از گروهی از بهترین دوستانم خواستم تا در پاسخ به این سوال چند کلمهای برایم بنویسند:
چگونه از مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان دور نیفتیم؟
یا چگونه همیشه در مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان بمانیم؟
نوشتههای زیبایی که در ادامه میخوانید پاسخهای گوناگونی به سوال فوق است. من در ویرایشها این متنها دست نبردم و آنها را به همان شکلی که دریافت کردهام منتشر میکنم:
مریم کوکبی
چگونه از مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان دور نیفتیم؟
باید بگویم از دیدگاه کسی که توانسته پس از سال ها اهمال کاری و دور ماندن از اهداف اصلی زندگی اش ،خود را در مسیر رسیدن به اهدافش ثابت قدم نگاه دارد، “نوشتن”مرا از تله های دور ماندن از مسیر رشدم محافظت کرده است. روزم را با نوشتن از هر آنچه به ذهنم می آید شروع می کنم و از اهدافم و همچنین از موانعی که برای رسیدن به اهدافم با آنها مواجه هستم می نویسم . گویی با نوشتن، ذهنم برای هر سوالی پاسخی دارد و در آخر لیستی از کارهایی را که در همان روز باید انجام دهم تا به اهدافم نزدیکتر شوم، می نویسم . لیست برنامه روزا نه ام تا پایان روز جایی قرار گرفته که چندین باردر طول روز چشمم به آن می افتد. برنامه هایم را طوری در نظر می گیرم که در هر شرایطی بتوانم به آنها پایبند بمانم. نوشتن از موانع رسیدن به اهدافم به من آموخته است که محیط تاثیر مستقیمی روی موفقیت در راه رسیدن به اهدافم دارد برای تعهد و پایبندی به برنامه هایم ، لازم است “محیط “خود را طوری تغییر دهم که مطابق هدف هایم باشد .البته منظور از محیط ، فقط محل زندگی نیست بلکه تمام کتاب ها و ابزار و آدم هایی که با آنها در ارتباطیم محیط ما محسوب می شوند که تمام مهارت های ما در دامان این محیط پرورش می یابند. محیط نامناسب میتواند مارا به بیراهه بکشاند در حالیکه محیط متناسب با اهدافمان ما را مقید و متعهد به برنامه هایمان نگاه می دارد. بنابر این برای تغییر محیط خود دست به اعمالی زدم همچون: انتخاب بهترین جای خانه برای قرار دادن میز کارم که شوق نوشتن و آموختن را در من صد چندان می کند، قطع و یا کمتر کردن ارتباطم با برخی افراد و شکل گیری ارتباطات جدید با افرادی که در مسیر درستی قدم بر می دارند،شر کت در دوره های غیر حضوری برای کسب بیشتر مهارت های موردنیاز، تهیه کتابهایی که مرا در افزایش مهارتهایم برای رسیدن به هدفم یاری می کنند، قرار دادن ساعتی مشخص برای حضور در فضای مجازی به طوریکه در ساعات دیگر دسترسی به اینترنت نداشته باشم و….با تمام تلاش ها برای تغییر و انجام برنامه ها به هر شکل، دور ماندن از اهدافم برایم پیش می آیند که موقت است و نوشتن دوباره از نقص ها و نقاط قوت در محیطی که تمرکز را برایم راحت تر میکند، مرا با قدرتی بیشتر از پیش به مسیر اصلی اهدافم باز می گرداند.
شاید بتوان گفت بهترین پاسخ به این سوال ، همان مسیری ست که خودمان در آن حرکت می کنیم و احتمالا به دستاورد هایی هم منجر شده است . حتی اگر آن مسیر آنچنان که باید و شاید هموار نبوده و نیم بند در آن جریان داریم .
و نکته ی اصلی قضیه همین جریان داشتن است !
قطعا وقتی یک جست و جوی ساده در فضای نت و همین طور بین کتاب های خودیاری داشته باشیم ، یکی از مهم ترین مسائل همین موضوع پیگیری اهداف است .
نمیخواهم به تکنیک های مورد مطالعه ام درون کتاب ها اشاره کنم و آن ها را فهرست کنم چرا که فکر می کنم تمرکز بر یک راهبرد اگر که موثر واقع شده باشد ، بسیار موثر تر است از فهرستی از تکنیک های ریز و درشت که آخر سر به هیچ کدام هم پای بند نخواهیم بود .
باری به قولی : داشتن یک برنامه هر چند ساده و نا کامل که اجرا شود بسیار بهتر از برنامه ی کامل و جامعی ست که از وهم هیبت و شکوهش دست و دلمان به انجامش نرود .
برویم سراغ سوال و تکنیک جادوئی من برای ماندن در مسیر اهداف …
اگر راستش را بخواهید ، این سوال سال ها دغدغه ی ذهنی ام بود . این که اصلا مسیرم چگونه باشد . آیا در مسیر درست هستم حالا اگر هستم تداوم ش چگونه میسراست و هزاران سوال دیگر …
و امروز و در این تاریخ و در این جایگاهی که هستم ، می توانم بگویم که داشتن یک ذهنیت عینی شده از آن چه میخواهیم مناسب ترین روشی بوده است که برای من جواب داده است . حالا چطور به این ذهنیت عینی شده از خواسته ها برسیم ؟؟
شاید در ابتدا کمی گنگ باشد ، اما خیلی ساده است فقط باید پیش شرط هایش را رعایت ، آن را ترسیم و همواره در هر گام و هر لحظه از زندگی که نفسمان می آید و می رود در راستای همین رسالت ترسیمی حرکت کنیم . و این سفر قهرمانی را به پیش ببریم .
اما پیش شرط های این سفر قهرمانی:
خواسته ها شفاف و ساده باشند و همین ملموس باشند .
شکست جزو جدا نشدنی سفر ماست . رفیق روز های خوب !
ما قبل از هدف یک سیستم داریم ( چرا که سیستم ها فرآیند بلند مدت زندگی ما را ایجاد و ترسیم می کنند ) به طور مثال من هدفم در ابتدا باید سلامت و تناسب اندام باشد ( در بلند مدت ) و حالا شاید در کوتاه مدت چند ماهی صرف رژیم خاصی گردد . به عبارت ساده تر اهداف بلند مدت من باید سیستم من را ترسیم و گویای لایف استایل اصلی من در زندگی شخصی و همین طور کاری باشد .
نظم و انضباط سفت و سخت با یک ردیاب ( به این شکل که من در مسیر سفر همواره باید تداوم خودم را حفظ کنم ) در نظر بگیرید که به سفر دارید میرید ، یک سفر تفریحی یا کاری به شمال کشور ! ( یا هر شهری که دوست دارید ) حالا آیا در طول مسیر سفر یک هفته برنامه تان را کنسل می کنید و بیخیال می شوید ؟؟!! یا کلا بیخیال می شوید و بر می گردید به زندگی عادی یا نه خیلی مشتاقانه و یا از روی وظیفه ی شغلی تا انتها رفته و به مقصود می رسید ؟؟!!
گاهی پیش میاد که توی انتخاب هدف ، مسیر ، ابزار ، راه و چاه ، منابع و هزار و یک مورد دیگر دچار تردید و شک هستیم و بار ها از خودمان می پرسیم آیا مسیری که انتخاب کردم صحیح است یا نه !؟ و جواب همه این ها یک چیز است انجام ش بده آن موقع می فهمی که صحیح است یا خیر !
خیلی وقت ها ما دچار یک سوء تفاهم بزرگ در اهداف مان می شویم و آن ، این است که فکر می کنیم مسیر سفر مان باید یک مسیر پر از خوبی ، اتفاقات شگفت انگیز ، پر از انرژی و برای بعضی هایمان رنگی رنگی ! ، پر از حال خوب و خبر خوب که اصلا هیچ خبری از شکست و ناامیدی و افسردگی و دلزدگی در آن نیست ، باشد … که باید گفت زهی خیال باطل ! و اگر روزی چنین چیزی را تجربه کردیم یعنی این که در مسیر رشد نیستیم یا با آن خیلی فاصله داریم . چرا که رشد با درد همراه است و پذیرش این درد و شکست از اصول اولیه ی هر مسیر و سفری ست.
از این رو می توان گفت برای دوام آوردن در هر مسیری که قرار است منتهی شود به اهداف مان ، آن ها را بنویسیم ، قدم ها را پیش بینی کنیم و آن ها را ردیابی کنیم ! به همین سادگی به همین خوشمزگی . و بدانیم مسیر است و هزار و یک اتفاق خوب و بد .
یک پیشنهاد ویژه برای ردیابی مسیر استفاده از روش بولت ژورنال است با این هشدار که گرفتار زرق و برق و آن صفحات خوش آب و رنگ توی اینترنت و اینستاگرام نشویم و بدانیم فقط داریم یک مسیر را برای رسیدن به یک خواسته به شکل منظم ردیابی می کنیم و یا عادت خوبی را نهادینه و یا جایگزین یک عادت بد می کنیم .
این بود از تجربه من از سفر قهرمانی و تداوم در مسیر اهدافم …
امیدوارم همیشه فرد مهم زندگی تان باشید ، صدای شما مهم است !
نسیبه شادروان
دنبال کردن اهداف اصلی در زندگی غایت آرزوی هر انسانی است. کیست که دوست نداشته باشد صبح که از خواب بیدار میشود یکراست برود سرووقت کارهایی که او را به هدف اصلی زندگیاش میرساند. اما مشکل بسیاری از ما این است که هدف اصلیمان را نمیشناسیم. یا در طول زندگیمان اینقدر از این شاخه به آن شاخه پریدهایم که دیگر به انتخاب هدفمان اعتماد نداریم، یا اینکه رسیدن به هدف اصلیمان آرزویی دور و دراز به نظر میآید و همین پایمان را در راه رسیدن به آن شل میکند.
تجربهی من طی بیست سال گذشته( بعد از 18 سالگی منظورم است ) بهم نشان داده است مهمترین دلیل برای سست شدن قدمهایم، ترس بوده است. ترس از شکست خوردن. ترسی که اغلب ریشه در کودکی و تربیت والدین دارد. نگرانی آنها در مورد همهی اتفاقات بدی که ممکن بود برایمان بیوفتد سبب میشود که ما در بزرگسالی هی نگران برداشتن قدم بعدی باشیم. اما چه باید کرد؟
امروز که در سی و نه سالگی در جایی ایستادهام که به لحاظ شغلی مبهمترین مقطع زندگیم را زندگی میکنم، تنها چیزی که مسیر پیش رویم را روشن نگه داشته است، اعتقاد به خودم است. اصلن به نظرم حلقهی مفقودهی تمام تلاشهای بینتیجه، تغییر مسیردادنهای ناگهانی و عدم استمرار در هر راهی ایمان داشتن به خود و تواناییهایمان است.
چیزی که از پندهای پدر و مادرم خیلی روشن به یادم مانده است، تاکیدشان بر استمرار روی یک کار و از این شاخه به آن شاخه نپریدن بوده است. اما در کنار آن، اضطرابهایی که هنگام انتخاب یک مسیر خیلی ناخودآگاه بهم وارد میکردند نیز خوب به یادم مانده است. اصلن همین اضطراب و تاکید بیشترشان بر استمرار بود که باعث شد من هزار مسیر مختلف را بپیمایم تا برسم اینجایی که هستم.
از نظر من تغییر مسیر برای هر انسانی پیش میآید، ممکن است شما الان فکر کنید فلان تخصص را برای شما ساختهاند. اما وقتی کمی بیشتر با قضیه آشنا شدید متوجه شدید این کار شما نیست. چه اشکال دارد؟ ما برای تجربه کردن به این دنیا آمدهایم و تک تک لحظاتی که میگذرانیم برای استفاده کردن از تجارب گذشته و اندوختن تجارب جدید برای آینده است.
اما چگونه همیشه در مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان بمانیم؟
به نظر من مهمترین چیزی که در راه رسیدن به اهدافمان باید در نظر بگیریم، دید وسیع نسبت به خودمان و هدف پیش رویمان است. بعد از آن تمرکز روی آن چیزی که میخواهیم بهش برسیم. و در نهایت اقدام برای رسیدن، بدون فکر کردن به آیندهی دور و نتیجهی کار. این آینده نگری نداشتنی که من از آن صحبت میکنم به کل با آموزههای بزرگترها و مجربترها در تناقض است. اما به نظر من خیلی مهم است. مگر آینده چیست؟ غیر از اینکه هنوز نیامده و ما دربارهی چیزی که نیست چگونه میتوانیم آگاهی داشته باشیم؟
آیا شما در دورترین نقطهی ذهنتان، فکر میکردید ما امروز با قیمت دلار 20،000 تومانی زندگی کنیم و همچنان دوام بیاوریم؟
به نظر من آینده نگری، مهمترین سد فکری ما برای رسیدن به آرزوهایمان است. در حالیکه میشود در حال زندگی کرد و خیلی خوب هم زندگی کرد، ترس از آینده زمان حال را از ما میگیرد. به همین دلیل است که وقتی در مسیری پیش میرویم هی میایستیم، کمی پرسه میزنیم، شاید گم شویم حتی و شاید مسیر را نیمهتمام رها کنیم.
مهمترین کاری که برای رسیدن به اهداف اصلیمان باید بکنیم، پذیرفتن خویشتن به عنوان یک انسان است. انسانی که اشتباه میکند، خسته میشود، ناامید میشود، اما نمینشیند. اگر بتوانیم این ننشستن را به عنوان اصل مهم زندگیمان در ذهنمان جا بیاندازیم، دیگر نگرانیای وجود ندارد. دیگر ترس از شکست خوردن سر جایمان میخکوبمان نخواهد کرد، با هر اتفاق ناخوشآیندی از زمین و زمان نمیبُریم و فارغ از هر نتیجه به خودمان به خاطر تلاش همیشگی افتخار خواهیم کرد.
بهاره نام یار
🔅میتوانیم همیشه با مرور اهداف،ابتدای روز، در طول روز و پایان شب آنها را دنبال کنیم.
🔅هیچ وقت از اهدافمان با کسی سخن نگوییم.
🔅هیچ وقت اهدافمان را رها نکنیم.
🔅هر شب دقایق آخر،یعنی زمان خواب به اهداف اصلی مان فکر کنیم.
🔅برای رسیدن به اهدافمان دنبال منابع مختلف محتوایی (شامل کتاب، مقاله، پادکست و…) باشیم و از آنها نهایت بهره را ببریم.
🔅سعی کنیم از وجود یک مربی یا ناظر حداقل تا مدتی که کاملا در مسیر جا افتادیم، بهره مند شویم.
