چی از این قشنگ‌تر؟ | فرهنگ فدایی

این روزها لغت‌نامه‌ها را بیش از هر کتاب دیگری دوست دارم. پنداری هر واژه فصلی از داستانی‌ست. داستانی که ساخته و پرداختۀ ذهن خواننده است.

حالیا، چی از این قشنگ‌تر که چندواژه را برداری و با هر کدام یکی دو تا جمله بسازی.

با هم تمرین کنیم:

آبگون: هر چیز که به رنگِ آب باشد.
آرزو: خواهش‌های دل است. به تازی [امل].
آزمودن: به کار درآوردن و کار فرمودن است برای شناختنِ پایه و مایۀ آن که می‌آزمایندش. آزمون به تازی [تجربه و امتحان] است.
آسایش: رستگاریست از رنج و درد و هرچه برهمزنِ خوشی‌هایِ دل و روان و پریشان‌کنِ اندیشه باشد. به تازی [فراغت و رفاهیت و امنیت].
آسوده: آن‌را گویند که از هرچه راهنمون درد و رنج است رسته و آزاد باشد.

کلمات و معانی آن‌ها را از «فرهنگ فدایی» نقل کرده‌ام. شاعرانگی تعریف‌های این فرهنگ را دوست دارم. بد نیست پیشگفتاری که حسن مرسلوند بر این کتاب نوشته بخوانیم:

«کتاب فرهنگی که پیش‌رو دارید دست پروردۀ میرزا نصرالله خان فدایی فرزند شاعری به تخلص سالک است که نگارش آن را به سال 1301 هجری قمری آغاز کرده و در سال 1303 به انجام رسانده است. این کتاب که به قلم میرزا محمدعلی کشکول شیرازی منشی میرزا تصرااله خان فدایی نگارش یافته، در حقیقت واژگان کتابی است به قلم میرزا نصرالله خانم فدایی به نام داستان ترکتازان هند که ظاهراً تاریخچه‌ای است بر خطۀ هندوستان. بنا بر ادعای نویسنده، کتابِ داستانِ ترکتازان هند یکسره پارسی است و از واژگان بیگانه در آن ردی نیست و نویسنده «شاخسارِ نهالِ سخنانش از پیوندِ برگ و بارِ بیگانه برهنه و آزاد است.». پس از چاپ کتاب، به این اندیشه افتاده که از واژگان به کار برده در داستانِ ترکتازان هند فرهنگ‌نامه‌ای بسازد، که همو کتابِ حاضر است.

چنین برمی‌آید که میرزا نصرالله‌خان فدایی از شاعران پارسی‌گوی و در دستگاه میرمحبوب علی‌خان بهادر نظام‌الملک آصف جاه بهادر امیر دکن صاحب منصب بوده است. خود مدعی است که در سفر فرنگستان دیوان اشعارش را دزدان ربوده‌اند.

بیت از اوست:

زان پیشتر که خیمه زند شاهِ صبحگاه/عید از نهان نهاد در ایوان صِبح‌گاه

و نیز از بیت زیر چنین برمی‌آید که «فدایی» تخلص شاعراته اوست:

بارِ تو که نزدِ همه همسنگ جهان است/اینگونه سبک کس چو فدایی نکشیده

پدرش نیز که شاعری پارسی‌گوی بوده «سالک» تخلص می‌کرده. بیت زیر از اوست:

مرهمِ زخم مرا زخمِ دگر بایستی/دردِ دلبر به دلِ خسته‌دلان درمان‌است

به دید ویراستار هرچند که این فرهنگ با واژگان دساتیری و بعضاً بیگانه آمیخته است، اما جای تحقیق و بحث و گفتگو بسیار دارد. تعداد زیادی از واژگان سره پارسی در این فرهنگ به چشم می‌خورد که نگارند شرح معانی زیبایی بر آن نگاشته است. برای نمونه در شرح واژۀ سربار می‌نویسد:

«بار کوچکی است که بالایِ پشتِ ستور در میانِ دو تاچۀ بار که بر هر دو پهلویِ اوست می‌گزارند. گویند به اندازه‌ای که جانور از این بارِ کوچک که بر پشتش نهاده می‌شود رنج می‌کشد از آن دو بستۀ دیگر که بسی سنگین‌تر هم هستند نمی‌کشد. و از این‌جاست که گفته‌اند: شادباش مرد را می‌کُشد و سرباری خر را.»

لازم به توضیح است که نگارنده در سراسر کتاب برخی حروف عربی را به پارسی آورده مثلاً گذاردن یا گزاردن نگاشته یا به جای حرف «ص» از حرف پارسی «س» بهره برده که ما نیز سبک او را در ویرایش فرهنگ محترم شمرده‌ایم.

آنچه ویراستار را بر آن داشت که به کار این فرهنگ بپردازد و آن را آمادۀ چاپ و نشر کند عشق و علاقۀ بسیاری است که به فرهنگ و ادب پارسی دارد. امیدِ آن که در دسترس قرار گرفتم این فرهنگنامه موجب غنای زبان پارسی گردد، انگیزۀ تلاش اوست.»

 

 در همین رابطه:

افزایش دایره لغات

تمرین افزایش دامنه واژگان

5 پاسخ

  1. با درود
    نکته آخر درباره “ذ ” به ز” یا ” ص ” به “س خیلی منو به فکر برد. من به تمام حروف و کلمات زبان فارسی موجود به حدی انس پیدا کردم، که حذف و جابه جایی حروف آن به هر دلیل، من را غمگین میکنه. مثل از دست دادن یک وجود.
    من ادبیات ایران را به همانگونه که از دوران دبستان تا الان آشنا شده ام دوست دارم.( این احساس منه)

  2. عرض سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز!
    آشنایی با کلمات جدید چه هیجانی داره.
    سپاس از این معرفی خوبتون🙏🏻

  3. سلام آقای کلانتری
    واقعاً چی از این قشنگ‌تر؟
    فرهنگ فدایی، چه عنوان قشنگیه برای این کتاب. امیدوارم که این کتاب در بازار موجود باشه.
    سپاس از مطالب خوبی که درسایتتون می‌گذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *