چرا به یک نظم رنج‌­آور نیاز داریم؟

چرا به یک نظم رنج‌­آور نیاز داریم؟

گمان می­‌کنم برای سروشکل دادن به زندگی، به نظمی رنج‌­آور و خودخواسته نیاز داریم.

و این نظم را نه مدیر ما، نه مراد ما و نه هیچ کس دیگری نمی‌­تواند برایمان تعیین کند.

بسیاری از اوقات وبلاگ­‌نویسیِ روزانه مایۀ رنج من است.

هستند پست­‌هایی که در لحظه جاری می­شوند و در کم‌تر از یک ساعت منتشر می­‌شوند، اما معمولاً نوشتن یک پست کوتاه­، به ساعت­‌ها پرسه زدن در میان کتاب­‌ها، خیابان‌ها  و تجربه­‌ها نیاز دارد.

هیچ خودم را خر نمی‌­کنم که به بهانه‌­ای از این نظم روزانه فاصله بگیرم؛ و روزهایی که نتوانسته­‌ام بنویسم بی‌­تردید شکست مطلق محسوب می‌­شوند.

این نظم را خودم برگزیده‌­ام و آزادی انتخاب آن را تحمل‌پذیرتر کرده است. در اثر نتایج مثبت پایبندی به این نظم، وبلاگ‌نویسی  به رنج مقدس زندگی من تبدیل شده است.

شاید مثل فیتزکارالدو می‌­خواهم وسط جنگل آمازون اپرا اجرا کنم، باری.

من برای سلامت روحم به این دیوانگی نیاز دارم.

اما دقیقاً چرا به چنین رفتار جنون­‌آمیزی پایبندم؟

برای تسری این نظم به دیگر عرصه­‌های زندگی‌­ام.

برخلاف تصور، سخت­‌گیری من در پایبندی به یک رفتار خاص، توان و ارادۀ من برای انجام دادن دیگر کارها را تحلیل نمی‌­برد. بلکه غالباً مشوق من در تعهد به چیزهای مهم دیگر است.

اگر شخصیت هر فرد، میانگین شخصیت اطرافیان اوست؛ عادات و رفتارهای ما نیز تحت تأثیر یکدیگرند.

فرضاً اگر من در وبلاگ­‌نویسی نظمی آهنین داشته باشم، احتمالاً رفتارهای دیگر من نیز تحت تأثیر این عادت شکل منظم­‌تری می‌­یابند.

پنداری با داشتن عادت­‌های خوب، از دنبال کردن عادت­‌های بد خجالت­ می­‌کشیم!

اینجا به موضوع مهم‌­تری می­‌رسیم که در یکپارچگی شخصیت اهمیت دارد:

به طور مثال نمی‌شود توی محل کارت، «زیر کار در رو» باشی، اما بخواهی به‌طور موازی یک کسب‌وکار شخصیِ خوب راه­‌اندازی کنی، یا شب­‌ها در خانه یک کتاب ارزشمند بنویسی. به‌احتمال نود درصد این کارها را هم با همان کیفیت نازل محل کارت انجام می­‌دهی، چون رفتارهایِ شب تو، چشم به عادت­‌های روزت دوخته‌­اند.

بی­‌گمان، برای رسیدن به عادات مفید و مؤثر، به مجموعه­‌ای از دیگر رفتارهای مثبت نیاز داریم.

غالباً یکی از این عادات مثبت ما می‌­تواند به‌عنوان مرکز ثقل، روی دیگر رفتارها و عادات ما تأثیرگذار باشد.

تک عادت برتر من، وبلاگ‌­نویسی روزانه است.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:

نگرشی برای داشتن یک سایت و وبلاگ موفق

کارگاه تک‌جلسه‌ای یادداشت‌نویسی | جمعه ۳ اسفند ۹۷

-icons icon=”globe” wrap=”i”] شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

13 پاسخ

  1. روزهایی که نتوانسته­‌ام بنویسم بی‌­تردید شکست مطلق محسوب می‌­شوند.
    چه جمله ی قشنگی اینم رفت رو دیوار اتاقم…
    باید منم اضافه کنم”ننوشتن زجر من است…
    تمام وقت من به گروگان گیری از کلمه ها و واژه ها میگذرد…
    دست بسته این کلمه ها را تحویل قلم میدهم تا جاری کند آنها را بر صفحه های سفید…
    ننوشتن زجر من است…
    زجری به شیرینی تمامِ شیرین های دنیا!”

  2. همونطور که خودتون و یکی از کامنت ها هم اشاره کردن، انتخاب کار مورد علاقه خیلی مهم هست و اون وقت رنج انجام منظم آن می تونه تبدیل به یه رنج مقدس و لذت بخش بشه. ولی شاید شاید شاید هجوم کارهایی که برای انجام شون علاقه درونی وجود نداره و انگیزه اصلی معاش باشه اون وقت رنج انجام منظم اون کار فقط آدم رو فرسوده میکنه

  3. سلام و درود فراوان
    انتخاب کار مورد علاقه
    انجام منظم آن
    و تبدیلش به رنج مقدس زندگی
    نظم دیوانه وار برای سلامت روح
    و بالاخره
    تسری نظم دلخواه به عرصه های نچسب زندگی…
    محشر بود این نکته طلایی
    سپاس فراوان
    پی نوشت: ببخشید که مدتیه به خاطر همین بی نظمی، کم کاری داشتم وکمتر سر زدم.

    1. معصومه عزیز
      فاصله گرفتن از علایق گاهی اوقات پیش میاد. نکتۀ تحسین برانگیز دربارۀ شما اینه که دوباره به خط اصلی زندگی بر میگردید و والاترین علایقتون رو دنبال میکنید.

  4. با سلام و احترام
    نظم به خصوص نظم خود خواسته، خودجوش و درونی بسیار ارزشمند و یکی از ارکان اساسی موفقیته
    ولی نظم رنج آور آدم را یاد نظمی میندازه که تو پادگانهای نظامی اجرا میشه
    اجبار و فشار دشمن خلاقیته به خصوص در نویسندگی
    زمانی که خودمون را تحت یه انضباط خشک و سخت ملزم میکنیم که حتما باید امروز یه مطلبی بنویسیم ایده های خلاقانه از ما فرار میکنه ولی وقتی این اجبار و فشار را از روی خودمون برداریم و به آرامش برسیم اون ایده ها خودشون به سراغ ما میاند
    یه قانونی هست در مورد ضمیر ناخودآگاه که به اون تلاش معکوس میگند یعنی هر چه بیشتر روی چیزی اراده کنید قدرت مخالف بیشتر افزایش پیدا میکنه پس باید اون را رها کنیم تا اتفاق بیفته ضمیر خود آگاه باید به ضمیر ناخودآگاه اجازه بده تا اون را انجام بده
    تنها وقتی میتونیم در کاری موفق بشیم و به اوج خلاقیت و شکوفایی برسیم که از انجام اون کار لذت ببریم
    بدون هر گونه رنج و فشار
    برایان تریسی میگه افراد موفق چنان از انجام دادن کارشون لذت میبرند که انگار دارند تفریح میکنند
    در اجرای هر چیز از جمله نظم باید متعادل باشیم نه اونقدر کوتاهی و تسامح که گرفتار تنبلی و راحت طلبی و سهل انگاری و بی نظمی بشیم
    و نه اونقدر افراط و سختگیری که دچار سرخوردگی ،دلسردی، تنفر و انزجار بشیم
    به نظر من نظم رنج آور یه نوع خود آزاریه
    حافظ در این زمینه میگه:

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
    سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش
    این درست نیست که فکر کنید اگه یه روز پستی نزارید این یعنی شکست مطلق در واقع این یه نوع احساس گناهه و با این فکر کودک هنرمند درونتون را مقصر میدونید و اون را محکوم میکنید و اون دیگه باهاتون همکاری نمیکنه و چشمه خلاقیتتون خشک میشه
    از آسمون وحی نیومده که هر روز حتما باید پست بزارید!
    شما حتی اگه در ماه یه پست هم بزارید به قول جواد خیابانی هیچ چیز از ارزشها و شایستگیهاتون کم نمیشه😊
    باید بیشتر به خود برتر یا همون کودک درونتون احترام بزارید و زمینه آرامش اون را فراهم کنید
    اون مطالبی که با عشق و لذت و آرامش نوشته بشه بدون شک جذابیت، گیرایی و اثر بخشی بیشتری روی خوانندگان داره چون انرژی و تشعشعات فرد در تک تک کلماتش حضور داره و مستقیم به خوانندگانش منتقل میشه

    استاد چون میدونم شما انتقاد پذیر هستید این حرفا را راحت بهتون گفتم
    در ضمن سعی کردم به زبان محاوره ننویسم ولی نشد انگار اقتضای کامنت نویسی اینه که با این زبان نوشته بشه
    موفق و پیروز باشید

  5. قبلا هم گفته بودي كه من به “نوشتن” چسبيده ام و آنرا بعنوان مركز اصلي فعاليت هايم حفظ ميكنم تا “نوشتن”به بقيه زندگي ام سامان دهد .