🔅هر شب چند خطی درباره اهداف اصلی مان بنویسیم.
🔅هر روز برای اهداف اصلی مان یک قدم برداریم.
🔅هر روز برنامه ریزی داشته باشیم. طبق برنامه ثابت و موقت به بهترین شیوه میتوانیم اهداف را دنبال کنیم.
🔅طبق کتاب “تخت خوابت را مرتب کن”، تمام کارهای مهم را اول از مرتب کردن تخت خواب شروع کنیم، یعنی سعی کنیم همیشه از کارهای کوچک شروع کنیم تا به اصطلاح، راه بیفتیم و شوق و ذوق ادامه کار را پیدا کنیم.
🔅برای خود در طول مسیر جایزه تعیین کنیم به محض رسیدن به جاهای خوب در مسیر، بلافاصله خود را تشویق کنیم.
🔅با آدم های ذاتا برنده در ارتباط باشیم.یعنی افرادی را به عنوان دوست خود انتخاب کنیم که ذاتا برنده هستند نه بازنده.
🔅آدم های منفی باف، و به اصطلاح مسموم را از دور و بر خود دور کنیم.
هیچ وقت از اهدافمان با چنین آدم هایی صحبت نکنیم.آدم هایی که خود به چیزی یا موفقیتی نرسیده اند، گاهی نمی خواهند که فرد دیگری هم به چیزی برسد. بنابراین دائم در حال پایین کشیدن آن فرد هستند تا بلکه آتش درونشان با این کار خاموش شود که البته خاموش نمی شود و با دیدن موفقیت بقیه آدم ها شعله ورتر می شود.
🔅 اگر برای رسیدن به اهداف مان مسیری که رفته ایم مناسب نبود مسیرهای بعدی را امتحان کنیم. هیچ وقت از شکست ناامید نشویم. مسیر را تغییر دهیم. نه کل بازی را.
🔅برای مسئله مان راه حل های گوناگون تعریف کنیم تا اگر این راه حل نشد حتما آن یکی و دیگری کارساز شود.
🔅از تجربه افرادی که این مسیر را رفته اند درس بگیریم.
سرور صارمیفر
یک کلام: برپاسازی سایت شخصی !!
شاید زیادی خلاصه باشد، اما امروز بهشدت چنین حسی داشتم. وقتی پای نوشتن نشستم، قصدم این بود که خیلی رسمیتر بنویسم. مثلاً فهرستی از توصیههایی که تجربهی شخصیام آنها را رقم زده تدارک ببینم، اما فقط همان جمله در ذهنم نقش بست. فکر میکنم همان جمله به اندازهی کافی، جامع و وافی باشد! الان چرایش میگویم.
در این مدت سوراخ سنبه های زیادی را در عملکردهای روزمرهام کشف کردم. انگار روزمرهام تبدیل به تور ماهیگیری شده است و اهدافم از لای این سوراخها ول میشوند زیر دست و پا ! از عدم سحرخیزی و خواب کافی نداشتن و انجام دادن کارهای غیرفوری و غیرضروری در ساعاتی که در اوج انرژی بودم، گرفته تا تن دادن به لذت های آنی نظیر کتابگردیهای مجازیام.
به هر سوراخسنبهای که فکر کردم، دیدم اگر یک سایت شخصی داشتم، این سایت محترم، تمام اینها را بههم دوخته بود و اهدافم دیگر از درزهای تور روزمرگیام به بیرون نمیلغزیدند!
اگر سایت داشتم، باید یک برنامهریزی برای مصرف محتوا و تولید محتوا انجام میدادم. اسم این نوع برنامهریزی را در همین دوره یاد گرفتم. همان تدوین یک تقویم محتوایی! باید ساعات خلق و نشر را مشخص میکردم و برای تولید محتوای ارزشمند و باکیفیت، پایبندش میشدم. همه چیز برایم جدیتر میشد! ثانیهها، دقیقهها، ساعتها و…
اگر یک سایت و قلمروی شخصی داشتم، آنوقت چطور میتوانستم شبم را با برنامهریزی برای فردا و روزم را با صفحات صبحگاهی شروع نکنم؟ امروز ایمان آوردم که آنچه خودآگاهی مرا در هر لحظه تیز میکند و به نفس عمارهام اجازهی عرض اندام نمیدهد، همانا داشتن یک سایت شخصی است.
فهمیدم هربار که شبم را با برنامهریزی برای فردا و روزم را با صفحات صبحگاهی آغاز کردم، بهشدت بهرهوری بالایی داشتم.
آنچه که در مورد خودم فهمیدهام، عملگرایی نیمبندی است که دارم. گاهی فکرکردن به این نیمبند بودن، احساس ناتوانی در من به وجود میآورد. اما آنچه که قدرت را در من زنده میکند، تمرکز کردن بر روی عمل هست. و داشتن یک سایت شخصی، فرصتهای بسیاری برای عملگرایی در من به وجود میآورد !
چندین سال است که توان جسمی و ذهنی خودم را بر روی موضوعاتی که به آن علاقه داشتهام صرف کردهام. امروز با خودم فکر میکردم، اگر یک سایت شخصی داشتم، تمام این راه پیموده پیش چشمهایم بود و حتی اگر گاهی حس ناتوانی و پوچی به من دست میداد، میتوانستم برگردم و خودم را مرور کنم. شاید بزرگسالی باشم که بتواند به شیوهی انتزاعی هم خود را مرور کند، اما عینی یک چیز دیگر است! تجسم آنچه اکنون هستم و آنچه بودم و راهی را که طی کردهام، در سایت شخصیام عینیت مییافت. هم برای خودم و هم برای دیگرانی که مرا نمیشناسند، اما شاید اهداف و ارزشهای مشترکی با من داشته باشند.
امروز حسرت های بسیاری داشتم بابت ثبت نکردن تجربیات و آموختههایی که دیگر حتی به وجودشان آگاه نیستم، چون به راحتی فراموش شدهاند. به ایدههایی فکر میکنم که از دست رفتند و فقط متولد شدند، اما هیچوقت فرصت رشد و بلوغ پیدا نکردند. ایدههایی که بالقوه میتوانستند به اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت دیگری تبدیل شوند و همچنان مرا در مسیر توسعه فردی حفظ کند.
امروز تصور سایتِ نداشتهام را کردم و اینکه اگر یک سال پیش برپایش کردهبودم، اکنون چقدر ریزعادتهای خفن و معمولی در من شکل گرفتهبود. مهارتها و عادتها در حین عمل، کسب میشوند و یک سایت شخصی میتوانست این میدان عمل و تمرین را برای من فراهم کند.
گاهی اوقات یادم میرود الویتهایم را، حتی اهدافم را هم گم میکنم چه برسد به اولویتهای روزانه ! امروز به این فکر کردم که سایتِ شخصی کمکم میکرد اهداف اصلی پیش چشمم باشند و قدرت نایابِ تمرکز را برایم به ارمغان میآورد.
در مورد تفکر استراتژیک چیزهای زیادی نمیدانم. همین قدر میدانم که چالشها و فرصتها و مزیتها و محدودیتها را یک جوری سازماندهی و حلوفصل میکند. خوب اینها مگر همین روزمرهی من نیست که مدام با آن سروکله میزنم تا مثلاً در پایان روز حس خوب رضایتمندی داشته باشم؟ اگر یک سایت داشتم، لابد تفکر استراتژیک را هم تمرین کردهبودم! دیگر نمیگفتم چالشهای برنامهریزی دارم، فرصتهایم از دست رفت، محدودیتها را درنظر نگرفتم و مزیتها را نشناختم…
اگر سایت داشتم، بارها تقسیم اهداف به قدمهای کوچک را تمرین کردهبودم. هر بار یک گام به جلو میرفتم. احتمالاً به عمد در انجام بعضی از کارهای بیاهمیت تنبلی میکردم، چون باید زمان کافی برای سایت ارزشمندم ایجاد میکردم !
شاید اگر یک سایت شخصی داشتم، روزم را با تولید محتوا برای آن شروع میکردم. چون میگویند در آغاز روز، سختترین کاری را که بزرگترین تأثیر بر خودتان و حرفهتان دارد انجام دهید و تا تمامش نکردهاید، دست از کار نکشید !
احتمالاً یاد میگرفتم سرعتم را در انجام کارهای اصلی بالاتر ببرم و کمالگرایی را زیرسبیلی رد کنم تا مانع سروقت تحویل دادن محتوای سایتم نشود!
و فرض کنید که تمام اینها را هر روز تمرین و تکرار میکردم ! آن وقت سایت من تبدیل میشد به عرصهای برای آموختن مدیریت فردی و نیز بخشی از ویژگیهای شخصیت من در آینده که رسیدن به اهدافم را بهگونهای اثربخشتر تضمین میکرد.
فکر کنم همین فردا ترتیب خرید هاست و دامین را بدهم ! امشب آسوده شدم، کشف کردم که چطور تور ماهیگیریام را تبدیل به یک کیسه کنم! برای فردا هیجان دارم…
سیدطاهر جوادیان
نزدیک به ششصد کلمه در مورد موضوعی که جناب کلانتری فرمودند نوشتم. اما وقتی متن را بالا و پایین کردم، دیدم اکتفا به همین چند جمله کافیاست:
اهمال کاری و کامل گرایی دو قلوهایی شیطانی هستند که پشت به پشت هم میدهند و ما را از تعقیب هدف اصلی مان باز می دارند. شوربختانه این دو نیز صفاتی از صفات وجودی خودمان هستند! پس اگر قصد ما رسیدن به هدف است باید بتوانیم ــ به هر شیوه ی ممکن ــ به این دو صفت غلبه کنیم.
فاطمه رضایی
• اولین چیزی که باعث می شود در مسیر بمانی، دانستن مقصد است.
• مقصد خودت را تا آنجا که میتوانی برای خودت واضح کن . دانستن اینکه به کجا قرار است برسی. باعث می شود در راه کم نیاوری.
• ارزش رسیدن به مقصدت چیست . اگر این موضوع را برای خودت روشن کنی باعث می شود در راه کم نیاوری.
• اگر خسته شدی کار را ول نکن.همه بعضی وقتها خسته میشوند. ایرادی هم ندارد جایی بایست خستگی ات را در کن و دوباره ادامه بده تا در راه کم نیاوری.
• شاید برای ادامه راه به مرکب راهوارتری نیاز داری گاهی ابزارهای آدم ومهارت هایش کند میشند. برای یادگیری و افزایش مهارت در راه هزینه کن چون باعث می شود در راه کم نیاوری.
• باید بدانی چقدر به نتیجه نزدیک شده ای. رسیدن به هدف باید نشانه های روشنی داشته باشد . هر گاه به این مقصد های بین راه رسیدی. موفقیتت را جشن بگیر این باعث می شود در راه کم نیاوری.
• همراه شدن با کسانی که باتو حداقل در مقداری از راه هم مسیرند طی کردن آن را لذت بخش تر و گاهی آموزنده تر می کند. اگر می توانی وارد جمعی شو که با تو اهداف مشترکی دارند. این همراهی نیروی توا خیلی بیشتر میکند و باعث می شود در راه کم نیاوری.
• با این همه گاهی باید قدم هایی برداری که نتیجه اش برایت مبهم اند. گاهی قسمتی از مسیر در مه فرو رفته است. شجاعت خود را بالاببر و فکر نکن همیشه همه چیز باید روی خط سیر تعیین شده باشد. شهامت مواجه شدن با شرایط پیش بینی نشده باعث می شود در راه کم نیاوری.
• گاهی در کوله بارت همه چیز تمام می شود، چیزی نیست که با آن جان بگیری. برای آن روزها باید از قبل لقمه هایی پر از خود گویه ها مثبت و امیدواری نگه داشته باشی . این توشهاز توانمندی باعث می شود در راه کم نیاوری.
• در تمام طول مسیر برخدا توکل کن و به خاطر تک تک قدمهایت از او سپاسگزار باش، این باعث می شود در راه کم نیاوری.
حسام الدین شمس
۱- ما در طول زندگی اهداف بسیاری برای خودمان مشخص می کنیم. اصلا زندگیِ بدون هدف ارزش زیستن ندارد. اما به قدری در این عصر مدرن مشغله های مختلف و صفحات جذاب اینستاگرامی دور تا دور ما را فرا گرفته است که بارها اهدافمان را فراموش کرده و در طاقچه ذهنمان خاک خورده و از یاد برده می شوند.
من روشی که برای فراموش نکردن اهداف به ذهنم می رسد این است که هر شب در پایان برنامه مان یک فایل ورد باز کنیم، اسم آن را بگذاریم ((هدف اصلی من)) سپس تاریخ روز را بنویسیم و درباره هدف اصلی که داریم و کارهایی که امروز برایش انجام داده ایم تایپ کنیم. اگر هم علاقه ای به رایانه نداریم می توانیم در دفتری مخصوص (نه به معنای پر زرق و برق) این کار را انجام دهیم.
اگر در کامپیوتر تایپ می کنیم دویست کلمه خوب است، اگر در دفتر می نویسیم یک الی دو صفحه (بسته به سلیقه شما) کافی است.
این کار را بی قید و بند و به شیوه آزادنویسی انجام دهید و نمی خواهد برنامه ای و حرف هایی از پیش تعیین شده داشته باشید. این کار را به صرف لذت و مرور هدف و عملتان در طول روز انجام می دهید. همین و بس!
۲- تمرین کامنت نویسی. تمرینی که من خودم به شخصه به آن کم لطفی کردم اما قصد دارم دوباره از سر بگیرم.
شما در این تمرین یا به نظر من عادت روزانه، بستگی به هدفی که انتخاب کرده اید صفحات و کانال های مفید اینستاگرامی که با هدف شما تناسب دارد انتخاب کنید و هر روز برای یکی از این اشخاص یا موسسات یک کامنت برای محتوایشان بنویسید.
این کامنت نویسی را هر روز انجام بدهید و به خودتان متعهد باشید که روزانه حداقل برای یک نفر یک کامنت بنویسید. کامنت هم نظر شخصی شما باید باشد نه فقط یک استیکر یا تشکر خشک و خالی. بلکه سعی کنید محتوا را در حدی که قادرید تحلیل کرده و سپس آن را در کامنت بنویسید.
این کار سبب می شود تا شما مجبور شده که در حوزه خودتان مطالعه بیشتری داشته باشید و به نظرات و نوشتن تحلیل هایتان دقت مضاعفی بکنید.
معصومه احمدپور
در سالهای ابتدایی مدرسه همیشه کارهایمان را با نام خدا آغاز میکردیم ولی شاید هیچ گاه به اهمیت این موضوع پی نبرده باشیم و این که ندانیم چقدر این درخواست کمک در ابتدای راه میتواند به ما کمک کند و نتیجه را برای ما رقم بزند پس ابتدا باید از خدا درخواست کمک کنیم تا مسیر رسیدن به هدف برایمان هموار شود. و هیچگاه به قدرت خودمان به تنهایی اکتفا نکنید.
۱-باید اعتقاد داشته باشیم که موفقیت و رسیدن به هدف حاصل تلاش و انجام کار به شکل متفاوت و نحوه درست فکر کردن ما است.باید ذهنمان را از روی کلمه شانس برداریم و عمرمان را بیهوده تلف نکنیم چون این کلمه به ظاهر جالب است ولی بار منفی زیادی دارد و در ذهنمان به محض گفتن این کلمه احساس مخالف آن یعنی بدشانسی را نمایان میکند و باعث میشوددر اکثر مواقع خودمان را محکوم به بدشانسی بدانیم و دیگر از جای خودمان و وضعیتی که داریم هرگز حرکت نکنیم و تا ابد در یک چرخه پر از تکرار بمانیم.
۲-بعد از این مرحله، به افراد موفق نگاه میکنیم و حرکت میکنیم و افکارمان را تغییر میدهیم آموزش میبینیم که این امر فوقالعاده تأثیر دارد و در کنارش باید ایمان و باور داشته باشیم. باور به اینکه خواسته و هدفمان،چیزی است که به آن علاقه داریم و نیاز واقعی ماست و نه از روی وابستگی و یا انتخاب هیجانی، در جهان وجود دارد وفقط ما باید در مسیر مستقیم که ما را در کوتاه ترین زمان به مقصد میرساند حرکت کنیم. وقتی راه را اشتباه برویم چیزی در وجودمان،در قلبمان آلارم میدهد و ما حالمان بد میشود و بی تاب می شویم فکر میکنیم این احساسات به این دلیل است که قرار نیست به خواسته هایمان برسیم و آن خواسته در سرنوشت ما نیست ولی این باوری محدود کننده است. دلیل اصلی احساس بد ما این است که فقط در مسیر اشتباه قرار گرفتهایم و این راهی نیست که ما را به هدفمان برساند.
۳-وقتی به این باور برسیم که خدا گفته درخواست کن من اجابت می کنم و هیچ شرطی برای خواسته ما نگذاشته و حداقل چیزی که ما باید رعایت کنیم این است که خواسته مان به صورت مثبت باشد. با این ایمان و باور که خواسته مان یک جایی در این جهان آماده است تا ما خودمان را به آن برسانیم آن هم از مسیر مستقیم هیجان و اشتیاق در دلمان به وجود میآید که باید آن را در طول مسیر و هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم در قلبمان احساس کنیم.
۴-وقتی که فکر من درست شود و در مسیر درست قرار بگیریم مصداق شعر ابر و باد و مه و خورشید و فلک می شود و همه به کمک ما می آیند تا ما را به هدفمان برسانند و آن زمان است که عمل من هم درست میشود به صورتی که اگر لازم باشد و نیاز داشته باشیم به یک آموزشی و یا اینکه کسی به ما کمکی کند همه این ها فراهم خواهد شد و ما در کنار بهترین افراد قرار خواهیم گرفت و از بهترین آموزشها بهره مند خواهیم شد
امیر اسدی
۱. برای رسیدن به هدفمان باید جدی باشیم: حتی اگر دستیابی به آن چندان مشکل به نظر نرسد ولی کاهلی و سهل انگاری برای هر کاری، جز دوری از مقصود اصلی مان چیز دیگری همراه ندارد.
۲. عوامل برهم زننده ی تمرکز را از خود دور کنیم: بهتر است نا آرامی های ذهنمان را روی کاغذ بیاوریم. قبل از شروع به کار هر چه را که حس منفی در ذهنمان ایجاد میکند بنویسیم. این چیزی است که همه ی انسانها از ذهن کنجکاو و سرکش خود در رابطه با حفظ تمرکز ناراضی اند.
۳. در شرایط سخت باید جرئت و جسارت انجام کار را داشته باشد: اهداف بزرگ، ناآرامی های بزرگ را به همراه دارد. قطعا در راه رسیدن به هدف باید جسارت به خرج دهیم و با هر نوع مشکل روبرو شویم. اگر جرئت روبرو شدن با مسایل را در خود تقویت نکنیم، در این مبارزه شکست می خوریم.
۴. برنامه ریزی دقیق شرط اصلی رسیدن به اهداف است: داشتن نقشه ی راه شرط اصلی رسیدن به قله ی موفقیت میباشد. بدون راهنما در میانه ی راه سرگردان میشویم و از ادامه ی راه کناره گیری میکنیم. پس حتی کوچک ترین اشتباه در طرح ریزی آن در کارمان مشکل به وجود می آید.
۵. هیچگاه خودمان را دست کم نگیریم: خطا کردن از خصیصه های آدمی میباشد. شکست خوردن تا ابد ما را به زمین نمی نشاند. ادامه دادن با داشته های ناچیزمان و آهسته قدم برداشتن نشانه های امیدوارکننده ای برای رسیدن به هدف میباشد.
۶. محل کار را همیشه تمیز و مرتب نگه داریم و اشیائی که عامل پرت کننده ی حواس هستند را دور سازیم: میز کاری خود را مرتب نگه داریم. وجود چیزی که از آن حس خوبی دریافت میکنیم مانند یک گلدان کوچک گل روی میز به کیفیت کاری مان کمک میکند.
۷. این نکته را باید یادآور شویم که معنای زندگی فقط در لذت جویی و تفریح نیست. اگر در زندگی معنایی وجود داشته باشد پس باید در رنج و سختی نیز معنایی باشد.
۸.دائم به خودمان عباراتی را بگوییم که جنبه ی مثبت نگری دارند: تکرار روزانه ی این عبارات ما را از خستگی و بی میلی های گذرا در امان نگه میدارد. مثلا روزانه هنگام رفتن به محل کار بگوییم: “عشق الهی هم اکنون در من و از طریق من به عالی ترین کار خود سرگرم است”.
۹. اطرافیانمان را بشناسیم: از کسانی که مشوق اهدافمان هستند کمک بگیریم. همکاری داشتن با دوست یا کسی که در کار مورد نظر سررشته دارد، سرعت انجام کار را بهبود میبخشد.
۱۰. از افراد منفی نگر فاصله بگیریم و هیچگاه اجازه ندهیم تفکرشان را بر ما تحمیل کنند.
زهرا تیموری
1_برنامه ریزی دوای هر دردی است. یادتان باشد بدون برنامه به بیراهی میروید.حتما برای خودتان برنامه ای داشته باشید و مهمتر از آن متعهد به اجرای آن باشید .
2_شاید فکر میکنید کارهای کوچک و بی ربط به اهدافتان که در طول روز انجام میدهید تاثیر چندانی در رسیدن شما به هدف نداشته باشد، اشتباه نکنید از انجام کارهایی که شما را از رسیدن به اهدافتان دور می کند، فاصله بگیرید اینگونه در طول زمان سریعتر به مقصد میرسید.
3_بهتر است در یک موضوع خاص تخصص داشته باشید تا اینکه انبوهی از مهارت ها و اطلاعات را ارائه دهید.
4_متعهد باشید هر شب حتی در اوج خستگی، خودتان و روند پیشرفت کارتان را ارزیابی کنید و نکات لازم برای توسعه خودتان و کسب وکارتان را استخراج کنید.اینگونه تجربه های روزانه تان را بیهوده هدر نمیدهید.
5_نوشتن را جدی بگیرید.من با نوشتن صفحات صبحگاهی شروع کردم در ابتدا فکر نمیکردم تاثیر چندانی داشته باشد اما بعد از مدتی متوجه شدم در طول روز ذهن آرام تری دارم و کمتر نوشخوار ذهنی اذیتم میکند. نوشتن روزانه حداقل هزارکلمه هم ایده جذابی بود که فکر نمیکردم از پس انجامش بربیاییم اما با تعهد توانستم این کار را در برنامه روزانه ام قرار دهم در حین نوشتن ها ایده های جالبی به ذهنم خطور میکرد.
فکر میکنم وقتی دچار کمبود ایده میشویم نوشتن بدون وقفه کمک بزرگی برای بارش فکری باشد حتی اگر شده چند هزار کلمه بنویسیم تا به منبع خلایقت برسیم اینگونه دیگر ایده ها خودشان سرازیر میشوند .
6_ برای کسب درآمد، داشتن پلتفرم های حرفه ای را جدی بگیرید. با تلاشهای گاه و بیگاه در شبکه های اجتماعی نمی توان انتظار داشت که به نتیجه مطلوب رسید، بایستی هر روز زمانی ولو اندک را برای بروز رسانی محتوای سایتتان قرار دهید .
7_ هرگز و هرگز خودتان را با دیگران مقایسه نکنید، شما یک وجود منحصر به فرد هستید ، مهم این است که در راه رسیدن به اهدافتان ناامید نشوید هرروز قدمی کوچک را برای نزدیکتر شدن به اهدافتان بردارید .
8_ دست از رسیدن به یک معجون شفا بخش بردارید بهترین کار این است که هدفتان را مشخص کنید و سعی کنید در کار خودتان متخصص شوید، سرمایه شما عمر و زمان شماست به دقت مراقب استفاده از این زمان گرانبها باشید ،بهتر است با کیفیت ترین منابع را انتخاب کنیم و برای فهم کامل آنها زمان مناسب را اختصاص دهیم.
9_ از اشتباه کردن نترسید ، اشتباه کردن آنقدرها هم وحشتناک نیست مهم این است که شروع کنیم و تجربه هر اشتباه را برای رشد در مسیرمان استفاده کنیم.
10_مطالعه را جز جدانشدنی برنامه های خودتان قرار دهید ،هر کتاب دریچه ای تازه برای دریافت ایده هایی است که میتوانید برای توسعه خودتان و کسب و کارتان استفاده کنید. سعی کنید کتابهای متنوعی از نظر موضوعی مطالعه کنید اینگونه چند بعدی رشد میکنید .
11_ شکرگزاری را هر روز انجام دهید، شکرگزاری حال روحی شمارا بهتر میکند و روحیه قدردان بودن را در خودتان پرورش میدهید.اینگونه از خالق هستی و نعماتی که در زندگی برایمان فراهم کرده سپاسگزاری میکنیم و مطمئنا به راحتی میتوانیم ازلطف انسانهای اطرافمان سپاسگزاری کنیم.و ارتباطات با کیفیت تری داشته باشیم.
12_سعی کنید دایره دوستان و انسانهای اطرافتان راگسترش دهید، اگر مهارتهای ارتباطاتتان ضعیف است حتما برای توسعه این مهارت وقت کافی بگذارید و منابع و دوره های لازم را استفاده کنید .
13_ برای رسیدن به اهدافتان حتما شادی و صبوری را در خودتان تقویت کنید انسانهای سرسخت تر، شوخ طبع و شاد هستند ،از اینکه زمان زیادی را برای هدفتان صرف کنید نترسید و عجول نباشید ،کارهای درست در طول زمان چند برابر به شما پاداش میدهند.
14_ همیشه کار سخت را اول روز انجام بدهید اینگونه در طول روز با ذهن سبکتری به سایر کارهایتان میرسید.
15_برای کارهایتان زمان مناسب اختصاص دهید تا اینگونه از اختصاص زمان بیش از حد و هدر رفتن کل روز جلوگیری شود ، اگر در زمان اختصاص یافته کار به اتمام نرسید میتوانید دوباره زمان را تمدید کنید ، در طول زمان روال انجام کارها و توانایی هایتان بیشتر آشنا میشوید ،با کمی دقت اینگونه خودتان را هم بهتر میتوانید بشناسید و به لایه های جدیدی از توانایی های خودتان پی میبرید.
16_همیشه دلایل محکمی برای انجام کارها داشته باشید ، اینگونه با داشتن دلایل قوی در روزهای بی انگیزگی و حال روحی نامناسب میتوانید پیگیر انجام کارها بمانید . داشتن نظم در انجام کارها و تعهد و دلیل مناسب ، هر ناامیدی را از سر راه بر میدارد .
17_شاید فکر کنید زمان برای انجام کارها و اهدافتان دارید و عجله ای برای شروع کردن در کار نیست، اگر در وقت مناسب شروع به انجام کارها و خواسته هایتان در زندگی نکنید ،مجبورید در زمان بحران به بدترین شکل ممکن کارها را انجام دهید و هیچوقت از خودتان راضی نخواهید بود و سرخوردگی را از این سال عمر به سال بعدی میبرید.هنر در شروع کردن کارهاست و انجام کمی از کار هر روز به طور پیوسته میباشد.
فاطمه
چگونه در مسیر اهدافمان بمانیم.؟
۱.باید اولویت های اهدافمان را تعیین کنیم.
۲.انتخاب اهدافی که مورد علاقه و مربوط به شخصیت ما باشد مهم است زیرا انگیزه داریم در مسیر اهداف باشیم.
۳. خلاقیت در کار داشته باشیم و بستگی به خلق وخوی ما خلاقیتی که اهداف را برایمان شیرین می کند.
۴. ضرب العجل و وقت تعیین کنیم.
۵. محیطمان را در جهت اهدافمان تغییر دهیم.
۶.در محیطی که مارا به اهدافمان نزدیک می کند بمانیم.
۷.اطرافمان را پر از افرادی کنیم که در جهت اهدافمان باشند.
۸.بعد از مدتی به مرحله بالاتر برویم و دچار سکون نشویم.
۹.گاهی لازم نیست به آخرین مرحله اهدافمان فکر کنیم فقط کافی است مرحله بعدی کارمان را بدانیم.
۱۰.برنامه روزانه داشته باشیم.
۱۱. در برنامه استراحت داشته باشیم ولی خیلی با اهدافمان متفاوت نباشد.
۱۲. استراحت باعث خلاقیت و خلاقیت موجب حل چالش می شود.
۱۳.گاهی باید همه راههایی که باعث دنبال نکردن و دست کشیدن از اهداف می شود را از بین برد وراه بازگشت نداشته باشیم.
۱۴.اهدافمان را عمومی کنیم برای خودمان هم جدی تر می شود.
