هر روز یک نامه بنویسید | چگونه از پس کارهای روزانه بربیاییم؟

نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
سعدی

چند وقت پیش در کلاس تولید محتوا قرار گذاشتیم که هر روز برای خودمان نامه بنویسیم. بازخورد افرادی که نامه‌نویسی را جدی گرفتند فوق‌العاده بود. به خاطر همین در یک آلبوم اینستاگرامی هم این ایده را به اشتراک گذاشتم:

به این مثال نگاه کنید (پر کردن چای خالی با شماست):

خانم… یا آقای…
ضمن عرض سلام…
امروز انجام این کار را در اولویت قرار بدهید…
…و گزارشی از روند انجام کارها را برای من ارسال کنید…
به این موضوعات دقت بیشتری داشته باشید…
برای انجام بهتر کارها…
با تشکر و احترام
اسم خودمان

هدف از این نوع نامه‌نگاری نوشتن متن ادبی و خلاقانه نیست،‌ هر چند اینطور هم می‌تواند باشد؛ اما در اصل در نگارش این نامه‌ها سه هدف را دنبال می‌کنیم:

1

به این بهانه فهرستی از کارهای روزانه می‌نویسیم

خیلی از ما از نوشتن فهرست کارهای روزانه زده شده‌ایم، شاید چون کمتر توانسته‌ایم با موفقیت از پس اجرای تمام کارها بربیاییم. ضمن اینکه شکل مکانیکی این فهرست‌ها چندان ترغیب‌کننده نیست تا دلمان بخواهد یکسره آن‌‌ها را مرور کنیم.

صد البته که در کنار نامه می‌توانیم لیستی از کارهای روزانه را هم بنویسیم. نامه را می‌توان مکمل این فهرست دانست.

2

وضوح بیشتری ایجاد می‌کنیم

در یک فهرست ساده از کارها خبری از شیوۀ‌ انجام کارها و نکات ریز دیگر نیست،‌ اما توی نامه می‌توانیم دربارۀ زیر و بم کارها بنویسیم. نوشتن جزئیات و ایده‌پردازی دربارۀ شیوۀ‌ پرداختن به کارها باعث می‌شود تا با رغبت بیشتری به انجام کارها بپردازیم. وقتی می‌دانی دقیقاً باید چه کاری کنی، بهتر کار می‌کنی. در بسیاری از مواقع اهمالکاری ما به دلیل تصور مبهم از شیوۀ انجام کارهاست.

3

از بیرون به کارها نگاه می‌کنیم

برای گرفتن تصمیم‌های خردمندانه به دیدن تصویرِ بزرگ‌تر نیاز داریم. وقتی به خودمان نامه می‌نویسیم انگار یک نفر از بیرون به ما نگاه می‌کند و به فراخور نیازها و دغدغه‌ها فرمان می‌دهد. بنابراین با نوشتن نامه احتمالاً کارها را بهتر اولویت‌بندی می‌کنیم. از طرفی شاید اینجوری از خودمان حساب بیشتری ببریم.

+

حالا که حرف نامه شد دلم می‌خواهد این نوشتۀ کوتاه کارل فالنتین را هم برایتان نقل کنم:

نامۀ‌ محبت‌آمیز
ژانویه،‌ سی‌وسوم موتیخ،‌ هزارونهصدوپنج‌ونیم
دوستِ‌ بامحبت من!
با دست‌های اشک‌آلود، روان‌نویس را به‌دست می‌گیرم تا برایت نامه‌ای بنویسم! تازگی‌ها در نامه‌ای نوشته بودی که اگر حتی من برایت نامه‌ای ننویسم، تو برایم نامه‌ می‌نویسی،‌ پس چرا در این مدت برایم نامه ننوشتی؟ پدرم هم دیروز برایم نامه‌ای نوشت. برایم در نامه نوشت که برای تو نامه نوشته است. تو حتا دو خط هم برایم ننوشتی که او برایت نامه نوشته است. اگر دو خط برایم نامه می‌نوشتی و می‌نوشتی که پدرم برایت نامه نوشته،‌ در آن صورت من هم برای پدرم در نامه‌ای می‌نوشتم که تو قصد داشتی به او نامه بنویسی،‌ اما وقت نامه نوشتن به او را نداشتی وگرنه برایش نامه می‌نوشتی. اوضاع نامه‌نگاری ما خیلی وخیم شده. برای این‌که تو هیچ نامه‌ای در جواب نامه‌هایی که من برایت نوشته‌ام، ننوشته‌ای. اگر تو قادر به نوشتن نبودی،‌ مسأله فرق می‌کرد، اما تو قادر به نوشتن هستی و در جواب نامه‌هایی که من برایت می‌نویسم، هیچ نامه‌ای نمی‌نویسی. نامه‌ام را به این امید به اتمام می‌رسانم که بالاخره،‌ حداقل یک بار،‌ در جواب نامه‌هایی که من برایت می‌نویسم،‌ تو هم برایم نامه‌ای بنویسی، حداقل یک نامه برایم بنویس و بنویس که اصلاً نمی‌خواهی نامه بنویسی. بعد من متوجه می‌شوم که چرا در این مدت نامه‌ای ننوشتی. بابت بدخطی‌ام از تو معذرت می‌خواهم. آخر من همیشه به‌هنگام نامه نوشتن، دچار گرفتگیِ نوشتاری در مچ دست می‌شوم. طبیعی است که تو هیچ‌وقت دچار گرفتگیِ نوشتاری در مچ دست نمی‌شوی،‌ چراکه هیچ‌وقت نامه نمی‌نویسی.
منبع: کتاب «هنر خوب و قشنگه اما خیلی درد داره»، ترجمه،‌ اقتباس و نگارش علیرضا کوشک جلالی، نشر افراز

12 پاسخ

  1. سلام با خوندن نامه کارل فالنتین بی اختیار گریه م گرفت. خیلی وقته خودم رو وقف دیگران کردم یه لحظه تلنگری خورد …خب پس خودت چی؟ دلم برای خودم تنگ شد.

  2. به نظرم کلمات در نامه خواندنی‌ترند، خوشحال‌ترند، شاید چون مخاطبشان را می‌شناسند. امروز آنها در ذهن من در قالب نامه جاری بودند و دوست داشتند برای مخاطبی نوشته شوند که با دنیای آنها آشناست. و از من خواستند که آنها را در قالب نامه بر روی کاغذ بیاورم.

    سلام آشنای کلمات
    روزهای ساده و معمولی را به دنیای معمولی‌ها بسپار و اگر دنبال ماجرا، قصه و یا حتی شعر هستی بیشتر به دنیای کلمات سر بزن، احوالشان را بیشتر بپرس. کلمات را که می‌شناسی همان‌ها که صدایشان هر روز در گوشت زمرمه می‌کنند و از تو می‌خواهند که آنها را بنویسی! منظورم همین کلمات معمولی هستند، که اغلب معجزۀ آنها را نادیده می‌گیریم و نمی‌دانیم یک کلمه می‌تواند چه قدرتی داشته باشد و ما را به چه دنیاهایی ببرد، گاهی کلمه‌ای می‌تواند احساسی را در ما زنده کند که سالها در ما بی‌جان و مرده بوده‌است، گاهی آنها قادرند ما را از زمین جدا کنند و به پهنای آسمانی ببرند، که پر از ابرهای سفید و خاکستریند. گاهی با کلمه‌ای می توانی طعم شور آب دریا را حس کنی و صدای مرغ دریایی را بشنوی که نغمه‌اش آنقدر باستانی است که انگار از اولین روز بودنت صدایش را در ذهنت محبوب و دوست داشتنی حک کرده‌اند. گاهی کلمه‌ای به تو این فرصت را می‌دهد که بنویسی از رودخانه‌ای خروشان، و ماهیِ قزل آلایی که دوست داری آن را در دستانت بگیری، ماهی که مدام به فکر لیز خوردن و گریختن است. با کلمات می‌توانی بر بالهای عقابی باشی که ترس از ارتفاع ندارد و تو را به بالاترین نقطه آسمان می‌برد و تو به یک نقطه تبدیل می‌شوی نقطه‌ای که آنقدر دور شده‌است که دیگر دیدنی نیست. با کلمات می‌توانی در جزیرۀ خودت باشی و با موجودات محبوبت زندگی کنی. مجوداتی که شاید تا به حال آنها را از نزدیک ندیده‌ای. و حرف آخر کلمات این است که در دنیای ما کلمات غیر ممکن وجود ندارد همه چیز ممکن است، حداقل به اندازه تخیل تو.

  3. سلام
    من از وقتی با این ایده تو کلاس محتوا آشنا شدم، روزهای زیادی انجامش دادم.
    با این کار احساس می‌کردم شخص دومی کار من رو زیر نظر داره و برای همین احساس تعهد بیشتری می‌کردم.
    از طرفی کارهای مهمی که معمولا از انجامشون طفره می‌رفتم، دوباره برام یاداوری می‌شدن و شانس انجام اون کارها بالاتر می‌رفت.
    ایده جالب و مفیدی بود. ممنون از شما.

  4. ممنون از مطلب خوبتون. به نظرم نوشتن نامه رسمی به خودمون خیلی برای تعهدمون به برنامه و کار کمک کننده هست.

  5. من به شدت به نامه نوشتن علاقه دارم. شاید هر روز انجامش ندم ولی هر چند وقت حتما برای خودم نامه می نویسم. یا به شخصی که وجود خارجی نداره هم گاهی نامه می نویسم و از حال و اوضاع فعلیم باهاش صحبت می کنم. ولی فک کنم خوب باشه نامه نگاری روزانه به خودم رو جدی تر دنبال کنم.
    و اینکه چقدر حس بدیه مدام برای کسی نامه بنویسی و جوابی دریافت نکنی. دیگه شوقی برای دوباره نوشتن نمیمونه. یه فیلمی دیده بودم به اسم دفترچه خاطرات یاد اون افتادم که پسره برای کسی که دوستش داشت یک سال هر روز یک نامه می فرستاد یعنی 365 نامه اما هیچوقت به دست دختر نمی رسید چون قبل از رسیدن مادرش اونا را بر می داشت برای همین هیچوقت جوابی به نامه ها داده نمیشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *