تقریباً محال است پیش مدیران و کارفرماهای ایرانی بنشینید و از کمبود نیروی تولید محتوا و ناشیگریهای متقاضیان این کار گلایه نکنند.
بهعلاوه در فضای فعلی بازار محتوا، اغلب افراد بیش از اینکه به تولید محتوا علاقهای نشان دهند، به کسب عنوانهایی مانند مدیر یا استراتژیست محتوا علاقه نشان میدهند.
پس با قحطی تولیدکنندۀ محتوا چه باید کرد؟
دلیل این همه نابسامانی در عرصۀ تولید محتوا چیست؟
چرا در کشوری که میلیونها تحصیلکردۀ جوان وجود دارد، برای کار فکری و جذابی مانند تولید محتوا با کمبود شدید نیرو مواجه هستیم؟
آیا بازاریابی و تولید محتوا در ایران تازهنفس است و این کمبودها بخش طبیعی مراحل ابتدایی این کار است؛ و مشکلات بهتدریج رفع میشود؟
یا اینکه میتوان در جستجوی دلایل دیگری هم بود؟
در این یادداشت به برخی از موانع رشد و نمو تولیدکنندگان حرفهای محتوا در ایران میپردازیم:
درد یادگیری!
اگر به رزومۀ متقاضیان کار محتوا نگاه کنید، بیشتر افراد خودشان را اهل مطالعه و یادگیری معرفی میکنند. تقریباً میتوان گفت که هیچ کسی نیست که خودش را اهل خواندن و آموختن نداند.
اما در واقعیت میبینیم که حتی برای دانشجویان مقاطع بالای تحصیلی هم، مطالعه چیزی جز رفع تکلیف یا سرگرمی تفننی نیست.
حتی افرادی هم وجود دارند که بهصورت نسبتاً جدی مطالعه میکنند، اما در عمل از تولید محتوا ناتوانند.
بهعبارتدیگر توانایی خواندن، یک چیز است و توانایی نوشتن چیزی دیگر. خواندن شرط لازم تولید محتواست، اما شرط کافی نه.
مطالعه برای تقویت توانمندیِ تولید محتوا به عوامل دیگری نیز وابسته است.
درنتیجه میتوان گفت در جامعهای با فقر بالای مطالعه، نمیتوان توقع چندانی برای تولید آثار خلاقانه و فکری داشت.
اما باید پرسید که چرا بازار محتوا، محرک افراد برای افزایش توانمندیهایشان نیست.
کلمهای چند تومان؟
دلیل دیگر کمبود تولیدکنندۀ حرفهای محتوا میتواند این باشد که نظام ارزیابی و پرداخت حرفهای مشخصی برای دستمزدها وجود ندارد.
مشکل از اینجا آغاز میشود که میزان حقالزحمۀ محتوا در ایران از سطح بسیار نازلی برخوردار است. مشکلی که البته دربارۀ تمام آثار فکری و هنری و خلاقانه صدق میکند. علاوه بر این در تعیین حقالزحمهها، اغلب کارفرمایان با اتکا بر سلیقهای فاقد معیار، تصمیمگیری میکنند.
این نگاه به ارجحیت کمیت به کیفیت میانجامد. درنتیجه در زبالهدان وب فارسی مقالههای هزارکلمهای پانزده هزارتومانی فراوان است؛ اما مشکل اینجاست که همۀ نوشتهها کپی مغلوط و دست چندم سایتهای نازل خارجی هستند.
از نظر کارفرمای ایرانی هزینۀ یکمیلیونی برای تولید یک مقالۀ خوب، کاری تجملی و غیرهوشمندانه به نظر میرسد. اما مدیران همان کسبوکارها، حاضر میشوند برای کماثرترین تبلیغات کلیکی میلیونها تومان هزینه کنند. درصورتیکه سرمایهگذاری روی محتوای اثربخش و رسیدن به رتبههای بالای موتورهای جستجو میتواند دهها برابر تبلیغات کلیکی، تأثیر دائمی داشته باشد.
در همین رابطه:
قیمت تولید محتوای خوب و درجهیک چقدر است؟
نوک دماغت را دریاب!
دلیل مهمتر حرفهای نشدنِ فضای محتوا در ایران، فقدان نگاه سیستمی و بلندمدت نسبت به بحث محتواست.
در فضای کسبوکارهای ایرانی، محتوا هنوز ضرورت لازم را نیافته است. اولاً بخشی از ماجرا به خاطر اقتصاد رانتی ماست و طبعاً در چنین فضایی نیاز به تولید محتوا و تلاش برای رقابت، کمتر احساس میشود. استارتآپهایی که با رانت و پول کثیف و بودجههای دولتی راهاندازی و حمایت میشوند قطعاً کندتر و تنبلتر از این هستند که با نگاهی بلندمدت به استراتژی و خلق محتوا بیندیشند.
ثانیاً نتیجه گرفتن از محتوای مطلوب، صبر و طاقت میخواهد، و در ناامنی اقتصادی، با توجه به خلقوخوی بیصبر و کمطاقت ما، محتوا معجزۀ سریعی نشان نمیدهد که سرمایهگذاری وسوسهانگیزی باشد. پس محتوا امری تجملی و هزینهبر به نظر میرسد.
ثالثاً علاقۀ اغلب کسبوکارهای ایرانی به حرکات نمایشی، باعث انتخاب اشتباه رسانه یا نوع محتوا میشود. فرضاً صاحب رسانه اصرار میکند تا روی اینستاگرام صفحهای پرفالوور داشته باشد. درصورتیکه شاید اثربخشترین نوع کار رسانهای و محتوایی برای آن کسبوکار، کار روی وب و رسیدن به سئوی ارگانیک و کیفی باشد.
درمجموع فقدان نگاه بلندمدت و استراتژیک به محتوا توسط کارفرمایان، توسل به ترفندهای سطحی را در پی دارد و با چنین نگاهی قطعاً شکلگیری نیروی حرفهای دور از دسترس به نظر میرسد.
نتیجهگیری:
من به بهبود شرایط فعلی چندان خوشبین نیستم. به نظرم تعداد استراتژیستها و مدیران محتوا روزبهروز رو به افزایش خواهد بود، اما دربارۀ مشکل اول، تنبلیِ تاریخی و مشکلات اجتماعی همچنان موانع جدی مطالعه خواهند بود. دربارۀ حقالزحمهها و نگاه سیستمی هم فکر نکنم معجزهای در اقتصاد ایران و همینطور طرز فکر کارفرمایان رخ بدهد.
به خاطر همین به گمانم برای فعالیت در حوزۀ محتوا، تولید محتوای شخصی توسط خودمان و نهایتاً تشکیل تیمی کوچک و سرمایهگذاری روی آموزش، کاری هوشمندانهتر است. با توجه به این ماجرا، تولید محتوا برای یک جامعۀ هدف بسیار محدود، سودآورتر و هم آموزندهتر به نظر میرسد.
احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:
بازاریابی محتوا؛ محتاج بازاریابی محتوا
چند پیشنهاد دیگر:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
31 پاسخ
این جمله را دوست داشتم: «بهعبارتدیگر توانایی خواندن، یک چیز است و توانایی نوشتن چیزی دیگر. خواندن شرط لازم تولید محتواست، اما شرط کافی نه.»
ممنون از جناب شاهین.
در باب سخنان ایشان باید عرض کنم. من تا به حال از آنچه از ایشان شنیدهام و به آن عمل کردهام ضرر ندیدهام.
در نوشته زیر بیشتر توضیح دادهام: «چرا مدرسه نویسندگی؟»
https://saeidhasani.ir/?p=1050
ممنون بابت اشتراکگذاری نوشتهاتون آقای حسنی.
سلام روزتون به خیر
روشی که شما پیشنهادمیدید به نظر می رسه تا رسیدن به درآمدزایی زمانبر باشه
پیشنهادی دارید برای اینکه در حین کار بر روی سایت شخصی به درآمدزایی رسید
و اینکه آیا سایت شخصی صرفا کارکرد رزومه رو برای ما داره که بعدها بتونیم سفارش تولید محتوای کلان بگیریم؟
سلام عزیز
در هر صورت هر کار درست و حسابی و پایداری نیاز به صرف زمان داره.