زهرا وکیلیان
من شعر معروف
“رهرو ان نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود”
را سرلوحه کارهای خود قرار می دهم، البته باید توجه داشت که در زندگی هر انسانی موقعیت هایی پیش می اید که به تلاش بیشتری نیاز هست و از این گذشته سن و قدرت جسمی و روحی انسان هم در میزان فعالیت های او اثرگذار است بنابراین در زندگی ام سعی کرده ام وقت شناس باشم به عنوان مثال تحصیلات دانشگاهی ام را قبل از ازدواج به پایان رساندم، در مورد شغلم هم سعی کردم تا هرچه زودتر شغلم را به ثبات نسبی برسانم البته تلاش هیچ گاه متوقف نمی شود، به هرمرحله ای که رسیدیم در هر زمینه ای دوباره باید برای رشد بیشتر برنامه ریزی و سپس تلاش کنیم زیرا زندگی همیشه پویاست منتهی باید همواره توانایی خودمان، شرایط زندگی مان و شرایط جامعه و جهان را در نظر داشته باشیم و حتی تا حدودی هم باید به فکر شرایط غیرمنتظره مانند کرونا باشیم.
الهه حیدرپور
همیشه از خودت بپرس چرا از اول شروع کردی؟
💟رویا پردازی کن و زمانی را تصور کن که به هدفت رسیدی.
💟برای خودت تکرار کن اگر به هدفت برسی چه اتفاقات و تغییرات بزرگی در زندگیات رخ میدهد.
💟تصور کن زمانی که به هدف رسیدی چه کارهای بزرگتری را میتوانی انجام دهی.
💟از خودت بپرس آیا بجز تلاش کردن برای هدفت کار مهمتری برای انجام دادن داری؟
💟اهدافتان را خرد کنید، تجه داشته باشید مغز برای انجام یک کار بزرگ و هدف بزرگ، گارد دارد، یعنی احساس خستگی میکند، اگر هدفتان را اهداف کوچکتر خرد کنید، مغز بهتر پردازشش میکند و راههای بیشتری را برای تحقق بخشیدنشان به شما ارائه میکند.
💟ایجاد عادات روزانه در مسیر تحقق آن هدف، مثلا اگر هدف قبولی در کنکور است، کتاب خواندن باید یکی از عادات روزانهی شما شود.
💟از کلمه باید استفاده نکنید، زیرا احساس اجبار همیشه باعث ایجاد گارد میشود، بلکه کلمه “بهتر” را جایگزین کنید. “بهتر است امروز ۱۰ صفحه از کتابم را بخوانم”
💟اهدافتان را بنویسید، بگذارید همیشه جلوی چشمتان باشد، هم انگیزه دهنده است هم زمانیکه به هدفتان برسید حس خوبی پیدا میکنید که هدفتان تبدیل به خاطرهی روی برگه شده است.
بهار خ. تهرانی
– برنامهریزی منظم و تعیین بازه زمانی مشخص برای رسیدن به اهداف، ما را متعهدتر میکند.
– تحقیق و جستجو میتواند تا حدی برای مراحل بعدی ذهنمان را شفاف کند.
– به چرایی اهدافمان فکر کنیم. پاسخ به چرایی اهداف ذهن را باز میکند و انگیزه و تعهد را افزایش میدهد.
– تلاش، تمرین، کسب مهارتهای ویژه و ایجاد ارتباطات لازم میتوانند سکوی پرتاب ما باشند.
– لذتِ بودن در مسیر و رسیدن به هدف را از یاد نبریم.
– عواملی که موجب حواسپرتی و کاهش بازدهی ما میشوند را از اطرافمان حذف کنیم یا به حداقل برسانیم.
– یک برنامه جایگزین یا پلن بی داشته باشیم، که در صورت بروز مشکل بتوانیم از آن استفاده کنیم. به این ترتیب، موانع و سختیهای راه نمیتوانند ما را از ادامه مسیر بازدارند.
– بدترین حالت را هم در نظر بگیریم. در بدترین حالت شکست میخوریم، اما دستکم متوجه میشویم که وقتش رسیده روشهای دیگر را هم بیازماییم.
– میتوانیم از دیگران ایده و الهام بگیریم، اما فراموش نکنیم نباید خودمان را با آنها مقایسه کنیم. تنها مقایسه سازنده آن است که بین خود امروز و دیروزمان انجام شود.
– از توانمندیهای خود آگاه باشیم؛ اگر در مسیر رسیدن به هدف، نیاز به یادگیری و آموزش داریم از آنها غافل نشویم. با من میتوانم و تو میتوانی چیزی تغییر نمیکند. اگر تلاش، کسب دانش و مهارت را جدی نگیریم موفقیت حاصل نمیشود.
– یادمان نرود رسیدن به هدف پس از پشت سر گذاشتن موانع و چالشها بسیار لذتبخشتر و ارزشمندتر است تا رسیدن به هدفی آسانیاب.
– حواسمان باشد فقط یک بار فرصت ایفای نقش روی صحنه زندگی را داریم، پس بهتر است طوری بازی کنیم که بعدها با نگاه به گذشته، حسرت نرسیدن به اهداف و آرزوها داغ دلمان را تازه نکند.
– حس خوب رضایت درونی و مزایایی که بعد از رسیدن به هدف عایدمان میشود را از یاد نبریم.
– نگذاریم پشتمان باد بخورد، اما به خودمان زیاد هم سخت نگیریم. استراحت، تغییر محیط و تعیین جایزه برای خودمان میتواند سوخت موتور انگیزه ما را تامین کند.
– نظرات و راهنمایی دیگران را بشنویم و نیمنگاهی هم به انتقادات داشته باشیم، اما نگذاریم ما را از مسیر اصلی دور کنند.
– به این فکر کنیم که اگر کسی پرسید “چگونه همیشه در مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان بمانیم؟” میخواهیم چه پاسخی به او بدهیم.
هادی حیدری
چگونه همیشه در مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان بمانیم؟ هدف انتخابیمان باید دست یافتنی باشد نه درحد یک رویا و همچنین نباید مبهم باشد و و قابلیت تعیین زمان داشته باشد.اهدافمان را باید به قسمت های کوچکتر تقسیم بندی کنیم و برای رسیدن به اهدافمان دلیل آن را بدانیم .
زهرا
من فکر می کنم برای پاسخ به این سوال بهتر است به کمی قبل تر یعنی زمان انتخاب هدف برگردیم و از خود بپرسیم بر چه اساسی هدف مورد نظر را انتخاب نموده ایم. البته که ما اهداف را بر اساس تفاوت میان خود موجود و خود
ایده ال مان بر می گزینیم. اما مسئله مهم این است که این خود ایده الی که می خواهیم به آن برسیم را بر چه اساسی انتخاب کرده ایم. آیا این خود ناشی از تصاویری است که در ذهن داریم و یا بر اساس ارزش هایمان است. اگر بر اساس تصاویر باشد یعنی ما نمود آن را در فرد دیگری دیده ایم و عاشق آن تصویر شده ایم. در حالی که اگر بر گرفته از ارزش های مهم ما باشد یعنی رسیدن به این هدف کیفیاتی را برای ما فراهم می کند و نیازهایی را که برای ما در الویت هستند برآورده می کند. اگر انتخاب ما تصویری باشد احتمال اینکه در میانه ی راه کم بیاوریم بسیار زیاد است چرا که وقتی به موانع بر می خوریم و یا زمانی که باید برای رسیدن به آن هدف از چیزهایی بگذریم پشتوانه ی کیفی نداریم چرا که تنها ذهنمان آن تصویر را می خواسته است بدون آنکه با کل نیازهای ما هماهنگی داشته باشد. پس اگر آن مانع از دست دادن ارزشی و چشم پوشی از نیازی مهم برای ما باشد خیلی زود جا می زنیم و از حرکت بازمی مانیم.
بنایراین اولین قدم و البته مهمترین قدم پرسشگری در مورد آن است که آیا انرژی گذاری در جهت هدفمان “به کار” است یعنی برای شخص من رسیدن به آن هدف واقعا ارزشمند است و سبب می شود کیفیت زندگی من ارتقا یابد؟
و پرسشگری در مورد هم سویی ارزش های من است. آیا این هدف اگرچه برای من ارزش آفرین است با ارزش های دیگرم مغایرت ندارد؟
و بلاخره آیا این هدف در عین حال که “به کار” است و “هم سو “با دیگر ارزش های من می باشد آیا “به هنگام “ است یعنی الان زمان مناسبی برای حرکت در جهت این هدف هست یانه؟
و اما مرحله ی بعد بررسی و تعیین چالش ها /تهدیدها و امکانات/تواناییهایی است که دارم.
بر اساس تجارب قبلی در دستیابی به اهداف، ویژگی های شخصیتی یا قالب ذهنی خود را بررسی کنیم و ببینیم کدام ویژگی ها سبب اجتناب ما از حرکت و کدامیک سبب گرایش به سمت اهدافمان شده است.
مثلا اگر من قالب ذهنی پیشگیری از شکست داشته باشم، به طور ناخوداگاه به ضرر بسیار حساس هستم و همیشه گوش بزنگ آن هستم که الزامات و بایدها را رعایت کنم. بنابراین همواره گرایش اجتنابی دارم و به محض برخورد با مانعی که باید و نیایدهای وضعیت موجود مرا زیر سوال می برد عقب نشینی می کنم.
اما اگر قالب ذهنی من پیشرفت گرا باشد ، من فقط می خواهم از وضعیت موجود به سمت تحقق آرمانهایم حرکت کنم و بنابراین هیجان غالب من اشتیاق خواهد بود.
و البته قالب های ذهنی دیگری از جمله تاملی در برابر اجرایی و رشد در برابر ثابت وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
می توان با رسم SWOT یعنی قرار دادن نقاط قوت (strengths) ؛ نقاط ضعف(weakness)؛ فرصت ها (opportunity) و تهدیدها (threat) در جدولی، نقشه ی راه را طراحی کرد و بر اساس آن برنامه ی اجرای قصدها را نوشت.
اجرای قصدها مجموعه ای از “اگر – در این صورت “ می باشد. یعنی ما بر اساس تجارب قبلی و شناخت ویژگی های خودمان و تهدیدهای احتمالی محیط موانعی را پیش بینی می کنیم و برای مقابله با آنها برنامه ریزی می کنیم.
مثلا اگر من به عدم دریافت بازخورد از مخاطبانم حساس هستم و این سبب می شود که انگیزه ام را از دست بدهم. پس برنامه ی قصد من می شود «اگر بازخورد نگرفتم در این صورت به آن توجهی نمی کنم و تلاشم را دو چندان می کنم».
علاوه بر مراحل بالا قبل از شروع حرکت، باید به این نکته توجه کنیم که خیلی نمی توان بر قدرت اراده تکیه کرد. اراده ما همچون عضله ای است که خیلی زود خسته می شود و پشت ما را خالی می کند. بنابراین تا می توانیم باید محیطی مناسبی برای رسیدن به اهدافمان ایجاد کنیم. محیطی که تا حد ممکن عوامل بازدارنده کمتری داشته باشد و محرک های تقویت کننده ای که ناخوداگاه با کمتری صرف انرژی ما را به سمت هدفمان حرکت دهد.
ما با تمامیت مان حرکت به سوی هدف را آغاز می کنیم. اما همواره در نظر داریم که در دنیایی همواره در حال تغییر به سر می بریم بنابراین با ایستادن بر تجارب گذشته مان و با گشودگی به آنچه در لحظه ی اکنون در حال تجربه ی آنیم در جهت هدفمان قدم بر می داریم.
ما در حال ساختن راه هستیم به خودمان یاد آوری می کنیم که شکست های ما هم بخشی از ساختن راه رسیدن به هدف می باشد.
به خودمان یادآوری می کنیم که هر لحظه از راه در واقع بخشی از رسیدن به هدف می باشد پس مهم است که از لحظات حرکتمان “به کام “ شویم یعنی از کیف آن لحظات بهرمند شویم. حتی می شود خودمان را شرطی کنیم به لذت بردن از لحظاتی که به مانع بر می خوریم و برایمان رنج آور است. لذت بردن از نظارگری بی قضاوت و پذیرنده ی رنج مان همانگونه که هست.
در طی مسیر ……
برای کارهایم از جدول برنامه روزانه استفاده می کنم
این جدول به من کمک می کند:
•کارهای غیر فوری و ضروری ام را الویت بندی کنم و از دام کامل گرایی رها شوم.
•عادت ها و ریزعادت هایی برای حرکت در جهت هدفم بوجود آورم.
در طی مسیر به خودم یاد آوری می کنم که باید خودم را با خودهای قبلی ام مقایسه کنم و نه با دیگران…..
پرشیا خلیلیان
1- اگر ما بخواهیم در مسیر اهداف اصلی مان ثابت قدم بمانیم و در میانه راه توقف نکنیم ، بذرهای اولیه آن، زمینی که در آن بذرها را میکاریم و هوا خیلی مهم است، یعنی اگر بذر، مناسب نباشد و یا زمین حاصلخیز و هوا مناسب با بذر نباشد، نتیجه خوبی حاصل نمیشود.
بذر را باید ابتدا درست انتخاب کرد، یعنی هر کسی باید بذر زندگی خودش را پیدا کند که میخواهد در زندگی اش بکارد و سپس آن را درو کند. بذر هرکس متفاوت است و بالطبع زمینها هم متفاوت و هوای هر سرزمینی هم خاص همان دیار است.
پس مهمترین مسئله، انتخاب بذر هدف با توجه به زمین حاصلخیز و مناسب برای آن بذر است که زمین ما همان مهارت ها، توانایی ها واستعدادهای ماست و هوای مناسب هم همان حال و هوای روحی ماست که بسیار در انتخاب مسیر مهم است.
وقتی ما اهدافمان را مناسب با خودمان انتخاب کنیم و معیار انتخابمان، معیارهایی غلط همچون مقایسه با دیگران، حس رقابت و برتری طلبی، اجبار، کسب ثروت و شهرت و معیارهای پوچ دیگر نباشد، تا آخر مسیر ادامه میدهیم و هیچ چیز نمی تواند ما را از ادامه مسیرباز دارد و تا آخر راه حتی با وجود شکست ها و اشتباهات باز هم با شور و شوق ادامه میدهیم.
2- اهدافمان را باید تا جای ممکن کوچک و ساده کنیم تا بزرگی و پیچیدگی آنها باعث نشود در نیمه راه، جا بزنیم.
3- هر روز در جهت اهدافمان قدمی برداریم حتی یک قدم کوچک مثل ده دقیقه تمرین . چون اگر یک روز، وقفه بین کارمان بیفتد، اعتماد به نفسمان پایین رفته و اشتیاق و انگیزه مان از بین می رود.
