خواندن از عادتهای نویسندگان یکی از سرگرمیهای اهل نوشتن است. شاید در زندگی نویسندهیی شیوهیی بیابیم که راستِ کار ما هم باشد.
ویکتور هوگو عادت داشت لخت مادرزاد شود و از خدمتکارش بخواهد تا زمانی که بخشی از رمانش را ننوشته لباسهایش را بازنگرداند؛ یا همسر جوزف کنراد چند ساعت در اتاق را به روی او میبست تا به حد کافی بنویسد.
کنرادوار از مادرم میخواهم صبحها، پیش از رفتنم به مدرسه نویسندگی، دو-سه ساعتی در اتاق را به رویم ببندد. موبایل را هم بیصدا میکنم و میگذارم بیرون اتاق. در این وقت فقط اجازه دارم بنویسم یا بیکار باشم. این بیکاری هم بخشی از نوشتن است، به ذهن فرصتی میدهد تا محتویات دور و نزدیک حافظه را هم بزند و چیزی برای نوشتن پیشنهاد بدهد.
اگر میخواهیم از خلوتکردن با خودمان سرخورده نشویم هیچ توقعی نداشته باشیم. شاید بعد از سه ساعت نوشتن فقط خستگی و کلافگی نصیبمان شود؛ ولی پاداش استمرار در این خلوتگزینی ایدههای نابیست که بعضی روزها سروکلهشان پیدا میشود.
پیشنهاد خواندن: اگر دوست دارید دربارهی عادتهای نویسندگان و سایر هنرمندان بخوانید، کتاب «عادات و آداب و روزانهی بزرگان» گزینهی مناسبیست. خوبی این کتاب آن است که از ترجمهی حسن کامشاد میتوان فارسینویسی هم آموخت.