برای آشنایی با کشکول این مطلب را بخوانید: کشکول چیست؟ | کشکول کلانتری هوا میشود
دو قصار:
شايد تمام كاری كه آدم میتواند انجام دهد اين است كه اميدوار باشد در پايان راه تاسف بجا بخورد.
-آرتور ميلر
اگر انسان، وضعیت (شرایط عینی) را نادیده بگیرد، وضعیت او را نادیده نخواهد گرفت. این، از خدایانی نیست که کفر را بی کیفر گذارد.
-کالینگ وود، مفهوم کلی تاریخ
از فیس بوک:
نوشتۀ مهدی استعدادیشاد برای زندهیاد شهروز رشید:
دیگر با صفی از مردگان در راهیم و بی شک مرگ نیز در تعقیبمان است. گاهی با مرگ قائم با شک بازی میکنیم و گاهی گرگم به هوا. اما همواره از دست مردن هر روزه گریختهایم با نوشتن. با تننوشت، مردن تدریجی را عقب میزنیم. حتا اگر روزی با مرگ همگام شویم. باکی نیست. سر ادبیات سلامت باد که برای ما شهرزاد قصهگویی است و ما را چابک و چالاک نگه میدارد تا از دست روزمره مردن رها باشیم. اینطور نیست، رشید؟
از کتاب:
از کتاب رازهای ناگفتۀ بازاریابی نوشتۀ جو ویتالی، ترجمۀ نیما عربشاهی:
مردم به شما گوش خواهند داد و جذبِ پیام شما خواهند شد، اگر، مقصود خود را در قالب یک داستان جذاب بیان کنید. یکی از دلایل موفقیت یکی از نامههای فروش من آن است که این نامه با جملۀ «نزدیک بود که اشکم در بیاید…» شروع میشود. این عنوان در ابتدای نامه، حکایت از یک داستان دارد نه یک پیشنهاد خرید.
دفعه دیگر که خواستید فردی را مجذوب عقاید و افکار خود کنید، موقعیت خود را با یک داستان شرح دهید.
از کتاب ادبیات در مخاطره نوشتۀ تزوتان تودوروف ترجمۀ محمدمهدی شجاعی:
نویسنده با پرداختن به یک موضوع، حادثه یا شخصیت، نظریهپردازی نمیکند، بلکه خواننده را وامیدارد خود به این نظریه برسد. کار ادبیات بیشتر پیشنهادکردن است تا تحمیل، بنابراین خواننده را آزاد میگذارد؛ گرچه در عین حال او را به فعالیت بیشتر برمیانگیزد. اثر ادبی از تداعی لغات بهره میجوید، به داستانها، نمونهها و موارد جزئی ارجاع میدهد و بدین ترتیب آشوبی در حوزۀ معنا به پا میکند، پایههای قوۀ تفسیر نمادین ما را میلرزاند، قوای همزادپنداریمان را بیدار میکند و جنبشی برمیانگیزد که طوفان تاثیرش تا مدتهای مدید پس از اولین برخورد باقی میماند.
از «یک خرده بیوگرافی» نوشتۀ اکبر رادی:
آثار بد را معمولاً بهدقت آثار خوب میخوانم و از هر دو به یک اندازه حال میکنم: آثار خوب را به خاطر کشف شگردهای مخفی و قدرت پنهان نویسنده (و روی این قدرت پنهان کمی مکث میکنم، که چون آشکار شود، دیگر قدرتی نیست؛ قدرتفروشی کاسبانۀ دکهداران است که گرسنۀ یک نگاه رهگذرانند.) و آثار بد را با همان حوصله میخوانم به این علت که یاد بگیرم چگونه نباید نوشت.
از استوریهای من در اینستاگرام:
مدتی است برخی از ضربالمثلهای فارسی را توی اینستاگرامم استوری میکنم. حالیا برخی را به این کشکول اضافه میکنم:
9 پاسخ
داستان خوب است. داستان قدرت دارد. داستان یک دومینو را در مغز فعال می کند. می تواند آدم را هر جایی ببرد.
زنده باد علی. خوب گفتی.
آب پر زور سربالا میرود، آب هم که سربالا برود قورباغه ابوعطا میخواند.
😊😊😊
استاد عالی بود. من عاشق کشکول های شما هستم. یکی از کشکولها دقیقا احوالات منه.اینروزها تو گوش من پر از آژیر قرمز هست و من تمام ساعت روز توی پناهگاه نوشتن پناه گرفتم. اگر نوشتن نبود من هر ثانیه به استقبال مردن میرفتم. کشکولها رو میخونم و مینویسم و کلی درس میگیرم و البته عبرت. سپاس استاد سپاس🙏🌺
چه خوب که کشکولها رو دوست دارید خانم علیزاده عزیز.
موفق باشید و برقرار.
خرده بیوگرافی از اکبر رادی خیلی خوب بود. اصلا باعث شد دیدم به داستان بد تغییری کنه.
ممنون استاد
زنده باد محمدامین عزیز
خیلی عالی . کاش معانی ضرب المثل ها و کاربردشون رو هم مینوشتین .
سپاس .
ارادت. محبت دارید.
اگر فرصت و حوصله بود حتما این کارو میکردم.