انتخاب کلمات مناسب مهم است، اما برگزیدن جای درست کلمات در جمله نیز به همان اندازه یا گاه بیشتر اهمیت دارد.
سادهترین گام برای آغاز آموختن ساختارهای مختلف جملهنویسی کدام است؟
بیایید نگاهی بیندازیم به برخی از جملات فصل آغازین جلد اول «حکایت بلوچ»، اثر سترگ محمود زندمقدم:
«میرفتیم به زاهدان.»
«ایستاد راننده.»
««بوی دود چوب، آمیخته با عطر لیموعمانی و بوی زردچوبه، پر کرده بود فضای قهوهخانه را.»
«دل نمیداد راننده به راه افتادن.»
«ماندگار شدیم در قهوهخانه.»
«دراز کشیدیم روی تختهای چوبی، به هوای خوابی و خستگیدرکردنی.»
«ابری بود آسمان همچنان، ابری یکدست و بلند و نازک.»
«سیلاب برده بود پارههای راه را.»
«دشنام میداد راننده.»
«لبریز آب باران بود کفشها و جورابها.»
«فوتی کرد راننده در فانوس.»
«خبری نبود از کبود ابرها در آسمان.»
«خالی بود خیابان.»
اکنون فعل جملههای بالا را در انتهای جملات تصور کنید؛ جملهها به شکل رایجی که از جملهنویسی در ذهن داریم نزدیکتر میشوند: «راننده ایستاد.»، «در قهوه ماندگار شدیم.» و…
آیا آوردن فعل در ابتدا یا میانهی جمله نادرست است؟ نه، چون ما در گفتار روزانهمان هم بهکرات چنین جملاتی را به زبان میآوریم. آیا همیشه باید این کار را بکنیم؟ این شیوه لزومن به متنی زیبا منجر میشود؟ نه، بستگی دارد به هدف جمله و سبکی که نویسنده برای اثر برگزیده.
هدف از ارائهی این نمونهها آن بود که قدمی کوچک برای آموختن شکلهای مختلف جملهسازی باشد.
میتوانید همین الان یکی از نوشتههای قبلیتان را بردارید و بکوشید جای فعل را در اغلب جملهها عوض کنید، بعد از هر تغییر از خودتان بپرسید: حالا این جمله روی کدام کلمه یا کلمات بیشتر تأکید میکند؟ صورت فعلی جمله در دریافت مفهوم تعلیق ایجاد میکند یا وضوح بیشتری به متن میبخشد؟ لحن و آهنگ جمله چه شکلی یافته است؟
2 پاسخ
شاهین
شاهین طلایی دوران ما در آسمان ادبیات به پرواز درآمده و میکوشد گوشه گوشه این گنج را به مشتاقان آن نشان دهد و برق و تلالو آنها را به چشم دوست و آشنا بکشد تا مبادا لحظه ای از آن غافل شوند و من دغدغه آن را دارم که روزی بال و پر این شاهین اقبال بشکند و ما بهره لازم را از این گنج بینظیر نبرده باشیم.
خداوندا این ستاره اقبال را برای آسمان ادبیات ایران حفظ کن و راهش را پر رهرو وعالمگیر کن. ای خدای بینا و دانا و توانا
شما محبت دارید. سپاس.