4- باید برای رسیدن به اهدافمان دلیل هایی محکم و قاطع داشته باشیم و آنها را جایی ثبت کنیم تا به هنگام تقلیل رفتن انگیزه مان، نگاهی به آنها انداخته و دوباره شوق ادامه پیدا کنیم.
5- برای ماندن در مسیر اهداف باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم، یعنی بدانیم که اگر به مسیرمان ادامه بدهیم چه منافعی را دریافت و چه لذت هایی را کسب میکنیم و در صورت ادامه ندادن چه رنج هایی را باید متحمل شویم.
6- چند هدف با مسیرهای متفاوت و موضوعات مختلف را با هم در نظر نگیریم، زیرا تمرکزمان را بر روی یک موضوع از بین میبرد و باعث میشود در نیمه راه خسته شویم. پس بهتر است ابتدا یک هدف یا چند هدفی که هم مسیر هستند را انتخاب کنیم و بعد از به نتیجه دلخواه رسیدن، اهداف دیگری تعیین کنیم.
7- خودمان یعنی توانایی ها، مهارت ها، روند کار و نتیجه کارمان را با دیگران مقایسه نکنیم، زیرا این کار باعث میشود اعتماد بنفسمان پایین بیاید و انگیزه ادامه نداشته باشیم و به خاطر حس رقابتی و تمرکز روی دیگران، خودمان و توانایی های خودمان را نادیده میگیریم و فراموش میکنیم.
هر کس باید با توجه به توانایی ها، مهارت ها و قدرت های خاص خودش پیش برود و قرار نیست نتایج و زمان به انجام رسیدن کارهای همه شبیه هم باشد.
8- ساعات اولیه صبح که هنوز مسائل و مشغولیات پیش بینی نشده برایمان پیش نیامده و ذهنمان بازتر است را به اهدافمان بپردازیم، تا در صورت پیش آمدن کاری یا انرژی نداشتن، هدف اصلیمان در اولویت و انجام شده باشد.
9- راه رسیدن به اهدافمان باید منطقی باشد، وگرنه ذهن آن را باز پس میزند و انگیزه از بین می رود.
10- اهداف باید با توجه به توانایی ها و نقاط قوتمان تعیین شود تا در ادامه راه کم نیاوریم. اگر هم در راه رسیدن به هدفی نقطه ضعفی داریم آن را در طی مسیر تقویت کنیم و دایما در حال آموزش و یادگیری باشیم.
11- تا جای ممکن از محدودیت نگری ها، منفی بافی ها، خرافه ها و سست کننده ها دوری کنید یعنی از افرادی ک اینگونه حس ها را القا میکنند و هر چیز دیگری مثل اخبار،متون ، ویدیوها و تصاویر منفی .
بزرگترین کسی که میتواند جلوی ما را قبل از دیگران بگیرد و نگذارد پیشرفت کنیم ذهن منطقی ماست که دائما در حال حساب و کتاب و اراجیف گویی است و به صورت بسیار نامحسوسی پچ پچ میکند و میخواهد ما را از ادامه مسیر بازدارد.
این ذهن ماست که دایم به محدودیت ها، ناتوانی ها، کم بینی ها و مقایسه ما با دیگران مشغول است و هدفش تسلیم ماست. او نمیخواهد از ناحیه امن خود بیرون برود، برای همین به محض تغییراتی در سیستم و روتین زندگی ما، وراجی اش بیشتر و آشکارتر شده و تلاشش این است که ما را مطیع خود کرده وبه حرکتمان ادامه ندهیم.
وظیفه ما در این جا اینست که به وراجی های ذهن منفی باف خود هم گوش نکنیم و تمرکزمان را بر داشته ها و توانایی های خود بگذاریم و ارزش هدف والایی که داریم و لذت هایی که در ادامه مسیر به دست می آوریم.
مریم شادکمالی
رها کردن هدفها ممکن است علتهای مختلفی داشته باشد: شاید هدف آنقدرها برایمان مهم نیست؛ شاید خودمان را به حد کافی شایسته و توانا ندانیم؛ شاید در میانه راه تنبلی عارضمان شود و دست از کار بکشیم.
نخستین نکتهای که به فکرم میرسد این است که باید ببینیم اصلا چه هدفی را انتخاب کردهایم. اگر هدف ما معقول و منطقی نباشد طبیعی است که به آن نرسیم. مثلا اگر در رشته مجسمهسازی کار میکنیم و فکر ما این باشد که حتما باید در حد میکلآنژ باشیم وگرنه هنر هیچ ارزشی ندارد، طبیعی است که این هدف معقول نیست و احتمال دستیابی به آن اگرچه در حد صفر نیست، ولی خیلی هم زیاد نیست.
نکته دیگری که خیلی مهم است این است که همیشه هم رسیدن به یک نقطه مشخص مهم نیست. بعضی از هدفها شاید خیلی بزرگ باشند اما همین که گام به گام به سمت آنها میرویم و اصلا شجاعت وارد شدن به این راه بخصوص را داشتهایم خودش نشانه پیروزی است. مثلا اگر شما میخواهید یک پزشک طراز اول و معروف باشید همین که تلاشتان را بکنید و هر روز کمی به طراز اول شدن نزدیک شوید کار ارزشمندی انجام دادهاید.
حالا اگر برگردیم به سوال اصلی، یعنی این سوال که چگونه در مسیر دنبال کردن اهدافمان بمانیم. پاسخ من این است که باید ببینیم نقطه ضعف ما چیست.
اگر ضعف ما نداشتن اعتماد به نفس است و این باعث میشود که خودمان را باکفایت و در حد و اندازه آرزوهایمان ندانیم، طبیعتا راه حل این است که اعتماد به نفسمان را بیشتر کنیم.
اگر ضعف ما بیدانشی است که سبب میشود راه رسیدن به اهداف خیلی سخت شود، راه حل مشخص است: باید بیشتر یاد بگیریم و تواناییهایمان را بیشتر کنیم، چه با کارآموزی و چه با علماندوزی.
اما اگر ضعف ما این است که تنبلی در وسط راه سراغمان میآید، باید ببینیم که تنبلی خودش ناشی از چیست. آیا تنبلی به خاطر بینیازی است، یا به خاطر این که به کم رضایت میدهیم، به خاطر بیماری است یا …؟ به نظر میرسد هر کدام از اینها راه حل خودش را دارد و هر چه باشد بعید میدانم چارهای برایش پیدا نشود.
اگر ضعف ما این است که هدف «مهمی» نداریم، یعنی هدف آنقدرها هم برایمان مهم نیست که حاضر باشیم برایش وقت و انرژی بگذاریم، به نظرم برای این بی انگیزگی باید دنبال چارهای باشیم. چیزی که به فکر من میرسد این است که کمی «جاهطلبی» و «حریص بودن» شاید کمکمان کند. شاید واژههای «جاهطلبی» و «حریص بودن» زیاد جالب به نظر نرسند اما من اعتقاد شدید دارم که اگر آدم جاهطلب و حریص نباشد هیچ پیشرفتی عایدش نمیشود. و البته کاملا روشن است که منظور من از حرص و جاهطلبی از نوع مثبت آنها است نه از نوع آسیبرسانشان. یعنی آن نوعی که زندگی بهتری را بهره ما میکند، نه از آن شکلی که زندگی دیگران را خراب میکند.
چیزی که همیشه درباره هدف گوشه فکرم وجود دارد این است: آدم تواناییش خیلی بیشتر از چیزی است که فکرش را میکند. هر چه قدر تلاش کنی باز هم میتوانی بهترش را انجام دهی. پس هدفت را کمتر از حدت هم در نظر نگیر.
محمدعمر عمری
به نظر من بهترین و مهترین کار این است که:
۱_ برنامه ریزی روزانه همراه با داشتن چک لیست بسیار به ما کمک میکند تا در مسیر اهداف خود بمانیم.
۲_برنامه خودمان را طوری بریزیم که زیاد فشرده نباشد و سبب دلزدگی نشود.
در برنامهی روزانهی خود حتما برای تفریح و سرگرمی وقت بگذاریم حتا اگر برای یک ربع یا نیم ساعت باشد.
۳_سعی کنیم راههای مختلف ایجاد انگیزه را در برنامهی روزانهی مان داشته باشیم مثلا: ۱_خواندن آثار مهم از نویسندگانی که دوستشان داریم.
۲_نوشتن نام نویسنده یا نویسندگانی که بیشترین تاثیر را روی ما داشتهاند و گذاشتن شان جلوی دید مان ترجیحا داخل اتاق شخصی روی آینه.
۳_ نوشتن جملات انگیزشی مخصوص خودمان و تکرار آنها قبل از خواب.
معصومه سورگی
۱- به نظر من برای ماندن در مسیر اهداف اصلی، باید ابتدا یک دفترچه یادداشت تهیه کنیم و ابتدای هرماه اهداف ماهیانه را در آن بنویسیم. و سپس بصورت هفتگی و حتی روزانه، یادداشت های خودمان را مرور و در صورتی که نیاز به بازنویسی داشته باشد، آنها را اصلاح و بازنویسی کنیم و چنانچه برحسب تجربه چیز جدیدی آموخته باشیم، که با اضافه شدن آن بتواند برای رسیدن به اهداف مان و درراستای رشد و توسعه ی فردی مان مؤثر واقع شود، آنرا نیز لحاظ کنیم.
۲- نوشتن در دفترچه، مزایای خاص خود را دارد ازقبیل اینکه: مکتوب کردن اهداف ما را برای انجام دادن کارها متعهدتر می سازد، ولی به لحاظ اینکه ممکن است درطول روز فرصت مراجعه و دسترسی مداوم به آن مکتوبات را نداشته باشیم، احتمال اینکه بخاطر درگیری های روزمره ذهن مان از آن اهداف دور شود، وجود دارد. بنابراین برحسب تجربه ای که خودم دارم، نوشتن اهداف کوتاه مدت بصورت جملات کوتاه تاکیدی و تیتروار درجایی که قابل دیدن و دسترسی باشد، (مثلا: نصب یک وایت برد بالای تختخواب و یا نوشتن با ماژیک روی آینه ی اتاق خواب) باعث می شود که وقتی هرصبح از خواب بیدار می شویم کاملا درمعرض دید قرار گرفته باشد و درطول روز نیز بدون اینکه خودمان تصمیم بگیریم، آنها را مشاهده کنیم. و همین مشاهدات مکرر و مرورنمودن اهداف قبل از خواب و بلافاصله بعد از بیداری، باعث می شود که وارد ضمیر ناخوادآگاهمان شود و علاوه بر ضمیر هوشیار و خواست آگاهانه، در جهت پیشبرد اهداف مان بطور ناخودآگاه نیز حرکت کنیم.
۳- نوشتن و مرورکردن اهداف، می تواند بسبار مؤثر باشد، اما قطعا به تنهایی کافی نیست. لذا بایستی در پایان هرهفته یا هرماه یک برنامه را برای بررسی پیشرفت کارهای مان برطبق اهداف تعریف شده درطول ماه از خود داشته باشیم. مثلا ترسیم نموداری که روند رشد یا پسرفت ما را روشن سازد، درواقع با این کار می توانیم خودمان را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم، همچنین به نقاط ضعف و قوت مان پی می بریم و در ماه آتی تلاش بیشتری خواهیم کرد که نقاط قوت مان را تقویت کرده و برای کاهش یا حذف نقاط ضعف یامنفی به دنبال ایده و راه حلهای جدید بگردیم.
معصومه سورگی
زهرا خبیدویی
انگیزه نیرویی است که برا تداوم در مسیر اهدافمان به آن نیازمندیم.برای آنکه در مسیر اهدافمان تداوم داشته باشیم و محکم بمانیم کاریهای مختلفی میتوان انجام داد.
✅زمانی که هدفی را دنبال میکنیم قطعاً باید برایش تلاش کرد،دست از تلاش برنداریم و تمام توانمان را برای تداوم در مسیر بگذاریم.
✅صبور باشیم.صبوری و شکیبایی در این مسیر باعث محکمتر شدن ما و تقویت صفات خوب در خویشتن میشود.
✅هدف را فقط از جنبه مالی انتخاب و برسی نکنیم. زیرا میانهی راه رها خواهد شد و یا به اجبار ادامه خواهیم داد. اما اگر عشق و علاقهی قلبی خویش را در هدف بیابیم راهمان هموارتر و با انرژی عالی ادامه خواهیم داد.
✅هدف را باید دوست داشت تا در حین خستگی نیز دست از آن برنداریم. عشق را در کنار دوست داشتن برای هدفمان کنار بگذاریم.
✅شکل زیبایی از هدفمان را در ذهن خود تجسم کنیم و قبل از خواب آن را ذهن خود مرور کنیم.
✅ به جنبههای مثبت هدف خود نگاه کنیم و آن را روی کاغذی (صرفا رنگیرنگی و صورتی😍☺️)
یادداشت کنیم و به دیوار بچسبانیم.
قاسم
برای اینکه همیشه اهداف مان را دنبال کنیم و از آن خسته نشویم و یا از مسیر آن منحرف نشویم به موارد مختلفی باید توجه کنیم که برخی از آنها بشرح ذیل هستند:
اهداف را نباید بصورت کلی و گنگ بیان کنیم بلکه باید کاملاٌ واضح و مشخص باشند طوریکه وقتی بیان می کنیم هرکسی
متوجه شود که منظور ما چیست؟ بطور مثال اگر می گوئیم می خواهیم تخصص بگیریم باید مشخص باشد تخصص در چه رشته ای؟ تا چه زمانی؟ و به چه دلیل و از چه طریقی می خواهیم تخصص بگیریم و …
اهداف را اولویت بندی کنیم.
تا جائی که امکان دارد هدف اصلی را به اهداف کوچکتر تقسیم کنیم. و البته لازمست اهداف را به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم کنیم.
برای رسیدن به هدف یا اهداف برنامه مدون و مشخصی داشته باشیم. به این صورت که کارها و امور مربوط به آن را به عادت ها و روتین های روزانه و کوچک تبدیل کنیم طوریکه عدم انجام کارها سخت تر از انجام دادن آن باشد. البته اگر می خواهیم به هدفی دست پیدا کنیم باید مشکلات و سختی های آنرا بجان بخریم.
همچنین برای اینکه از دنبال کردن اهداف مان دور نیفتیم لازمست گاهی انگیزه خودمان را بالا ببریم.
برای بالا بردن انگیزه می توانیم کارهای زیر را انجام دهیم:
اهداف خود را مکتوب کرده و گاهی آنرا مرور کنیم واگر لازمست آنها را بازنویسی کنیم.
