داشتم نقد شاملو بر «یادداشتهای آدم پرمدعا» را در کتاب «از مهتابی به کوچه» میخواندم که به این حرف رسیدم:
«…اما آخر کدام آیه تصریح کرده که کتابِ سی برگی کتاب نیست؟»
بله، قطور بودن یک کتاب، خوبی آن را اثبات نمیکند.
کتاب میتواند «سی» صفحه باشد، اما «سی» هزار مرتبه مؤثرتر و ماندگار از هزارها کتاب.
ولی این نباید دلخوشنک تنبلها بشود.
هر وقت سی هزار کلمه نوشتی و فقط سه هزار تای آن را نگه داشتی و بقیه را دور ریختی آنوقت میتوانی ادعا کنی که به کیفیت بیش از کمیت بها میدهی.
لینک مرتبط برای مطالعهی بیشتر:
18 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بنویس. بمیر و بنویس 🤭
سلام استاد بزرگوار. بسیار از مطلبتان لذت بردم؛ امیدوارم هر کجا که باشید پیروز و شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام دانیال عزیز
سپاسگزارم از مهرت. شاد و برقرار باشی.
چراغ راه منید استاد
سلامت باشید.
آقای کلانتری چرا طفره می روید.
من که از شما سوال سختی نپرسیدم. من به عنوان یک نوجوان می خواهم بدانم که جواب این معمای حل نشده چیست!
من یک جواب روشن میخواهم هرچند کوتاه ولی راهنمایی برای من.
به فرض تصور کنید من هم بخواهم در آینده نزدیک سازمان خودم را تأسیس کنم. و این سازمان به فرض در همین حوزه شما باشد.
سوال: آیا امروز من می توانم با پول روزنامه نگاری شما در آن زمان و چه حالا، بر روی این کار سرمایه گزاری کنم و سود برسم؟!
آقای کلانتری عزیز شاید برای شما دیگر گفتن و یا نگفتنش چندان اهمیت نداشته باشد، ولی برای امثال من مسئله کسب تکلیف است. این مسئله مرگ و زندگیست. پس اگر کمک به هم دغدغه مندان را وظیفه خودتان می دانید، باید امروز پاسخگو باشید.✔
[در غیر این صورت شما از جان من و بسیاری کاسته اید. ]
شاهین کلانتری که من می بینم نباید غرور ورش دارد و به من نگویید. اگر مسئله امنیتی بود، در میان نمی گذاشتم. اما لازم دیدم تا یک بار برای همیشه از این سردرگمی رها شوم. دیگر تحمل ندارم. تحمل دیگرانی که به آینده امثال من و شما و حتا وجود خود أمثال شما باوری ندارند را ندارم. من سالهاست که می نویسم و اتفاقن زود هم فهمیدم که کیستم و یا چیستم.
ولی سوال: آیا شما درکی از این موضوع دارید؟!
لطفن این ماجرا را به بهانه نبود وقت نسپارید. اگر نمی توانید تایپ کنید. لااقل بگوید. گفتن که عیب نیست. عیب است؟!!
و اما کلام آخر: خواهشن فقط به همین سوال جواب بدهید- شما چطور با وجود مشغله درسی و کاری تان که چندان پردرآمد نبود، به این اینجا رسیدید؟! بحث بر سر قدرت مالیست آقای کلانتری عزیز.
گذشته شما یک چیز. امروزه من چیز دیگر:(
برای تان خوشحالم. از خودم هم قطع امید نکردم. و بسیار نوشته ام. هر روز نوشته ام. از هر نوع قالب نوشته ام. ولی چه کنم؟ آیا با نوشتن من دیگران باور می کنند که تو هستی؟ من تا صبح هم بنویسم می گویند: اگر ادامه بدهی اذیتت می کنیم تا زمانی که زنده به گور شوی. شما چطور؟ به شما هم گفتند!؟ نمی دانم. من هیچ نمی دانم. به خاطر همین قلم زنی پیشه کردم تا بدانم.
حسین جان
یه سری چیزها که با یک کامنت نمیتونیم جوابش رو بگیریم.
نیاز هست که شما دانش و اطلاعات خودتون رو در طول زمان بالا ببرید تا هم به جواب خیلی از سوالها برسید و هم در طرح سوال به تبحر بیشتری برسید.
گاهی سوال یه جوریه که نمیشه جواب مشخصی بهش داد، این به معنای طفره رفتن نیست. باید به کیفیت سوال توجه کرد.
نویسنده آن است که در خلوتش کمیت را رعایت میکند تا بتواند در ملا عام از کیفیت رونمایی کند.
قال فاطمه ابراهیمی 😆
آفرین.
شما چطور موفق شدید تا نظر والدین خودتان را نسبت به آینده روشن کنید.؟ مگر به همین سادگی میتوان درس را رها کرد؟
شما گفتید من درس نمی خواندم.پس یعنی ترک تحصیل کردید. خوب مدرک هم نگرفتید…یعنی در هیچ حوزه ادامه ندادید و مدرک نگرفتید.؟ کمی توضیح بدید که از 17 سالگی چه کار کردید
سلام آقای کلانتری. چند سوال بسیار مهم رو لطف کنید جواب بدید.
1- شما توانستید که به جایگاه رتبه اول گوگل در سطر بهترین نویسنده و مدرس برسید و به علاوه سازمانی در تهران برای نویسندگی تاسیس کنید. سوال این است که چطور؟ شما در یک ویدیو گفتید که من زمان انقلاب رفتم در داخل یک دفتر نشستم و فقط نوشتم و ناراحت بودید که سرمایه گزار به شما پول نداد تا آن مکان را بخرید و از آن استفاده کنید. شما با چه پولی و چطور توانستید فقط با نوشتن این کار را بکنید. شما واضح توضیح ندادید. لطف کنید و بگید.
از تک تک نوشته هاتون استفاده میکنم استاد بزرگوارم
برقرار باشید.
چقدر خوب بود یادداشت امروزتون من یکی از اونام که فکر میکنم حتما باید تعداد صفحات نوشته هام زیاد باشه تا خوندنی باشه✅ عالی بود 🙏
سلامت باشید نادیا جان
درود و سپاس چقدر عالی
سپاسگزارم