
سپاس معصومه جان
واقعا اینترنت گوی بلورین خوش شانسیه
اکثر قدر اونو نمی دونن و برای کارهای بیهوده و خوندن اخبار و زندگی بقیه افراد استفاده می کنن
ولی یک گنجیه که همه به اون دسترسی دارن و می تونن بهترین استفاده ها رو ببرن
بله وحید جان
اگر درست ازش بهره ببریم، در بلند مدت میتونه دستاوردهای مثبت زیادی برامون داشته باشه.
سلام بر استاد کلانتری بزرگوار
چند وقتی هست که پست های شما رو میخونم بعضی از اون ها رو هم مطالعه میکنم.
گشت زدن بین پست ها به شدت لذت بخشه حتی اگه بعضی هاشون تلخی هم داشته باشه.
وسط خوندن چند تاشون خندیدم و بالاخره بین خوندن یکی از اون ها ناخواسته از روی صندلی پریدم.
یه روزایی میشد میرفتم کتابفروشی و هرچی پول داشتم کتاب می خریدم ، یواشکی میاوردمشون خونه که مامانم غرغر نکنه که بچه اتاقت جا نداره باز رفتی کتاب خریدی؟
یه روزایی از انقلاب تا خونه انقد وزن کتاب ها زیاد بود انگشتام بی حس میشدن ، ولی یه لذت عجیبی داشت موقعی که میرسیدم خونه و بازشون میکردم و بوی سرب و کاغذ نو هوش از سرم می برد.
برای کامنت اول دیگه روده درازی بسه.
دوستتون دارم آقای کلانتری ممنون که هستید و می نویسید.
سلام محمد عزیزم
چقدر کیف کردم از خوندن کامنتت.
زنده باد، پس تو یکی از آدمهای کتابباز و خلاق دنیا هستی که من از حرف زدن باهاشون لذت میبرم.
حتماً بیشتر بنویس برام.
شاد و موفق باشی دوست خوب من.