با اخذ یک موفقیت هرچند کوچک خودمان را تشویق کنیم واین تشویق حتی میتواند یک احسنت و خداقوت به خودمان باشد یا خرید یک خوراکی و. .
برنامه ریزی برای رسیدن به هدف داشته باشیم.
🌿 کافیست 40 روز در راستای هدفمان قدم های کوچکی برداریم و استمرار داشته باشیم و بعد تبدیل به یک روتین می شود.
🌿منابع دریافتی خود را تنوع دهیم. مثلا اگر هدفمان یادگیری زبان انگلیسی باشد، فقط به کتاب اکتفا نکنیم. منابع مختلفی از جمله سایت های دانلود فیلم و سریال و از کلیپ های آموزشی Youtube و… استفاده کنیم.
🌿ارتباط خودمان را با کسانی که در دستیابی به هدفمان نقشی دارند، حفظ کنیم. از مهارت هایشان استفاده کنیم و همچنین خودمان اگر چیزی را در چنته داریم از بقیه دریغ نکنیم.
من معتقدم ذکات فقط در مسائل مالی نیست بلکه در دانسته هایمان هم است.
🌿 هر روز هدفمان به نحوی به خودمان یادآوری کنیم. می توانیم روبه روی میز تحریرمان و یا روی آینه جملات انگیزشی و یا هدفمان را روی کاغذ های رنگی بنویسیم.
🌿چالشی را برای خود در نظر بگیریم. مثلا به خودمان قول دهیم که هر ماه یک کتاب در رابطه با هدفمان بخوانیم و یا هر هفته یک محتوا در اینترنت یا پیجمان منتشر کنیم. بعد از روتین شدن چالش ها، چالش های دیگری را به لیست چالش های قبلی اضافه کنیم یا همان ها را گسترش و ارتقا دهیم.
🌿هدفمان را تا حدودی به دیگران بگوییم. این کار باعث ملزم کردن خودمان برای رسیدن به آن می شود.
🌿 مسیر دستیابی به اهدافمان را برای خودمان هیجان انگیز کنیم.
رسول
چرایی اهداف.اگر چرایی مناسبی برای اهداف خودمان داشته باشیم.قطعا در مسیر رسیدن به اهداف متمرکز خواهیم شد.
◀️انگیزه.سوخت مناسب برای رسیدن به اهداف انگیزه کافی است و انگیزه باید با تجسم و رویا پردازی همراه باشد.
◀️شناخت هدف.شناخت و آگاهی کامل و کافی از مقصدی که مشخص کردیم بسیار لازم است.
مرضیه فلاح
18سال است که در میان کتابها و آدمها بدنبال معجزهای میانبر ، سریع و طلایی بودم که من را به اصل خویشتن رهنمون سازد و مسیر دستیابی به اهدافم را برای من کوتاه سازد. اما سرانجام به نتایج زیر رسیدم.
1- از سوال پرسیدنهای متناوب دست بکشم و به یک جواب بسنده کنم. اما همان یک جواب را بارها و بارها بکار بگیرم و تمرین کنم. در اصل ، بجای اینکه صد روش را یکبار امتحان کنم ، یک روش را صدبار تمرین کنم و در آن توانا شوم. در اصل بجای سنگین کردن کولهبار دانش ، در تقلای رسیدن به یک جرعه خِرَد ، سعی نمایم.
2- در اکثر مسیرها و اهدافم ، در ابتدا بسیار دقیق ، سریع و پرانگیزه بودم ، اما از میانهی راه دلسرد میشدم و مسیر را رها میکردم. بتازگی در خود تعمق کردم و به این نشانه رسیدم که وقتی درونم خبر از ناامیدی و دلسردی و بیانگیزگی میدهد در واقع نوید بهترین فرصت برای بلند شدن دوباره ، سعی دوباره و خود را به نشنیدن زدن از صدای درون را میدهد . در نتیجه بارها آن را امتحان کردم و این شد یک تجربه که وقتی خودِ سرزنشگرم میگوید ” بنشین ، انرژی نداری و این هم فایدهای ندارد” ، دقیقا زمانی است که باید ، دوباره و دوباره ، استوار و راسخ ، برخیزم و ادامه دهم.
3- در مواقع ناامیدی ، به ندای ذهنمان گوش ندهیم. وقتی در مسیر اهداف دلسرد میشویم افکار منفی ما بر ما تسلط مییابند و هویت اصلی ما را با آنچه با حواس خود دریافت میکنیم یکی میپندارند و همین امر باعث ایجاد باور منفی و کم شدن انگیزه در ما خواهد شد.
4- بر آنچه میتوانیم تغییر دهیم ساعی و کوشا باشیم و بر آنچه نمیتوانیم تغییر دهیم پذیرا و تسلیم ،که دستیابی به آن هدف ، قرار نیست صددرصد خوشبختی و موفقیت ما را تضمین کند و این روش خود ما را در مسیر زندگی پویا و فعال و مصمم ، نگاه خواهد داشت.
زینب صبوری
چگونه می توانیم در مسیر دنبال کردن اهداف اصلی مان بمانیم؟
1- محتوای مصرفی مان را با دقت و وسواس انتخاب کنیم. قبل از مصرف محتوا ، بررسی کنیم و ببینیم که آیا این در راستای هدفمان هست یا نه؟!
2- دور و اطرافمان را از حاشیه های نامرتبط خلوت کنیم. از کتابهای بی ربط، فیلم ها، پادکستها، موسیقی و حتی دور همی ها و برنامه هایی که ما را به حاشیه می برند، فاصله بگیریم.
3- اگر کتابی در ارتباط با موضوع هدفمان میخوانیم و می پسندیم، آنرا دوبار یا بیشتر بخوانیم.
4- با تولید محتوا در مورد موضوع هدفمان، خود را متمایز کنیم.
5- موضوعی را انتخاب کنیم که واقعا دوستش داشته باشیم.
6- هر روز باید مشغول به کاری باشیم که با هدف مان همخوانی دارد. تا کار نکنیم نمی توانیم دریابیم که چگونه در این مسیر کار کنیم.
7- همه نوع محتوا را در ارتباط با هدف مان تولید کنیم. اما قرار نیست همه را منتشر کنیم.
8- بپذیریم که در راه رسیدن به هدف مان اشتباه هم خواهیم کرد. از اشتباهات پلی بسازیم برای پیشرفت.
9- برای فرار از سختی کار به حاشیه ی امن نرویم. با بررسی روزانه، هفتگی یا ماهانه و سالانه ، عملکردمان را نسبت به هدف مان بسنجیم.
10- کلید واژه های هدف مان را پیدا کنیم و درباره شان محتوا تولید کنیم . کلید واژه ها را در تیررس دیدمان قرار دهیم.
11- هر روز چند خطی در باب هدف مان بنویسیم .
12- برای انجام کارها در مسیر هدف، یک وقت پایان تعریف کنید. به خودمان فرصت بی نهایت ندهیم.
13- زمانهای مشخصی از روز را برای تولید محتوا در زمینه ی هدف مان در نظر بگیریم.
14- آنچه را که به دنبالش هستیم، به دیگران آموزش دهیم. آموزش باعث می شود در راه هدف بمانیم و به دنبال یاد گرفتن بیشتر باشیم.
15- هر روز درباره ی هدف از خودمان سوال بپرسیم. و برای خودمان توضیح دهیم که در راستای آن چه کار کردیم.
16- جعبه ابزارمان را برای رسیدن به هدف مان تجهیز کنیم. بررسی کنیم که چه مهارتهایی لازم داریم و آنها را بیاموزیم
17- بعد از هر تجربه در مسیر هدف مان تجربه نگاری کنیم.
18- در راستای رسیدن به هدف مان یک مسوولیت اجتماعی برای خودمان تعریف کنیم و به آن پایبند باشیم.
19- هر روز در باب هدف مان چند دقیقه ای صحبت کنیم و صدایمان را ضبط کنیم و به آن گوش دهیم. انگار که به یک سخنرانی انگیزشی در باب رسیدن به هدف مان گوش می دهیم.
20- کارهای سخت و بزرگ در راه رسیدن به اهدافمان را خرد کنیم. به قدمهای کوچک تبدیل کنیم و هر روز یک قدم برداریم.
21- به تولید محتوا در مسیر هدفمان نظم ببخشیم و با برنامه انجامش دهیم.
22- با در نظر گرفتن آنچه که در مسیرش هستیم، یک پند نامه شخصی برای خودمان تهیه کنیم.
23- برای هر کاری که در لیست برنامه هایمان می نویسم، از خودمان بپرسیم که این کار چقدر ما را به هدف مان نزدیک می کند، آیا در راستای اهدافمان هست یا خیر؟ اگر نیست انجامش ندهیم.
24- برای تولید محصول در باب هدفمان برنامه ریزی کنیم.
آرزو موذنی
یکی از عواملی که ما را در مسیر دنبال کردن هدف مان یاری میکند داشتن برنامه ریزی اصولی است. منظورمان برنامه ریزی است که خودمان را ملزم به انجام دادن آن کار تا ساعت تعیین شده کنیم.
اگر بنظر دشوار می آید کار ها را برای خودمان تشریح کنیم که چگونه آن کار را می توانیم ساده کنیم.
سپس موانع و حرف های منفی ای که ذهن مان همیشه یادآوری میکند را دور بریزیم و دور کلمه نمی توانم را خط قرمز بکشیم.
عملگرا بودن یکی دیگر از رکن های پایبند بودن است به خودمان قول بدهیم که انجامش دهیم حتی اگر اشتباه پیش برود.
اگر انجام دهیم و خطا داشته باشیم در پس آن تجربه های زیادی برای بهتر شدن پیدا میکنیم. البته فراموش نکنیم که تجربه هایمان را جایی ثبت کنیم تا فقط در ذهن مان نباشد و فراموش شود.
اگر قرار باشد به هدف مان برسیم باید هر روز بدون توقف در ادامه مسیر حرکت کنیم.
برای خودمان کلمه ای استثنائی انتخاب کنیم که ما را سر ذوق بیاورد و با دیدن آن کلمه دلیلی که برای آن تلاش می کنیم را یادآوری کند.
بهتر است تمام عادت هایی که باعث تلف شدن وقت مان می شود را بررسی کرده و کنار بگذاریم. یکی از این عادت ها استفاده از موبایل و شبکه های اجتماعی است که باعث می شود گذر زمان را متوجه نشویم به خصوص بعد از بیدار شدن از خواب.. اولویت بندی کارها را انجام دهیم و مهمترین کار را در ابتدای روز انجام دهیم..
زهره علی بابایی
چگونه در مسیر اهداف اصلی مان بمانیم؟!
تجربه سال ها، برای هدف گذاری و مراقبت از او
گام اول: مشخص کردن هدف ( کوتاه مدت، میان مدت یا بلند مدت)
گام دوم: برنامه ریزی و مدیریت زمان
برنامه ریزی خوب ما را فوق العاده جلو می برد و اگر اشتباه برنامه ریزی کنیم کاری که انجام می دهیم اثر معکوس خواهد داشت یعنی اگر برنامه ریزی نکنیم شاید اوضاع بهتر باشد تا این که اشتباه برنامه ریزی کنیم و شاید باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا فعالیت زیاد داریم و از نتیجه راضی نیستیم و یا کنترل روی شرایط داریم و این برنامه ریزی با یک آرامش خوب همراه است.
هدف بزرگ یا کوچک، فرقی ندارد باید برنامه ریزی درست داشته باشیم تا به نتیجه مطلوب برسیم البته که، هرچه هدف بزرگتر باشد بایدیک برنامه ریزی قوی و قدرتمند داشته باشیم. همه ی ما بیست و چهار ساعت وقت داریم مثل خیلی از بزرگان تاریخ( ارسطو، گاندی، ماندلاو …) و آن ها می توانستند از وقت خود درست استفاده کنند.
ولی حالا سوال اینجاست که خب با این زمان محدود من چکاری می توانم انجام دهم؟!
همانطور که گفته شد دومین گام ما برنامه ریزی و مدیریت زمان است.
بدین معنی که می خواهیم زمان آینده را به زمان حال بیاوریم و ببینیم اگر بخواهیم آینده ای داشته باشیم الان باید چکار کنیم تا به آن آینده برسیم و مدیریت زمان می گوید که چطور زمان را بودجه بندی کنیم تا بتوانیم بهترین استفاده را از او داشته باشیم.
شاید به اشتباه شنیده باشید که باید یکسری از مطالب را لیست کنیم، زیاد کار کنیم و استرس بکشیم که البته حجم زیاد کار باعث می شود، ذهن آگاهی و تمرکز خودرا ازدست بدهیم و فشار زیادی سراغمان بیاید ولی واقعیت این است که یک برنامه ریزی و مدیریت زمان درست به ما کمک می کند که کاملاً متفاوت عمل کنیم.
کسی که مدیریت زمان و برنامه ریزی درستی دارد کنترل مؤثری روی زندگیش دارد و اتفاق خیلی مهم در زندگی او رخ می دهد:
آرامش زیادی دارد،
احتمال رسیدن به اهدافش خیلی بیشتر می شود
حال دلش خوبه
ازامکاناتی که در اختیار دارد به بهترین شکل استفاده می کند
ذهنش خلاق تر می شود
و سراغ کارهای مهم می رود و … .
پس به نظر منطقی می آید که یک برنامه ریزی درست و اصولی برای خودمان داشته باشیم.
نکته مهم:
باید در نظر داشت که برنامه ریزی و مدیریت زمان، دانش نیست بلکه یک مهارت است و این مهارت به دست نمی آید مگر با تمرین.
مثال: به ورزش یا یک هنر فکر کنید آیا از همان ابتدا که شروع به آموختن یک ورزش یا هنری کردید مهارت کسب می کنید؟ مسلماً نه، نیاز به پیمودن راهی است تا بعد از مدتی شاید سال ها مهارت کسب کنید.
باید آزمون و خطا کرد، سوتی داد، اشتباه کرد، دلسرد شد و اهمال کاری کرد تا بعد نتیجه گرفت.
اشتباهات رایج:
داشتن یک زندگی رباتیک
همه چیز باید طبق برنامه انجام شود؟ نه، مدیریت زمان چنین چیزی نیست، مدیریت زمان، وقت آزادتری به ما می دهد تا بتوانیم با کسانی که دوستشون داریم، وقت بگذرانیم. جایی که دوست داریم برویم، آزادی بیشتری داشته باشیم.
کار بیشتر، نتیجه بیشتر
شاید خیلی از افراد فکر می کنند که اگر بیشتر کار کنند نتیجه بهتری می گیرند ولی در عمل ممکن است برخی از جاها برعکس نتیجه بدهد.