    در واقع اگر هدف از زندگي، درك كردن و فهميدن خود و دنياي اطراف باشد، كمترين فايده ي “نوشتن منظم” ايجاد يك “هسته مركزي” براي تامين هدفمان است. بقيه عادات حول محور همين “هسته مركزي” يعني ” نوشتن منظم” شكل ميگيرند و پروسه خودشناسي را از حواس پرتي و انحراف در امان نگه ميدارد.

    اين پست يكي از بهترين و پرمغز ترين پست هاي شماست.

    1. سلام به عمو مصطفی جانم
      چه کامنتی نوشتی. چقدر به دلم نشست. اصلاً بهترین روش یادگیری اینه که چیزی رو که از یک متن متوجه شدی از زبون خودت بازنویسی کنی، و تو چقدر خوب نوشتی.
      مصطفی تو خیلی خیلی برای من عزیز و قابل احترامی.
      تنت سلامت و عمرت طولانی.

  6. با سلام خدمت استاد خوش فکر و خلاق نویسندگی . مدتی قبل کتابی از دارن هردی می خواندم با عنوان اثر مرکب . اول که کتاب را دیدم فکر کردم در مورد تحلیل تست آثار جوهر و مرکب روی کاغذ است که در روان شناسی شناختی یا گشتالتی انجام می شود و چون به این موضوع علاقه داشتم کتاب را برداشتم که نگاهی به محتویاتش بیاندازم . وقتی فهرست را خواندم متوجه شدم در مورد ایجاد عادت های مثبت در خود و دیگران است و تاثیری که یک عادت مثبت روی شکل گیری عادت های دیگر می گذارد . مثل تمرین ارزشمند روزانه نویسی که وقتی در مجموعه رفتارهای روزانه کسی شکل گرفت می تواند بعنوان یک الگو یا مدل در شکل دهی رفتار های مطلوب مورد استفاده قرار بگیرد و در تمرین داستان نویسی ، رمان نویسی ، شعر نویسی ، نمایشنامه نویسی ، فیلمنامه نویسی ، خاطره نویسی ، زندگی نامه نویسی و سایر افراد خانواده محترم نویسی ها . و در قدم بعدی این انضباط به سایر رفتارها هم تسری پیدا می کند مثل خوردن ، خوابیدن ، درآمد کسب کردن ، قدم زدن ، ورزش کردن و ….
    و این می شود مجموعه جدید عادت های ما و سرنوشت ما این طوری عوض می شود .
    از شاهین عزیز که وقت می گذارد و برایمان مطالب سودمند تهیه می کند تشکر می کنم .

    1. زنده باشی پرویز نازنین
      بله، اثر مرکب کتاب خوشخوان و مفیده.
      لذت بردم از خوندن کامنت‌های خوبت.
      شاد باشی و برقرار.

  7. گاهی آدم میخواهد شما را به رگبار ببندد!
    امروز درست امروز داشتم به این نوع انضباط فکر میکردم و نویسندگان کتاب کلید را بزن را مواخذه میکردم که چرا این بهانه بد را گوشه ذهن من قلمه زدند که: اگر جایی اراده ات را خرج کنی جای دیگر کم میاوری! لذا حواست باشه کجا هزینه اش میکنی!
    اما توصیه تو به تجربه زیسته من نزدیکتر و باورپذیرتر هست. شب تو به روزت نگاه میکنه… برم یک مسلسل گیر بیارم:)

    1. سلام نجمۀ عزیز
      وبلاگتو میخونم و لذت میبرم.
      خوشحال شدم اسمتو دیدم.

  8. سلام
    حرف شما تقريبا درسته نظم رنج اور روى بقيه اعمال ادم هم تاثير ميذاره اما وقتى مدتى بگذره و تبديل به عادت بشه ديگه رنج اور نيست.يه نظم لذت بخشه كه ادم مث يه سيستم از قبل برنامه ريزى شده به اين نظم پايبنده.
    من با الهام از شما دارم سعى ميكنم نوشتن صفحات صبحگاهى رو تبديل به يه عادت كنم درون خودم. ولى فعلا برام يه نظم رنج اوره!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *