موضوعات آشکار، موضوعات نهان

موضوعات آشکار، موضوعات نهان

بله دیگر، من هم به سیاق سایر نیاکان و معاصران چون به خلوت می‌روم آن کار دیگر می‌کنم!

ترجیح می‌دهم در خلوتم از موضوعاتی بنویسم که بنا به هزارویک دلیل -که هزارویکمی دلیل اصلی است- قصد انتشار آن‌ها را ندارم.

بنابراین آزادم، و با بی‌پرده‌نویسی گوشه‌هایی از مهارتم را تیز می‌کنم که حالیا روانم را بهبود می‌بخشد و شاید بعدها بذر خلق آثاری باشد. (البته گاهی این دو خلط می‌شوند و در نتیجه، در آشکار از نهان می‌گویم در نهان از آشکار. البته به شیوۀ متفاوت. باری، خر تو خری‌ست!)

در انتخاب نوع نوشتار همین رفتار را دارم: در آشکارا یادداشت و جستار می‌نویسم و منتشر می‌کنم، در نهان شعر و خویشداستان (autofiction) مرتکب می‌شوم و رو نمی‌کنم.

در کل مسئله این است که همه چیز را به نوشته تبدیل کنی، چه مجال انتشارش باشد چه نباشد. مهم تبدیل زندگی به کلمه است.

حالا نوبت شماست:

یک کاغذ بردارید و با یک خط عمودی دو طرف صفحه را از هم جدا کنید. یک طرف بنویسد موضوعات آشکار، طرف دیگر صفحه بنویسید موضوعات نهان. بقیه ماجرا هم که روشن است.

این پیشنهادی برای تجربۀ نهایت رهایی در نوشتار است.

13 پاسخ

  1. مشکل من اینه که به ذهنم قبولوندم متناسب با چیزایی که میخونه بنویسه!
    بنابر این مثلا وقتی مطالعاتم درمورد یه موضوع تحقیقیه ولی لازمه که یه دلنوشته ی احساسی بنویسم به معنای واقعی کلمه ذله میشم از دست خودم. و اجبارا پناه می برم به کلیشه!
    تازه یه کار دیگه هم میکنم! اونم این که معمولا نوشته های نهانی که قرار نیست هیچ جا منتشر بشه رو دیگه نمیخونم! انگار که از صفحه ی ورد فقط بعنوان سطل زباله استفاده کردم تا خوره های ذهنم رو روش خالی کنم! نمیدونم این کار خوبه یا بد…ولی دیگه هیچ وقت سراغشون نمیرم.

    1. منم همین عادت رو دارم. معمولاً اغلب چیزایی که می‌نویسم رو بعدش نمی‌خونم. فقط اگر قرار بر انتشار چیزی باشه بازخوانیش می‌کنم.

  2. سلام آقای کلانتری عزیز
    آن مصرع حافظ و صحبت های لایو هفتگی اینستاگرام مکمل خوب این نوشته بودند. اما سوالی که امشب ذهن من را به خودش مشغول کرده این است: هنگام انتشار یک نوشته چقدر باید به سلیقه ی خودمان اهمیت بدهیم، چقدر به سلیقه ی مخاطب؟! البته فکر می کنم پاسخ این سوال آن قدر گسترده بشود که بتوانم یک یادداشت روزانه بنویسم. اما دوست دارم نظر شما را در این باره بدانم.

    1. هانیه عزیز دربارۀ این موضوع چیزهای زیادی میشه گفت.
      اما من شخصاً به سلیقۀ خودم توجه می‌کنم، اما جوری می‌نویسم که برای مخاطب شفاف و روشن باشه.

  3. مدتی است غریب به یکسال که در مجاورت و کسب فیض از شما کارمان شده خواندن و نوشتن و انتشار .شاید در اینکار فرجی باشد شاید نه.شاید به وصالی بینجامد شاید نه.آنچه مهم است نفس عمل است .تغییر تحول و از نو شدن .حالی که دوستش دارم.پناه بردن به خلوتی و همنشینی با کتاب ها.کاغذ ها.مهم حال است حال آدم خوب باشد.

    1. زنده باد مهدی عزیز و خوش ذوق
      امیدوارم شاد و برقرار باشی.

  4. چه مجال نوشتنش چه نباشدو عمدا اشتباه نوشتی که واکنشهارو بسنجی؟ اگه اینجوریه خیلی بدی. من خیلی بدم میاد یکی از عمد اشتباه کنه واکنشها رو بسنجه. خودت یه خط عمودی بکش رفتارهای اشتباهتو بنویس اونایی که عمدیه اونایی که غیر عمدیه بعد ببین کدوم بیشتره اگه غیرعمدیا بیشتره اونوقت به خودت تبریک بگو که سایکوپت نیستی! و خوبه که اشتباه تایپی داشته باشی چون در غیر این صورت ممکن بود وسواس فکری داشته باشی. نباید ذهن ادمو مشغول کنی الان به جای تمرکز رو این متن حواسم به این دلیل اشتباه تایپی رفته تازه فکن اگه اشتباه نباشه نوع خاصی از نوشتن باشه چقدر من الکی واسه یه کامنت انرژی روانیمو تحلیل دادم. خیلی ادمای اروم و جذاب تبدیل به کسایی میشن که بقیه رو از بالا نگاه میکنن یعنی خودمون این بازخورد رو میسازیم ولی نسبت به شما این حسو ندارم که اونجوری بشی چون فک میکنی یه غم بزرگی داری و نمیتونی راحت ابراز وجود کنی یا شاد بودنتو بروز بدی.
    حواسم نبود از بالا داشتم نگاه میکردمت ببخشید! ولی واقعا همین حس رو دارم! دیگه اشتباه تایپی نکن من اعصابم ضعیفه خخخخ

  5. شاهین جان چند بیت از خلوت نوشت هایت را برایم ایمیل کن. دوست دارم خلوتم با خلوتت پیوند گیرد. البته وقتی اسم خلوت می آید خودبه خود حریمی دورش ایجاد میشود که آنرا از غریبه ها دور می کند (گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش) و تقاضایش هم کمی بی ادبانه است ولی من هم مثل نوجوانی های خودت خیره سرم و پرمدعا. باشد که رستگار شویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *