من شیفتۀ پند و اندرزم؛ شیفتۀ شنیدن آن، نه دادن آن. اگر هم گاهی در قالب پند و اندرز چیزکی قلمی میکنم در اصل خطاب به خودم مینویسم و با انتشار عمومی آن خودم را برای توجه به چیزی که گفتهام متعهد میکنم.
یکی از پستهای اینستاگرام من
اخیراً کتابی دیدم از رضا باقریان موحد با عنوان «نوآوری در نصحیت». آقای باقریان موحد معلمی خوش ذوق است که در این کتاب 2000 جملۀ کوتاه از 500 دانشآموز کلاسهایش را گرد هم آورده:
چند نمونه از نوشتههای کتاب
از پندنامۀ آلوچه:
آلوچه نباش که هر کس با تو دوستی زیادی داشته باشد، دل درد بگیرد. (حسن صمدی)
پندنامۀ اینترنت:
گوگل باش و تا وقتی ازت سوالی نپرسیدند حرف نزن. (عباس غفاری)
پندنامۀ برف:
برف باش و زندگی کوتاه آدم برفی را رونق بده. (محمدحسن امیری)
پندنامۀ خیار:
خیار باش و با صدای بلند به خوردهشدنت توسط انسانها اعتراض کن. (احمد خائفی)
پندنامۀ قلم:
قلم باش و بدان که این یک قانون است: نویسنده میمیرد و نوشته میماند. (مصطفی خالصی)
در یکی از نوشتههای ابتدای کتاب نوآوری در نصیحت از قول بیژن شهرامی میخوانیم:
«بعضیها گاه چنین القا میکنند که انسان از پند و نصیحت رویگردان است؛ حال آنکه اینگونه نیست. این مهم اگر با رعایت شرایط به جا آورده شود، سخت موثر است.
از جمله شرایط نصیحتکردن آن است که پنددهنده خود با آنچه میگوید عمل کند که فرمودهاند: «رطبخورده منع رطب چون کند؟»
در دوران مدرسه از شنیدن پندها و اندرزهای داهیانۀ پدرم بیزار بودم. حتی پدرم توی خواب هم نصیحت میکرد. یک بار، حوالی سه صبح، توی خواب گفت:
«علفها رو از تو چاه در بیار بریز تو رودخونه»
کشف راز این پند را میسپاریم به اعوان و انثار جناب فروید و به ادامۀ بحث خودمان میپردازیم:
اما حالا تشنۀ پند و نصیحتم. در بسیاری از پندها ما چکیدۀ تجربۀ زیستۀ افراد را میبینم. این از ماستِ چکیده هم بهتر است.
نکتۀ مهم: هر کسی در حال پند و اندرز دادن است، اما انتخاب با ماست. تضمین نمیدهیم که به صرف شنیدن یک پند دربست به آن عمل کنیم. مثلاً ما در هنگام شنیدن پند همان شنوندهای میشویم که میگویند باید عاقل باشد.
و نکتهای دربارۀ انتشار پندها:
ممکن است در پندنویسی مدام به دام کلیشه بیُفتیم (به خیلی از جملاتی که در شبکههای اجتماعی میخوانید فکر کنید). راهکار کتاب «نوآوری در نصیحت» برای آشناییزدایی از پندهای قالبی، نوشتن پند با بهرهگیری از اشیا و موجودات و مفاهیم گوناگون است.
در هر صورت اگر دنبال این هستید که نوشتههایتان تازگی و رنگ و بو داشته باشند آشناییزدایی را در اولویت قرار دهید.
با هم پندهایی از نویسندۀ یوگسلاو، دانیلو کیش را بخوانیم:
اندرزهایی به یک نویسندۀ جوان
به خاطر امتیازاتی که نویسندگی نصیبت میکند دچار عذاب وجدان مشو!
با کسی متحد مشو، نویسنده تنهاست.
معتقد باش که زبانی که به آن مینویسی برترینِ زبانهاست، زیرا زبان دیگری در اختیار تو نیست.
معتقدباش که زبانی که به آن مینویسی بدترین زبانهاست، گرچه حاضر به تعویضاش باهیچ زبان دیگری نیستی.
مجاب مشو که نوشتههایت به درد جامعه نمیخورد!
تصور هم مکن که آنچه می نویسی “مفید برای جامعه” است!
دربارهی همه چیز صاحب نظر باش!
دربارهی همه چیز نظر مده!
واژهها برای تو چندان بهایی ندارند!
واژههای تو پر بهاترین چیزهایند!
ترجمۀ مرتضی ثقفیان (+)
در همین رابطه:
5 پاسخ
سلام.
از شما دعوت میکنم که پندهای من رو از پندون بردارید🤗👇
https://castbox.fm/channel/id5619782?country=ir
به نظرم مؤثر ترین پندها بر سنگ سخت ما، پندهای موجود در کتاب ها هستند.از این رو که وقتی نویسنده ای پندی می دهد ، نمی توانیم پاسخش را بدهیم یا بخوابانیم توی دهنش، کمی به آن فکر می کنیم .وقتی توی کتابی جمله ای به ما گفته می شود، نگران این نیستیم که جلوی بقیه شخصیتمان کاسته شود و نیازی به دفاع نمی بینیم چون حقیقت بر خودمان روشن است.برعکس وقتی فردی رودررو پندی می دهد(گاها با چاشنی طعنه) مغز تمام تلاشش را می کند به این تهدید پاسخی کوبنده دهد تا موجودیتمان به خطر نیافتد.پس چه خوب است سعی کنیم با خواندن مکتوبات خوب خود را پندپذیر کنیم.
آفرین علی
چه قشنگ به این موضوع نگاه کردی.
خیلی خوبه.
همینو تبدیل کن به یه یادداشت بذار تو سایت یا اینستاگرامت.
رود باش و برای رسیدن به دریا لحظهای هم نایست.
سنگ باش و به رودها کمک کن تا جاری شوند؛ هرچند خودت به چشم نیایی.
شن باش و خاطرهی لگدخوردن از دیگران را به باد بسپار.
:))
زنده باد علیرضا جان