به دومین جلسه از کلاس تبلیغ نویسی (کپی رایتینگ) خوش آمدید.
در این جلسه از کلاس کپی رایتینگ میخواهیم از تبلیغ نویسی برای رشد شخصی خودمان بهره بگیریم.
بگذارید با چیزی که قبل از آمدن شما به کلاس روی تخته نوشتم شروع کنم:
کپی رایتینگ یعنی جادوگری با کلمهها
در لغتنامۀ ذهنی شما ممکن است دهها تعریف فرامنطقیِ مختلف برای کپیرایتینگ وجود داشته باشند. مثلاً همین الان چند مثال بزنید:
کپی رایتینگ یعنی برگ برندۀ تبلیغات
کپی رایتینگ یعنی رگۀ طلا
کپی رایتینگ یعنی کلید نفوذ و تاثیرگذاری
و…
تمرین کامنتی:
شما هم در بخش کامنتهای همین مطلب حداقل 3 تعریف خلاقانۀ دیگر برای کپیرایتینگ بنویسید.
این بازی را به شکلهای مختلفی میتوان ادامه داد. اما موضوع این درس چیز دیگری است.
حالا بین تعریفهای خلاقانهای که برای کپی رایتینگ گفتیم. کدام تعریف برای شما ترغیبکنندهتر است؟
کدام یک را اگر روی دیوار اتاقتان بزنید، شما را ترغیب میکند تا هر روز برای تمرین کپی رایتینگ وقت بگذارید؟
شاید ترکیب جادوگر-نویسنده برای شما چنان جذاب و فریبنده باشد که یک نگاه به آن محرک و مشوق شما برای پیش رفتن در مسیر تبدیل شدن به یک کپیرایتر حرفهای باشد.
برای یادگیری هر چیزی بهتر است با گامهای ساده و لذتبخش شروع کنیم. فرضاً اگر میخواهیم به کتابخوانی حرفهای تبدیل شویم. بهتر است از روز اول با خواندن روزانۀ دویست صفحه از سنگینترین کتابهای فلسفی آغاز نکنیم. شاید برای شروع و ایجاد علاقه، خواندن داستانی از یک مجموعه داستان یا دو سه صفحهای از یک کتاب کاربردی الهامبخش گام مناسبتری باشد؛ تا به تدریج که دلگرمتر شدیم، برداشتن گامهای جدیتر برایمان دشوار و ناممکن به نظر نرسد.
معمولاً به نویسندگان تازهوارد توصیه میشود که با نوشتن از تجربیات شخصی خودشان آغاز کنند. به این دلیل که نویسندۀ نوقلم، تسلط بیشتری بر جزییات تجربیات شخصی خودش دارد، و این نسبت به تخیل محض، پایه و مایۀ دمدستتری برای تمرین نوشتن است.
در یادگیری مهارت کپی رایتینگ هم میتوان به همین صورت عمل کرد. یعنی به جای تبلیغ نویسی برای خدمات و محصولات دیگران یا حتی خودمان، در جنبهای بسیار شخصیتر کپی رایتینگ را به کار بگیریم.
در کپی رایتینگ شخصی بناست، مهارت تبلیغ نویسی در خدمت توسعۀ فردی ما باشد؛ و در موقعیتهای مختلف و به شکلهای گوناگون از ترکیب خلاقانۀ واژهها و جملات برای ترغیب و تحریک و پیش بردن خودمان استفاده کنیم.
حتماً شما هم اهل این بازیها هستید:
جملۀ الهامبخش از خودتان یا دیگری را بچسبانید روی دیوار اتاقتان.
نوشتۀ کوتاهی را بچسبانید روی یخچال تا یادآور عادتی باشد.
یا چیزی بنویسید و بگذارید روی صفحۀ زمینۀ موبایلتان.
توی سررسید و دفترچه یادداشتهای ما هم معمولا پر است از ریزنوشتههایی که بسیاری از آنها را برای برانگیختن، هشدار دادن و حرکت دادن خودمان نوشتهایم. از جمله لیست اهداف و جملات الهامبخش و…
پس میبینیم که نوشتن بیش از آنچه که تصور میکنیم درمسیر زندگی ما نقشآفرینی میکند.
اما چه میشود که بعضی از این نوشتهها، حتی با اینکه جلوی چشم ما هستند، حداکثر بعد یکی دو هفته کاملاً از یاد میروند، و ما حتی رغبتی برای یه لحظه نگاه کردن به آنها را نداریم؟
شاید به خاطر اینکه آنچه مینویسیم چندان ذهنمان را قلقلک نمیدهد! چند بار پیش آمده فهرستی از اهدافتان را بنویسید اما چند روز بعد مرور آن لیست برایتان چندشآور باشد؟ آیا اهداف شما تغییر کرده که چنین حسی دارید، یا نه، اگر میتوانستید آنها با هنر و ظرافت بیشتر بنویسید، حتی شاید ترغیب میشدید، صبح و شب یک بار دیگر از فهرست اهدافتان رونویسی کنید تا در ذهنتان تثبیت شود؟
یا تصور کنید بتوانید جملهای روی دیوار اتاقتان بچسبانید که طلسم تنبلی شما را بشکند.
بگذارید یک خاطرۀ شخصی برایتان بگویم:
ساعت 4 بعد از ظهر سوم دی ماه سال 96 بود، توی هوای ابری و سرد، توی پیادهروی نمناک وسط بلوار کشاورز قدم میزدم. اعصابم بهم ریخته بود که چرا بعضی روزها نمیتوانم به آن اندازه که میخواهم بنویسم. چرا از آزادنویسی و تمرین نوشتن دور میافتم. چون میدانستم هر وقت برای آزادنویسی زمان بیشتری میگذارم، مسائل بیشتری را حل میکنم و جریان ایدهیابی مثل آب روان پیش میرود. همان لحظه بس که عصبانی بودم، دفترچۀ جلد چرمیِ کوچکی که توی جیب کتم بود بیرون کشیدم و توی یکی از صفحات درشت و محکم نوشتن:
اگر ننویسی، خیلی خری!
باری، همین جملۀ ساده و جفنگ همان روز چنان هارم کرده بود که تا سه نیمهشب مشغول مراسم کیبوردکوبی بودم!
آن جمله تا مدتها روبروی میز کار من بود.
بعداً دیدم دوست خوبم احسان حسنی چنین لیوانی را برای خودش ساخته، کلی خوشحال شدم:
یا مثلاً من روبروی میز کارم تخته وایتبردی دارم که روی آن 7 کار ثابت روزانه را نوشتهام که باید هر روز انجام بدهم. میدانید عنوان این فهرست چیست:
7 لقمۀ لذیذ روزانه
شما را نمیدانم. اما دیدن همین عنوان، آن کارها را که گاهی واقعاً ملالآور به نظر میرسند، در نظر من یک بشقاب غذای خوشمزه جلوه میدهد.
تمرین
لغتنامۀ رشد شما
صفر
همین الان یک دفترچه بردارید، و اول از همه حداقل 30 تا از کلماتی را همیشه برای شما جذاب و انگیزهبخش هستند بنویسید. این لیست در نهایت باید به بیش از صد کلمه و عبارت برسد.
کلید: چه کلماتی را وقتی در تیتر یک مقاله یا عنوان یک کتاب ببینید، حتما برای مطالعۀ آن کنجکاو میشوید؟ همان کلمات را بنویسید. البته جز موضوعات سرّیه!
حالا این سه تمرین را انجام دهید:
یک
فهرستی از اهدافتان بنویسید. 5 هدفی که میخواهد تا سال 1400 به آنها برسید یادداشت کنید.
سعی کنید هر هدف را در یک سطر بنویسید.
حالا با استفاده از کلماتی که در لغتنامۀ رشد شخصیتان نوشته بودید، این اهداف را از نو بازنویسی کنید.
سعی کنید هر هدف یا استفاده از کلمات گوناگون به 10 شکل مختلف بنویسید.
سپس جملهای که بیش از سایر جملهها برای شما ترغیبکننده و برانگیزاننده است انتخاب کنید.
حالا لیست نهایی را پاکنویس کنید.
شما الان اهداف مهمتان را در 5 سطر تاثیرگذار نوشتهاید.
حالا سعی کنید به مدت یک هفته، یعنی تا جلسۀ بعدی کلاس کپیرایتینگ، هر روز یکبار لیست اهدافتان را بازنویسی کنید و تغییرات کوچکی در آن ایجاد کنید. تغییراتی با هدف هر چه جذابتر شدن جملات. آنقدر جذاب که آتش درون شما برای دستیابی به این اهداف چند برابر بشود.
به عنوان یک کپیرایتر اگر نتوانیم خودمان را ترغیب کنیم، چگونه میتوانیم در ترغیب دیگران موفق باشیم؟
توجه داشته باشید، فعلاً هیچ معیار مشخصی برای نوشتن این اهداف نداریم.این فهرست کاملاً شخصی است و مخاطب آن صرفاً خود شما هستید. پس تصمیمگیری نهایی با شماست که از چه ترکیبی برای توصیف اهدافتان بهره بگیرید.
مثلاً یکی از اینستاییان(!) در پاسخ استوریِ «اگر ننویسی، خیلی خری!» نوشته بود: «نه تو رو خدا نگید اینجوری، بیادبیه! من به خودم میگم اگر ننویسی، خیلی آهویی!» بله؛ باشد که آهو بودن ایشان را بیشتر ترغیب نماید!
دو
چه مهارتی هست که شیفتۀ استادی در آن هستید. سه جملۀ کوتاه بنویسید که شما را برای تمرین روزانۀ آن مهارت ترغیب کند.
از اهرم رنج و لذت بهره بگیرد:
اگر تمرین نکنید باید متحمل چه رنجها و خساراتی بشوید؟
اگر تمرین کنید چه پاداش و لذت بزرگی در کمین شماست؟
این جملهها را بچسبانید روی دیوار اتاقتان.
طی اهداف ارزیابی کنید ببینید کدامیک روی شما تاثیر بیشتری میگذارد.
سه
اعتیاد به موبایل و شبکههای اجتماعی با حواسپرتی مرگآوری که در پی دارد، خلاقیت ما روز به روز بیشتر زایل میکند. غرق شدن ما در حواسپرتیهای دیجیتال روزبهروز فاصلۀ بیشتری بین ما و اهداف ارزشمند و بلندمدتمان ایجاد میکند و در نهایت به قیمت نابودی آیندۀ ما تمام میشود.
یک جملۀ کوتاه بنویسید که شما را حسابی از گوشی و شبکههای اجتماعی بترساند.
حالا از این جمله عکس بگیرید و آن را به عنوان صفحۀ زمینۀ موبایلتان تنظیم کنید.
طوری بنویسید که هر بار که دست به گوشی میبرید، چنان لرزه به اندامتان بیفتد که همان لحظه موبایل را بکنید توی جیبتان! طوری که همان لحظه زیر لب بگویید: گور بابای اینستا و توییتر و سایر اقوام!
خب دوستان حالا وقت زنگ تفریح است. تا هفتۀ بعدی روزهایی پر از تمرین را برایتان آرزو میکنم.
حین خروج از در کلاس:
روی دیوار مدرسه نویسندگی، چند تا از جملات خودم را چسباندهام که مرور آنها همیشه مرا در ادامۀ مسیری که انتخاب کردهام مصمم میکند. سه تا از آنها را برایتان میگذارم تا ببینید:
پینوشت:
راستی اگر تمرین نکنید خیلی آهویید!
20 پاسخ
1.کپی رایتینگ یعنی نمایش ناشناخته ه
2.کپی رایتینگ یعنی خلاقیت
3.کپی رایتینگ یعنی تبلیغ ایده ها
ادامۀ کلاس کجاست؟ بزارید لطفا لطفا لطفا لطفا ….
بزودی.
کپی رایتینگ تنها پل ارتباطی من با دیگری
کپی رایتینگ تنها نجات دهند کلمات به جا مانده در پس ذهن
کپی رایتینگ یعنی رساندن بیشترین مفهوم با کمترین کلمات
کپی رایتینگ یعنی نوشته کوتاه و خوانا
کپی رایتینگ یعنی معجزه با کلمات
زنده باد. عالی.
من اگه بخوام کپی رایتینگ رو تعریف کنم:
به نظرم،
کپی رایتینگ همون هنر تبدیل مخاطب به همراه همیشگیِ
فروش در کالبد نوشته و کلماتِ
در حقیقت، ثروتسازی از کلمات با عصای جادویی کپی رایتینگ محقق میشه
زنده باد مسعود جان. خوب نوشتی.
بزودی درسهای تازۀ کلاس تبلیغ نویسی رو هم منتشر میکنم.
بزرگوارید
سلام و وقت بخیر آقای کلانتری؛ بنده از دوران نوجوانی به نوشتن علاقه داشتم اما هیچ وقت سراغ این موضوع نرفتم ؛ مدتی اینستاگرام شمارو دنبال کردم و به سایتتون رسیدم ؛ خلاصه که بنده برای کسب و کار تازه ای که راه انداختم (کسب و کار به صورت سنتی بود والان یک وب سایت براش طراحی کردم ) در مرحله تولید محتوا برای کارم هستم و دوست دارم خودم این بخش انجام بدم البته با چند تا از جوانان پر انرژی ؛ کار ما خدمات برق و mep هست ( بنده لیسانس برق و عمران دارم) به نظر شما امکان اینکه بتونم خودم برای سایتم محتوا تولید کنم وجود داره ؟؟؟ از کجا شروع کنم ؟ کلاسی شرکت کردم به عنوان دیجیتال مارکتینگ که کمک های زیادی بهم کرد از جمله ساخت سایت و نوشتن مقاله به صورت سئو برای گوگل و تدوین ویدئو و پادکست و … فکر میکنم الان ابزار و بستر فراهمه و حالا نیاز دارم که فقط بتونم محتوای مفید تولید کنم و محتوایی که خود مشتری جذب بشه ؛ ممنون میشم اگر راهنمایی بفرمایید
سپاس از شما
سلام شیوا خانم عزیز
اتفاقا اگر خودتون محتوا تولید کنید خیلی بهتره.
چون این حوزۀ تخصصی شماست و اشراف بیشتری بهش دارید.
فقط سعی کنید با رنگآمیزی محتوا بتونید جذابیت بیشتری به کارتون بدید تا بهتر بتونه از محتوای دیگران متمایز بشه.
دربارۀ تولید مقاله من قبلاً مطلب زیر رو نوشتن، احتمالاً براتون مفید باشه:
یک راهنمای بسیار ساده برای مقالهنویسی در اینترنت
ممنونم از پاسخگویی شما ؛ حتما نکاتی که گفتید رعایت میکنم در مورد مقاله مطالعه کردم و باز هم ممنون که لینک ارسال کردید اگر کلاس یا کتابی هم بود که بتونم در مورد تولید مقاله جذاب و پارگراف نویسی و مقاله نویسی بهم کمک کنه ممنون میشم که راهنمایی بفرمایید ، سپاس از شما
درود شیوا جان
ما در حال حاضر یک کلاس تولید محتوا داریم که در حال حاضر با حضور 30 نفر این کلاس پر شده.
بزودی فراخوان دورۀ دوم کلاس رو میذاریم که میتونید از طریق لینک زیر در جریان باشید:
کلاس تولید محتوا
آهو ماهو چیه.
فقط خر !
هیچی نمی تونه جاشو بگیره: )
باور کن شاهین هر وقت یکی از مطالبت رو می خونم اونقدر انرژی می گیرم که می تونم پتک ثور رو از زمین بلند کنم . یه بار خسته و کلافه بودم . رفتم یکی از مطالبت رو خوندم و همان باعث شد که من تا دیروقت شب ( منی که واقعا خسته شده بودم ) بنویسم و کار کنم .
اصلا با خوندن مطلب های تو کلی کیف می کنم . دمت گرم که هنوز هم توی وب سایتت می نویسی. می دونی من از چه روزی می ترسم ؟ از روزی که دیگه همه ی مطلب های وب سایتت – چه قدیمی و چه داغ – را خوانده باشم و دیگر بعد از آن شاهین در وب سایتش دیگر ننویسد . ولی باز هم خب اگر این روز هم خدای ناکرده زبانم لال برسد من یکی که می روم همه ی پست هایت را دوباره یک بار دیگر می خوانم . همونطور که یکی از مطالبت رو همین جوری _ چند بار _ خوندم .
درود بر عزیز دل
ممنونم از محبتت.
شور و اشتیاق تو واقعاً تحسینبرانگیزه.
امیدوارم که بهترینها سر راهت قرار بگیرن.
سلام شاهین عزیز. چقدر کاربردی و انگیزه بخش نوشتی. پس خوندن این متن، یک صفحه ورد باز کردم و شروع به نوشتن جملات کوبنده به خودم کردم.
زنده باد آرش جان
چه خوب که این حس منتقل شده.
من خودم حین نوشتن این مطلب واقعاً غرق لذت بودم.