ست گادین دیروز هفتهزارمین پست وبلاگش را نوشت.
او در یادداشتی به همین مناسبت به نکات جالبی اشارهکرده (+):
-تنها راز نوشتن یک وبلاگ روزانه آن است که هر روز بنویسید؛ هیچ راز دیگری وجود ندارد.
-این وبلاگ بیش از دو میلیون و هفتصد هزار کلمه دارد، که معادل 30 کتاب کامل میشود.
-من طی سالهای طولانی که مشغول وبلاگ نویسی بودهام حتی یک روز را هم از دست ندادهام. انضباط ناشی از به اشتراکگذاری چیزی در هر روز، بسیار با ارزش است.
-این یک حقیقت است که حتی اگر هیچکس این وبلاگ را نمیخواند، من همچنان به نوشتن ادامه میدادم.
تداوم ست گادین حیرتانگیز است، بهزعم من نقطۀ قوت او، تلاش برای نشر افکار بکر و صریح است. قدرتمندترین نوشتههای ست گادین مطالبی هستند که با استدلالهای محکم، پیشفرضها را به چالش کشیدهاند.
جدای از حرفهای گادین، نکاتی دربارۀ وبلاگنویسی روزانه در ذهنم بود که در ادامه میخوانید:
چرا باید هر روز وبلاگ نویسی کنیم؟
این سؤالی است که تقریباً هر روز میشنوم.
پاسخ من مشخص است: برای رسیدن به اصالت و خوداندیشی.
به گمان من وبلاگ یعنی آلترناتیو.
آلترناتیوی در مقابله جریانهای کهنه و بستۀ فکر و رسانه.
اگر میخواهی تکرار مکررات کنی چرا وبلاگ مینویسی؟
وبلاگنویسی وقتی ارزش دارد که پیشفرضها را به چالش بکشی.
وبلاگنویسی اساساً گامی برای رسیدن به اصالت در رأی است.
اگر صرفاً میخواهی مشتی بدیهیات را مونتاژ کنی کنار هم، برای چه توقع داری مخاطب همراهت شود؟
کهنهنویسی، تو را بعد از مدتی به حس پوچی و بیهودگی میرساند، از خودت میپرسی اصلاً چرا وبلاگ راه انداختهای؛ حس میکنی برای دیوار مینویسی و آنچه نوشتهای نه بر خودت تأثیری دارد و نه بر دیگران.
بله، با نوع مدل ذهنی مرعوب شدۀ تو، اگر وبلاگت اثری داشته باشد شکبرانگیز است.
اگر قرار است ترهاتی را که هر روز روانۀ سایتهای خبری و تجاری میشود نشخوار کنی، اصولاً چرا باید مخاطب سراغ منبع دستدومی مثل تو بیاید؟
اگر جرات مخالفت با هیچ پیش فرضی را نداری و حتی توان بیان تازۀ پیشفرضها را هم نداری، بیهوده خودت را در گود وبلاگنویسی نینداز.
راهحل:
موضوعات از پیش تعیینشده، پیشفرضها و نظم و مقررات حاکم را مورد پرسش قرار بده.
بپرس چرا نظامها و قانونهای حاکم پا گرفتهاند؟
هیچچیزی بر روی سنگ حک نشده. آیا جرات نقد مقررات و پیشفرضهای ریشهگرفتۀ بینالاذهانی را دارید؟
مرعوب اکثریت نشو؛ همچنین کورکورانه و صرفاً جهت مخالفخوانی دنبال اقلیت نیفت.
هر وقت توانستی در تحلیل مقالهای 3 صفحهای، 30 صفحه بنویسی، میتوانی امیدوار باشی که گامی مؤثر در جهت خوداندیشی برداشتهای.
برنامه ۱۰ هفتهای نویسندهشدن در مدرسه ۱۰ (چگونه نویسنده شویم)
دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام
9 پاسخ
از كجا و از چه طريقي بدانم كه اين علاقه به سر انجامي مي رسد؟ به يك حس زيبا در مخاطب!
علاقه به يك مشت سلولز به هم چسبيده و يك خروار كربن هاي گرافيت، كه زنجيروار به هم چسبيده اند؟
شروعم چگونه باشد؟
حرف هاي يك وبلاگ ندار دوستدار سلولز و كربن و بقيه طبيعت…
حنان گرامی
وبلاگت رو راه بنداز، خود مسیر بهت میگه که باید کجا بری.
“این یک حقیقت است که حتی اگر هیچکس این وبلاگ را نمیخواند، من همچنان به نوشتن ادامه میدادم.”
حقیقت تلخیه اما رمزش همینه. رمز هر کاری اینه که تاب بیاری بی توجهی و نادیده گرفته شدن رو، تاب بیاری و پیش بری و از خودت عبور کنی. یاد بگیری که بهترین و بزرگترین منتقد خودت باشی ( نه انتقاد برای تحقیر خود، انتقاد برای تغییر خود) تا روزی که این حرکت سازنده ، سرانجام نگاه مخاطب رو به سمت تو بکشه.
مضاف : البته ما شاهین عزیزو همیشه می خونیم. و کیف می کنیم از دیدن رشد و بالندگیش. و یاد می گیریم و به کار می بندیم و کنارش رشد می کنیم. شخصیتی بسیار دوست داشتنی هستی پسر.
سلام
یک دنیا ممنون از لطف و محبت و دلگرمیت.
سلام.
خب با خواندن این نوشته فهمیدم پس نوشته های من از آن نوع است که باید وارد گود وبلاگ نویسی نشوم.
سلام دوست خوب من
میدونی مشکلت چیه؟
متاسفانه هر چیز منفی و بدی رو فوری به خودت میگیری.
عزیز من وبلاگ تو یکی از صمیمانه ترین و بهترین وبلاگ هایی هستش که من تا حالا خوندم.
چه اصراری داری انقدر خودت رو بکوبی؟
سلام.
خیلی ممنون از نظرتان. قابل تامله….
این مطلب را گوارا نوشیدم ,قلم و ذهنت سلامت..
دقیقا یکی از علل من برای وبلاگ ننویسی همینست..
امیدوارم بتوانم حجم این تاخر را کم و طول تعلل هایم را کوتاه کنم..