و در تولید محتوا نمیشه دنبال میانبر بود.
اگه روزی هزار تا ده هزار کلمه ننویسید و این کار رو به دو سه سال به صورت مداوم ادامه ندید، چندان نمیتونید به ارتقای مهارت خودتون امیدوار باشید.
دربارۀ سایت هم خوندن این مطلب میتونه بهتون کمک بکنه:
ساختن سایت شخصی
من برعکس خیلی ها که دوست دارن مدیر محتوا و استراتژیست محتوا باشن، از کاری که منو از نوشتن و نویسندگی دوره کنه و درگیر کارهای مدیریتی بشم کمی هراس دارم و ترجیح می دم که هرچه بیشتر و بیشتر درگیر محتوا و نوشتن و خوندن باشم.
مائده جان، دقیقاً به خاطر همین نگاه و نگرشت بود که انقدر زود رشد کردی و به جاهای خوبی هم رسیدی.
من به مسیر تو خیلی خوشبینم و میدونم مه به موفقیتهای بزرگتری میرسی.
آقا شاهین هنوز خبری از کتابای جدید نیست ؟
انتظار هم یه حدی داره دیگه .
هنوز نمی خوای یه خورده عجله کنی برا چاپشون ؟
واقعا کمبودشون رو احساس می کنم .
گاهی این کمبود با سر زدن به وبلاگتون تا حدی جبران میشه ولی…
راستش من تنها کتاب غیر داستانی که تمومش کردم کتاب بی نظیر شماست .
خواهش اگر نیازی به صبر کردن و بازنویسی دیگه وجود نداره سریعتر اقدامات مورد نیاز رو برای چاپ انجام بدید .
البته همون طور گفتم اگر نیازی نمی بینید به صبر کردن .
درود به امیر معین عزیزم
ممنونم از پیگیری دلگرمکنندۀ تو.
اتفاقا خودم هم واقعاً دلم میخواد زودتر یکی دو تا از کتابها رو آمادۀ چاپ کنم.
یه مقددار حساسیتم بیشتر شده، که خب فکر کنم تاثیر مثبتش رو نشون بده توی کار.
در نهایت اینکه بزودی با چند تا کتاب تازه میام.
سلام شاهین عزیز
با این مطلب موافقم
ارزش محتوا نباید کلمه ای سنجیده بشه و ممکنه یک مقاله اونقدر قدرتمند باشه که چند میلیون برای یک کسب و کار سودآور باشه!
دلیل اصلی اینکه هنوز ارزش اونو درک نکردند همین تفکر کوتاه مدت گرایی اوناست و اگه کمی تفکر سیستمی یاد گرفته بودند حتماً روی محتوای با کیفیت سرمایه گذاری زیادی می کردند
البته در نهایت خود این کسب و کارها ضرر می کنند و یک تولید کننده محتوای حرفه ای هیچ وقت ضرر خاصی نمی کنه
سلام وحید جان
به جنبۀ مهمی از ماجرا اشاره کردی. در نهایت کسبوکارها آسیب خیلی بیشتری میبینن. چون تولیدکنندۀ محتوا در این مسیر یادگیری این مهارت، در نهایت به دستاوردهای نختلف و متنوع و خوبی میرسه غالباً.
سلام و دست مریزاد
پاراگراف آخر فقط پاراگراف آخر همه خستگی و دوندگی امروز برای وبلاگم و شنیدن نک و ناله آدم ها درباره بی قیمتی تولید محتوا را شست برد!
متشکرم
درود مائدۀ نازنین
خوشحالم که این پارگراف حس خوبی داشته برات.
درود مائدۀ نازنین
خوشحالم که این پاراگراف حس خوبی داشته برات.
سلام استاد.
عید شما مبارک.
این پست رو خوندم وفکرکردم برای اینکه تولیدکنندگان محتوا افزایش پیدا کنن چه کاری از دستم برمیاد.
یه خواهر 6ساله دارم که سال دیگه خوندن ونوشتن یاد می گیره.
دارم روش کار می کنم بیاد سمت نوشتن؛ تخیلات قوی ای هم داره.
چند روزی هم هست وقتی میبینه می نویسم
به طور خودکار قلم وکاغذوبر میداره میاد کنارم میشینه میگه منم می خوام مثل آلا نویسنده بشم.
خلاصه اینکه به شیوه خودم طوری که بفهمه ازمزایای نوشتن براش می گم.
اگه ادامه بده تا چند سال آینده یه تولیدکننده محتوا به جمعمون اضافه میشه.
به هر حال کاریه که از دستم بر میاد: )
درود آلا جان
سپاس از مهر تو
چقدر خووووووووووب که تو این کار رو میکنم. تو بی نظیری. خیلی خوشم اومد از این کارت.
به نظرم همین تجربۀ خودت رو هم میتونی به یه داستان یا مقالۀ خوب تبدیل کنی.
سلام بر شاهین عزیز
یه خاطره ای بگم از دوران دانشجویی در ینگه دنیا
یادمه در اولین درسی که داشتم قرار بود گزارشی بنویسم و به استاد ارائه کنم، البته به همراه دو همکلاسی دیگر که اهل همانجا بودند. قرار شد به خاطر گرفتاری آن دوستان، متن را من تهیه کنم. خلاصه نوشتم و اونا هم خوندن و فرستادن برای استاد.
چند روز بعد استاد من و هم گروهی ها رو صدا کرد به یک جلسه با حضور اساتید. اونجا متوجه شدن که همه متن دست پخت منه. پرسیدن متن رو از کجا نوشتی؟ منم گفتم از این کتاب و از اون مقاله و این حرفا. دیدم میخندن. گفتم جریان چیه؟ گفتن تقلب کردی دیگه.
منم که نمیدونستم چیه جریان، گفتم ما به این کار تو ایران میگیم، تحقیق.
خلاصه منو بخشیدن ولی اون دو تا دوست دیگه تنبیه شدند و موضوع تقلب در پرونده اجتماعیشون ثبت شد.
نوشتن، خوب نوشتن و دقیق نوشتن واقعا در میان اصحاب کار و علم جاش خالیه و امیدوارم کار شما به ثمر بشینه با بقول شما این تنبلی تاریخی و تفکر دلالی موجود.
سلام به افشین صفایی عزیزم
مرسی بابت نقل این خاطره.
امیدوارم که جای خالی نوشتن در ایران، با وجود دوستان عزیزی مثل شما رو به روز پرتر بشه.
بیشتر برای من بنویسید. خوشحال میشم.
سلام
چقدر خوب گفتید…
ممنونم
🙂
یک چیز دیگری که الان به ذهنم رسید و البته نظر شخصی خودم هستش اینه که گاهی واقعاً مشکل از تنبلی نیست. اضطرابی که عوامل مختلف ایجاد میکنه، قدرت کارهای فکری رو ازمون میگیره. برای فکر کردن نیاز به آرامش داریم و ما قبل شناخت این عوامل فشار، از انجام کارهای فکری و خلاقانه واقعاً محرومیم. خیلیها دلشون میخواد کارهایی از این دست رو انجام بدن اما خودشون از اضطرابی که جلوی آرامش و خلاقیتشون رو میگیره آگاه نیستند و فقط میدونند که نمیتونن تمرکز کنند و بنویسند اما نمیدونن مشکل اصلی کجاست.
متاسفانه تربیت ناصحیحی که بین اغلب خانوادههای ما وجود داره، باعث کاهش خلاقیت به طور کلی در اجتماع میشه و ما اغلب تبدیل به کپیکار میشیم. نه فقط تو محتوا، در هر کار تولیدی.
درود بر ساقی جان
ممنونم از مهرت
ساقی عزیز، با تو کاملاً موافقیم. به جنبۀ مهمی از ماجرا اشاره کردی که به نظرم باعث شد این پست کاملتر بشه.
برقرار باشی دوست فعال و پرانرژی من.
سلام،
دلایلی که نوشتید را قبول دارم، و فکر می کنم این مسئله دو دلیل دیگه هم داشته باشه. یکی اینکه هنوز مردم با شغلی با عنوان تولید محتوا آشنا نیستن. من مدت زیادی هست که فهمیدم در رشته خودم و کسب و کارهای مربوط به اون تولید محتوا بهترین و مهمترین کاریه که باید و می تونم انجام بدم. اما خیلی عجیبه که وقتی در موردش با دوستان و حتی هم دوره ای های خودم حرف می زنم می پرسن تولید محتوا یعنی چی؟ یعنی چکار می کنی؟ به چه دردی می خوره؟ در صورتی که اگر بتونن بنویسن یه اقیانوس کاملا آبی پیش رو دارن.
دلیل دیگه از نظرم اینه که ما به اصطلاح دانشگاه رفته ها یاد نگرفتیم جستارنویسی کنیم. شاید معادلش essay باشه. حتی خیلی از اساتید دانشگاه که من باهاشون برخورد داشتم و بسیار پرن و می تونن تأثیرگذار باشن نمی تونن به زبان ساده راجع به یه موضوع بنویسن. نمی تونن الگوی مجله های علمی تخصصی را رها کنن و ژورنالیستی تر بنویسن. طبیعتا این اساتید نمی تونن به دانشجوهای خودشون این مهارت رو آموزش بدن. حتی نمی دونن که باید چنین کاری کنن. این ناتوانی اساتید و دانشجوها نه تنها در تولید محتوای غنی و خوب، بلکه در جدایی دانشگاه از جامعه و گره گشا نبودن یافته های دانشگاه از مشکلات جامعه هم تأثیر خیلی زیادی گذاشته.
من شروع کردم و تولید محتوا رو توی دانشگاه به دوستانم معرفی می کنم. وبلاگ شما را هم معرفی می کنم به همه.
پایدار باشید و بالنده شاهین عزیز.
سلام وجیهه جان
درست میگی و کاملا باهات موافقم.
امیدوارم که شناگرهای این اقیانوس آبی روز به روز بیشتر و حرفهایتر بشن!
سلام شاهین عزیز
این نوشته تون حرف دل منه!
مدتی هست که بصورت فریلنسری کار محتوا نویسی می کنم
و قیمتم رو برای هر محتوا ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ کلمه ای ۵۰۰۰۰ تومن گذاشتم ( یه قیمت معمولی)
اما به هر کارفرمایی که پیشنهاد میدم میگن قیمتت خیلی بالاست!
و وقتی قیمت های پیشنهادی رو میبینم خندم میگیره چون بعضی ها برای یک محتوای ۱۰۰۰ کلمه ای ۵۰۰۰ تومن میدن!
تصمیم گرفتم کارم رو به شکل دیگه ای انجام بدم و توی دوره کپی رایتینگ شما شرکت کردم و میخوام متن های تبلیغاتی بنویسم فکر میکنم اینجوری بیشتر ارزش کارم حفظ میشه
ممنون بابت نوشته تون
سلام محمد عزیز
بله متاسفانه این فضا هست. اما با وبلاگنویسی و توسعۀ برند شخصی خودت به تدریج میتونی به سطح درآمدی بالاتری برسی.
کپیراتیتینگ هم یه حوزه فوقالعاده عالی و پرسوده که تو ایران روز به روز رونق بیشتری میگیره.
مطلب جامع و خیلی خوبی بود. متاسفانه حتی مقاله هزار کلمه ای به قیمت ده هزار تومان هم هست. امیدوارم این وضعیت درست بشه هرچند که من هم فکر میکنم بعیده
درود شیرین جان
اگر فرهنگسازی کنیم، تلاش کنیم و روی ارتقای مهارت خودمون وقت بگذاریم، احتمالا اوضاع بهتر بشه.
سلام آقای کلانتری،
به توصیه شما اسم وبلاگم رو به اسم خودم تغییر دادم و قصد دارم بیشتر بنویسم.
ممنون
سلام، کار خوبی کردی.
تو بخش دوستان من بهت لینک دادم هادی جان.