اهمال کاری
اگر فکر کنید که زمانی برسد که اهمال کاری ما صفر شود سخت در اشتباهیم. واقعیت اینه که همه ی ما درصدی، درگیر اهمال کاری هستیم و این اهمال کاری و تنبلی سراغمان می آید و نمی توان گفت که صددرصد می شود در برنامه ریزی بود ولی در مجموع می توان کنترل خوبی روی همه چیز داشته باشیم و حال دلمان، کارمان و حال زندگیمان خیلی خوب باشد. هیچ کس بی نقص نیست.
انجام همه ی کارها
فکر می کنید برنامه ریزی یعنی انجام دادن همه ی کارها و به همه ی کارهایمان قطعا خواهیم رسید؟! نه اصلا اینطور نیست.
برنامه ریزی یعنی انجام دادن مهم ترین کارها
نکته مهم: وقتی می خواهیم رانندگی کنیم ماشین را برای خود تنظیم می کنیم. ارتفاع صندلی، ارتفاع فرمان؛ تنظیم زاویه آینه ها و … هر آن چه که نیاز است را برای خود تنظیم و بهینه سازی می کنیم.
مدیریت زمان نیز چنین چیزی است، باید آن چه به درد مان می خورد را انتخاب و بهینه سازی کنیم.
به انواع ماشین فکر کنید شما چه ماشینی را می پسندید؟!
یا نه اصلا ماشین را نمی پسندید به یک موتور نیاز دارید
چون چابکی خاصی به شما می دهد پس گیر نکنیم و آزادی عمل به خودمان بدهیم و آنطور که دوست داریم پیش ببریم و سبک شخصی خودمان را پیدا کنیم.
نکته مهم:
خود آگاهی، توجه به زمان و انجام برنامه ها طبق ساعت مقرر و در پایان روز ببینیم تا چه حد توانستیم تصمیمات و برنامه هایی که در ذهنمان داریم را واقعا اجرا کنیم یا تنها در حد حرف می ماند و هیچوقت به مرحله اجرا نمی رسد. در واقع در این گام می خواهیم خود آگاهیمان را نیز بالا ببریم. زهره علی بابایی .. 990403
سومین گام: برآورد هزینه ها که شامل: زمان و پول
چهارمین گام: لیست کردن منابع: کتاب، آموزش و کلاس(حضوری یا آنلاین)، ویس و کار عملی
پنجمین گام: بررسی موانع و مشکلات احتمالی واختصاص دادن زمان برای رفع آن ها.
ششمین گام: بارش فکری و نوشتن مزایا و معایب و انتخاب بهترین ایده با توجه به امکانات برای رسیدن به هدف
هفتمین گام: جدیت و مداومت در انجام کارها
نکته بسیار مهم:
همزمان پرداختن به چند هدف تمام انرژی ما را می سوزاند، نه تنها به اهداف نزدیک نمی کند که ما را از اهدافمان فرسنگ ها دور می کند. ممکن است در ابتدای راه پرانرژی باشید ولی به مرور زمان این انرژی ته نشین می شود و در ما فرسایش ایجاد می کند و شاهد آن خواهید بود که به یکباره تمام انگیزه خود را برای انجام کار از دست می دهید.
امّ ا راه حل چیست؟!
اگر مغز ما مثل بدنمان ایده هایش محدود بود آن وقت ما عقب می ماندیم اما مغز مادائما ایده می دهد دائم برنامه تولید می کند بنابر این مغز ما بدون محدویت اطلاعات را پردازش می کندو جسم ما بسرعت مغز ما نیست و همیشه عقب می مانیم و اینجاست که ما باید مهم ترین کارها را انجام دهیم.
استیو جابز می گوید:
من به همان اندازه که به کارهای مهمی که انجام دادم افتخار می کنم، به کارهای مهمی که انجام ندادم افتخار می کنم.
یعنی بلد باشیم و بدانیم مهمترین کاری که باید انجام بدهیم چیست؟!
و اصلابرنامه ریزی و مدیریت زمان یعنی این.
باید یکی یکی به اهداف پرداخت، با توجه به اولویت و اهمیت آن ها. و از تمام انرژی و منابع خود استفاده کنیم و کاملا بر هدف متمرکز باشیم تا به هدف، جامعه عمل بپوشانیم.
سمانه سلیمانی
از هدفمان یک غول دست نیافتنی نسازیم در اینصورت از همان اول بیخیال رفتن می شویم ،برای اینکار بهتر است هدفمان را به اهداف کوچکتر تقسیم کنیم اهداف کوتاه مدت که دسترسی به آنها به ما انگیزه بدهد برای ادامه دادن.سعی کنیم هر روز به اهدافمان فکر کنیم و به خودمان یادآوری کنیم که ما چه هدفی داریم.
با اشخاصی که کمک می کنند به هدفمان برسیم روزانه در ارتباط باشیم.
هر ایده ای در ارتباط با موضوع هدف به ذهنمان می رسد سریع یادداشت کنیم و به ذهن خود اعتماد نکنیم،
باید با هدفمان زندگی کنیم با رویاپردازی کردن و تصور خودمان در حالت رسیدن به آن، در خودمان ذوقی ایجاد کنیم که موتور متحرکه باشد برای ادامه دادن.
از هرکسی که موجب دلسردی ما می شود فاصله بگیریم و یا سعی کنیم در این رابطه با آن افراد حرفی نزنیم زیرا هدف ما در ابتدا مثل یک جوانه شکننده است که با کوچکترین ناملایمتی کمر خم می کند پس حواسمان باشد کجا و با چه کسی درباره ی آن صحبت می کنیم .با مطالعه منابع مرتبط خوراک لازم برای زنده نگه داشتن هدفمان تهیه کنیم.
ترس های خود را برای رسیدن به هدف شناسایی کنیم گاهی اوقات ترس ما از نرسیدن نیست،ترس از رسیدن است که ما را از رفتن باز می دارد ،شاید ما جسارت روبرو شدن با خود موفقمان را نداریم به همین دلیل خودمان را متقاعد می کنیم که ادامه دادن بی فایده است. پس ترسهایمان را روی کاغذ بیاوریم و تمام بهانه ها را از خودمان بگیریم و ادامه بدهیم
رضوان
1-عاشق هدفمان باشیم.
هرچه بیشتر هدفمان را دوست داشته باشیم شور و شوق بیشتری برای رسیدن به آن خواهیم داشت و احتمال اینکه از هدفمان دور شویم کم است.
2-هدفمان را درست انتخاب کنیم .
در انتخاب هدف درست باید ارزش های خود را در نظر بگیریم .ارزشهایی مانند خدا،خانواده،صداقت،انسانیت،رعایت حقوق دیگران و…. اگر به ارزش رسیدن به هدف توجه کنیم به نوعی برای رسیدن به آن متعهد میشویم.
3-از کمال گرایی افراطی دست برداریم.
اگر هدف خیلی بزرگی را انتخاب کنیم شاید همیشه و هر لحظه نتوانیم نسبت به آن متعهد باشیم و ممکن از در میانه ی راه عقب نشینی کنیم .
4-نقص و کم و کاستی را در کارمان بپذیریم .
ممکن است در رسیدن به هدف شکست بخوریم ،از هر شکستی تجربه کسب میکنیم پس بازنده نیستیم .
بعداز هر شکست دوباره بلند شویم واز نو شروع کنیم.
5-صبور باشیم و برای اینکه شور و شوق رادر میانه ی راه از دست ندهیم به خود انگیزه دهیم و شیرینی های رسیدن به هدف را مرتب به خود یادآوری کنیم .
6-هدفمان را مکتوب کنیم.
اگر برای هدف خود زمان تعیین کنیم و برنامه ریزی کنیم و برنامه را بنویسیم کمتر امکان دارد از مسیر اصلی هدف دور شویم .
7-به این فکر کنیم که بعداز رسیدن به هدفمان چه احساسی داریم و آن احساس را تجسم کنیم .
8-هدفمان را نسبت به نیاز و توانایی خود انتخاب کنیم .
هدفمان را براساس نیاز خود انتخاب کنیم و به مهارت خود در مورد آن هدف توجه کنیم.
9-اگر چند هدف را باهم دنبال میکنیم این اهداف باید هم راستای هم باشند یعنی به هم مربوط باشند .
10-مسیر لذت بخشی برای رسیدن به هدفمان تعیین کنیم که مارا برای رسیدن به آن مشتاق کند .
11-موانع رسیدن به هدف را پیدا کنیم .
چه کارهایی مارا از رسیدن به هدف باز می دارند و ما شکست می خوریم؟
آنها را پیدا کنیم و بر طرفشان کنیم .
12-درون خود را جستجو کنیم .
بیشتر موانع در ناخودآگاه ما هستند و ما از آنها بی خبریم .
برای موفقیت در هر کاری لازم است روی رفتارها،عادتها و باور های خود کار کنیم .آنها را شناسایی کنیم و برای بر طرف کردن آنها کاری انجام دهیم .
13-هر روز صبح بعداز بیدار شدن و شب قبل از خواب اهداف خود را یادآوری کنیم و به آنها فکر کنیم .
فتان جوردی
يك روز كه با دوستي صحبت مي كردم ناگهان وقتي فهميد من چه هدفي را براي خودم انتخاب كردم ، ايستاد وگفت مطمئني كه تو مي تواني؟ تو كسي هستي كه كاري را خوب شروع مي كني و درادامه نصفه ونيمه رها مي كني . دراون لحظه اين حرفها مثل پتكي برسرم كوبيده شد. باخودم گفتم من هميشه موفق بودم پس چطور مي شود كه كسي از معاشرت با من به اين نتيجه رسيده باشد؟
كمي كه عميق تر شدم ديدم من در زمانهايي كارهايي را انجام دادم كه فقط خوشم مي آمد و تنها انگيزه من خوش آمدن از آن كاربود، شايد هم كارهاي زيادي را باهم انجام مي دادم مثل نقاشي با يوگا وآخر هفته هم يك كلاس عرفان . اگر درس وبحث هم بود كه مزيد برعلت من مي شد دراينكه فقط يك كاري را انجام داده باشم . سطح رضايت من از آن كارها اين بود كه اينها برايم صرفا خوشايند بود ونه لازم ونه كافي. باخودم فكر كردم چه چيز باعث مي شود يك انسان متوجه نشود آن خوشايند واقعي برايش چيست ؟ نكات زيادي بعد از ساعتها فكر كردن به ذهنم رسيد كه يكي از مهمترين آنها ، نداشتن هدف بود ، زماني كه در زندگي چيز اضافه أي داشته باشي كه آن را جز دارايي خودت بداني اينها قدرت حركت را ازتو مي گيرند، يعني برخلاف آنچه كه تو فكر مي كني كليتي كه از تو نمايش داده مي شود درجا زدن است .براي رسيدن به هدف زندگي ام نياز بود بفهمم كه نبايد هركاري را انجام بدهم بلكه فقط كارهايي كه باعث فتح قله مي شوند را برنامه ريزي كنم . براي اينكه هدفم را عيني كنم نياز به داشتن يك ديدگاه مقصد مطلوب داشتم وبايد سنگهاي خودم را وا مي كندم كه به كجا خواهم رسيد. از پس آن همه كار وهدف رنگارنگ كه در شلوغي هاي زندگي من چشمك مي زد مطمئن به انتخاب دوتا سه مورد شدم ، مثلا من بايد يك سبك زندگي داشته باشم كه ورزش هم در آن باشد وبعد به نويسنده شدن هم فكر كردم. حالا مي دانستم كه چه مي خواهم وبايد در اين خط حركت مي كردم . ولي آيا رسيدن به هدف يعني به قله رسيدن همه ي نتيجه بود . زماني كه من كتابي را به نام خودم چاپ كنم قطعاً خوشايند خواهد بود ولي براي رسيدن به اين خوشايند نبايد به كتاب فكر مي كردم ، آري چيزي كه من فهميدم بعضي از دارايي ها عيني نيستند وبلكه كيفي هستند ، مثل همان لذت آني كه از تنوع در كلاس هاي متنوع به من دست ميداد و باعث ماندن من در جايي مي شد كه پيشرفتي محسوس نبود. براي داشتن يك كتاب تا مثلا يك سال آينده بايد مي فهميدم كه فقط نظم هست كه مرا به سر منزل مقصود مي رساند ، بايد تمرين مي كردم بايد يك روتين روزانه داشتم از برنامه نويسندگي ، وتا اين سختي را به تن نمي دادم آن هم افزايي وفتح قله رخ نمي داد. براي همين هم بود كه ديگران فكر مي كردند من دارم به همه چيز نوك مي زنم ، چون خروجي ودستاورد من درلحظه بود ونه بلندمدت زندگي ام. براي رسيدن به هدف بايد انعطاف پذير بودن را ياد بگيري يعني در ضمن اينكه نظم شخصي براي برنامه هايت داشته باشي از لحظه به لحظه اين رشد هم لذت ببري چون قرار است در آينده برقله ي تلاشهايت ايستاده باشي.
اعظم شکیبائی
۱. در مورد اهداف و برنامه های بلندمدت خود، با دوستان و اطرافیان صحبت نکنیم.زیرا به ذهن احساس رضایت و لذت انجام کار القا میشود و کار را تمام شده فرض میکند و از دنبال کردن آن دست میکشد.
۲. اهداف را فهرست وار نوشته و هرروز به آن نگاه کنیم.
۳. اهداف را به اجزا کوچک تبدیل کنیم و مرحله به مرحله پیش رویم تا حس خوشایند و لذت جایگزین حس ترس و عذاب شود.
۴. برای هدف موردنظر، نام هیجان انگیز و جذاب بگذلریم. به عبارتی استعاره ای برای آن تعیین کرده تا با هربار فکر کردن به آن، حس خوشایندی در ذهنمان بوجود آید.
۵. محیط اطراف خود را با افراد مرتبط به هدف احاطه کنیم تا بدین گونه همواره در مسیر هدف بمانیم.
۶. هر زمان که اهمال کاری بر ما غلبه کرد با یادآوری دلایلی که از پیگیری هدفمان داریم، خود را ترغیب به تلاش و انجام فعالیت کنیم.
لیلا (رها) اسماعیلی
یک ضرب المثل چینی می گوید: “من می شنوم و فراموش می کنم، من می بینم و به یاد می آورم، من می نویسم و می فهمم”.
نوشتن اهداف و تقسیم کردن آن اهداف به هدف های کوچک تر می تواند ما را در راستای رسیدن به هدف در مسیر معین نگاه دارد.
وقتی هدف را مشخص کردیم ناگزیر هستیم در رابطه با هدف زندگی کنیم در واقع هدف ما باید جزیی از وجود ما باشد. مطالعه ما،دوستان ما،افکار ما باید با هدفی که داریم یک سو باشد.
در نهایت هدفی را دنبال کنیم که در رابطه با آن کمتر دستخوش تردید میشویم،اگر یک هدف در مراحل اولیه چندین مرتبه مارا خسته و ناامید کرد شهامت تغییر داشته باشیم و چیزی را بعنوان هدف قرار بدهیم که علاقه مند به آن هستیم و توان رویارویی با مشکلات و سختی ها را در قبالش داریم.
الهام حاجیلو
چگونه از مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان دور نیفتیم؟
یا چگونه همیشه در مسیر دنبال کردن اهداف اصلیمان بمانیم؟
۱. ابتدا اهداف مان را اولویت و زمان بندی کنیم .
به طور مثال به اهداف ۳ ،۶ماهه ، یکساله، ۵ ساله و ۱۰ ساله . در این صورت ذهن بهتر می تواند پردازش کرده و از سردگمی خارج شود. زیرا وقتی به اهداف بلند و کوتاه مدت باهم فکر شود ذهن در خیلی از موارد پس می زند و همین باعث انصراف از ادامه دادن می شود ولی وقتی اولویت و زمان بندی شود در واقع با این کار به ذهن نظمی بهتر داده شده تا با تناسب اولویت و زمان ، فرصتها را بهتر دیده و تحلیل کند. در این صورت همان آهستگی و پیوستگی و اثر مرکب در وهله اول رعایت می شود.
۲. مرحله بعدی می تواند با کوچک کردن گامها و یا اقدامات کوچک و ساده تر شروع کرد تا ذهن مقاومت نکند. این کار همانند مطالعه یک کتاب می باشد. وقتی تعداد صفحات کتاب را با توجه به محدوده زمانی تقسیم بندی کنیم و هر روز تعداد صفحاتی را بخوانیم در همان محدوده زمانی مطالعه کتاب را به اتمام رسانده و همین موضوع باعث ایجاد یک حس خوب و رضایت درونی می شود.
۳. مرحله بعدی تحقیق کردن است. اینکه بدانیم اهدافی را که برگزیدیم چقدر نسبت به آنها آشنایی و یا تخصصی داریم ، نکته بسیار مهمی است.
○نکته مهم دیگری که در این مرحله حائز اهمیت است ، اینست که در ابتدا به سراغ اهداف کوتاه مدت خود برویم زیرا بهتر روند طی شدن نسیر را می توانیم درک کنیم و همین امر باعث تداوم در ادامه کار و فعالیت مان می شود.
۴.در این مرحله بعد از تحقیق کردن شروع به اقدام کردن می کنیم. حال به چه صورت ؟
بر طبق مرحله ۳ اگر متوجه شدیم در راستای فعالیت در مورد اهدافمان ، دانش و یا آگاهی لازم را نداریم ، بهترین کار این است که از یک مربی و یا مشاور در آن زمینه بهره ببرید و آموزشهای لازم را ببینیم. زیرا وقتی در طی مسیر زمانهایی دیگر ذهن یاری نمی دهد و یا حس سردرگمی داشته باشیم یک مربی و یا مشاور حاذق در آن زمینه ، راهنمای فوق العاده ای می تواند باشد.چرا که او این مسیر را قبلا طی نموده و بهتر می تواند ما را در پیمودن مسیر اهداف یاری رسانده و آگاهتر کند.
۵.مرحله بعد می تواند کسب مهارت های ابتدایی لازمدر زمینه اهداف مان باشد. وقتی در طی مسیر مطالعه کنیم ، از راهنمایی های افرادی که در آن زمینه تجربه های مفید و سازنده ای دارند استفاده کرده ، از نمونه های افراد موفق در آن زمینه هم گلچینی برای خود داشته و در ادامه مهارت لازم را هم بیاموزیم در واقع به مرور زمان علاوه بر تواناییهای فردی به بینش و آگاهی و شناخت بهتری از خود می رسیم و همین موضوع باعث ایجاد انگیزه عالی در ادامه دادن مسیر اهداف کنیم .
۶. در این مرحله دیگر این توانایی وجود دارد که آنچه را که آموخته ایم به کار بندیم و در عین فعالیت آنها را نیز به اشتراکگذاریم . زیرا این مورد باعث ایجاد سازی و گسترش دایره روابط مان می شود و افراد و نفرات بیشتری در زمینه اهداف مان آشنا شده و تعامل برقرار می کنیم.
وقتی تعامل برقرار شود این به معنای شرایط و فرصتهای نو و جدید و در واقع ذهن بازتر می شود و می تواند تجربه هایی را که در طی مسیر کسب نموده در هر محله جدیدی که وارد شده و با فرصتهایی جدید روبرو می شود ، آنها را بهتر تحلیل و پردازش کند.
وقتی این ۶ مرحله ابتدایی را سعی کنیم رعایت شود بعد از گذر زمان بسیار کوتاه متوجه تغییرات در خود و رشدمان خواهیم بود. البته شایان ذکر است که می توان مراحل دیگری را هم گنجاند زمانی که بخواهیم تخصصی و ریز تر به موضوعی خاص بنگریم .
معصومه عباسزاده
بعضی از انسانها از یک جایی به بعد تصمیم می گیرند که برای خود هدفی تعیین کنند. بعضی از افراد خیلی زود تصمیم به این امر مهم میگیرند یعنی در سنین نوجوانی و بعضی از افراد دیر به فکر می افتند حالا شاید راهشو بلد نبودند یا اینکه راهنمایی برای هدایت نداشتند یا از روی تنبلی. ولی به هر حال از یک جایی به بعد دیگه تصمیم میگیرند که پیشرفت کنند و برای خود به صورت جدی برنامه ریزی می کنند و در مورد راههای اهدافشون مطالعه میکنند آموزش میبینند در دوره ها شرکت میکنند و….
اینها به خوبی در این مسیر به جلو می روند و خیلی زود شاهد پیشرفت خود می شوند و به این مسیر ادامه می دهند تا به کمال برسند و هستند بسیاری از افراد موفق که از راه خود منحرف نشدند و مسیر اهداف خود را سپری کردند و میکنند همچنان، چون موفقیت نقطه پایان ندارد. همیشه باید در راه موفقیت باید تلاش کرد همیشه باید به این فکر کنید که من هنوز کم دارم و باید بیشتر از اینها تلاش کنم اگر اینچنین فکر کنید همیشه یک امید و روشنایی به مسیر جلو در راه دارید، یک هدفی شما را به جلو میکشاند که این راه را ادامه دهید ولی اگر از یک جایی به بعد خود را یک انسان موفق و همه چی دان بدانید دیگر متوقف خواهید شد و از مسیر رفته باز خواهید ماند و آن گونه که باید به اهداف خود برسید نمیرسید.
اما بعضی از افراد یک مسیری برای پیشرفت خود شروع میکنند و خوب هم پیشرفت میکنند اما از یک جایی به بعد جا میزنند، از آن کار دست میکشند، کم کم کمرنگ میشوند… به راستی چرا؟؟؟
چرا اینهایی که با شور و شوق و از سر علاقه پا در این راه نهادند به یکباره از مسیر فاصله گرفتند و راه خودشان را ادامه ندادند؟
میتواند چند علت داشته باشد…
شاید به خاطر اهمال کاری، شاید به خاطر نداشتن برنامه ریزی، شاید موانعی از قبیل مشکل مالی، روحی، سلامتی، تنبلی و از این قبیل مشکلات که اگر بخواهند برای همه ی این مشکلات راه حل وجود دارد. ما باید در هر کاری اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم و به خودمان تعهد داشته باشیم که اگر در یک جایی از مسیرمان اگر به ناهمواری برخورد کردیم روحیه خود را حفظ کنیم و برای آن مشکل بجنگیم تا مسیر خود را هموار کرده و راه خود را ادامه بدهیم…
ما باید این را بدانیم که در مسیر دنبال کردن اهداف و موفقیت، پستی و بلندیهای فراوان وجود دارد که نباید زود خسته شویم و از مسیر خارج شویم.
راه حل چیست؟؟
اگر ما در ابتدای کار برای خود با خودمان شروطی را بگذاریم و یک نوع قراردادهایی با خودمان ببندیم شاید که نه به یقین میتوانم بگویم که تا آخر مسیر اهدافمون راه را ادامه می دهیم…
بیایید برای خود برنامه هایی داشته باشید که هیچوقت از مسیر خود خارج نباشید و به موفقیت اصلی دست یابید…
به چند مورد که نظر شخصی خودم هست و تجربه کردم بیان میکنم.
ابتدا بیایید هدف خود را روشن کنید که چه هدفی را میخواهید دنبال کنید و علاقه خود را پیدا کنید چون علاقه باعث می شود که هیچوقت از اون هدف خسته نشوید و به راه خود با شور و اشتیاق ادامه دهید بعد با خود عهد ببندید که این مسیر را در پیش بگیرید تا آخر… و هیچکس نتواند شما را از مسیرتان منحرف کند چون آدمهای زیادی هستند که غیر از فاز منفی دادن به دیگران چیز دیگری ندارند. اینجور آدمها خودشان کلا بی هدف زندگی میکنند و عمر خود را به بطالت میگذرانند و چشم دیدن موفقیت کسی را ندارند.
می توانید در جای جای خانه از اهداف خود و اسم هدف خود را بنویسید که همیشه در جلوی چشمتان باشد که اگر ناگاه خدای ناکرده خسته شدید اینها را ببینید و یاد تعهدات خودتان بیفتید و ادامه دهید.
برای خود برنامه ریزی دقیق و سبک داشته باشید اگر هر روز برنامه برای خود داشته باشید هیچوقت از کار خود عقب نمی افتید.
همیشه روی یک موضوع هدف تمرکز کنید و برای یک هدف تلاش کنید. چون این کار باعث میشود که هم خسته نشوید هم تلاشهایتان به نتیجه منجر بشود.
هر روز برای خود تکرار کنید که من چه هدفی دارم و تصمیم گرفتم به کجا برسم. این کار باعث میشود هدفی که انتخاب کرده اید و تلاشهایی که کرده اید فراموش نکنید و انرژی بگیرید.
برای برنامه هایی که دارید دسته بندی کنید تا اولویتها و کارهایی که اولویت کمتری دارند بتوانید تشخیص دهید تا به وقت معین انجام داده شود. اینجوری به روند کار تاثیر بسیاری دارد.
تجربه به من ثابت کرده است که اگر هدف از روی علاقه باشد و هدفت رسیدن به موفقیت باشد بی وقفه برای رسیدن به هدف نهایی با تمام موانع و سختیها میجنگید… اگر کار را جدی بگیرید و کارهای بیهوده را کنار بگذارید قطعا به هدفی که دارید میرسید. باید مثبت فکر کرد، باید به مشکلات به عنوان راهی به سوی پیشرفت نگاه کرد و از مشکلات درس گرفت… هیچوقت نا امید نشوید و دست از تلاش بر ندارید شما شایسته بهترینها هستید…
من الان خود را یک فرد موفق میدانم چون نتیجه تلاشهایم را مشاهده میکنم.
15 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
نمی دانم ولی نوشتن شاید آرامم کرد.
اینکه کاغذ تو را قضاوت نخواهد کرد و تنها حرف های خودت را ، هرچه باشد برایت به امانت می گذارد تا روزی به سراغش بروی و سلام علیکی به او بکنی …
هنگامی که به سراغ نوشته های 95 که برای یازده ، دوازده سالگی ام هست می روم ؛ آنها را به چشم داستان طنز می بینم …
قاه قاه می خندم و از اینکه آنها را نوشتم ، به پیشنهاد ؛ لذت می برم…
آنقدر رویا بافی کرده ام که نگو ؛ همین حالا هم در حال رویا بافی هستم…
ولی هدف مشخصی که در آن خیییلی استوار باشم و مانند باتلاق در آن فرو بروم البته در نوع خوب …
حالا اگر اجازه دهید یکی از نوشته هایم را با شما دوستان جان به اشتراک بگذارم ؛ امیدوارم که کمکم کنید .،.دیگر نمی توانم اطلاعاتم را سازماندهی کنم ، آنقدر که این مالک من خیال بافی می کند ؛ انگار که از قایق چوبی کوچک قهوه ای شکسته ی واقعیت ها ناگهان پرت شده ام به درون دریای خیال های مالک خوش خیالم که موج های بزرگ و باد سوزان مانع از دوباره سوار شدنم در قایق می شود …
مهتاب جان ، عزیز دل مغز فندقی ..
بس کن تا کی می خواهی خیال بافی کنی …در واقعیت زندگی کن ، فرصت های الانت را از دست مده ، این از من به تو نصیحت… بلاخره ۱۴ سال است که باهم زندگی می کنیم و قطعا می شناسمت…
آن رفتار لجباز گونه ات را … آن چشمان نگرانت را … آن قلب مهربانت را … آن خنده های تلخت را …آن ، ببخشید دیگر ساعت ۱ نیمه شب و وقت خواب است ادامه ی آن ها برای فردا …
روز بعد …
به زور از خواب ناز در ساعت ۳ بامداد بیدارم می کند و از اتاق بدون اینکه لامپی را روشن کند به راهروی طولانی خانه راه می افتد..
تق ، توق ، آخ ، واخ …نترسید چیزی نشده این صدای ننه من غریبم بازی من است در حالی که … آخ ای مغزِ گچی و گردویی ،کجایید ببینید که بچه ی تان از دست رفت … ناگهان صدای زنگ درخواست به صدا در می آید …مثل اینکه مهتاب دنبال چیزی می گردد که تا الان روی مبل یک نفره ی قهوه ای در ضلع شرقی هال ، کنسول سفید شلوغ ، کابینت آشپزخانه و روی میز تلوزیون را هم گشته است ،اما نمی دانم چطور درون کوسن را نگشته است ، البته حدس می زنم که این بخاطر حواس پرتی من بوده چون داشتم با شما صحبت می کردم و طبعاً نتوانسته که کنترل تلویزیون را پیدا کند و یا از روی عادت یا حافظه ی بلند مدت به سراغ آن مکانها رفته و یادش نبوده که دیشب هنگام کل کل با خواهر بزرگترش آن را جاساز کرده…
(صدای تیتراژ اخبار )
عناوین اصلی …
مرگ ده نفر بر اثر واژگونی اتوبوس در ساری…
مرگ پانصد نفر بر اثر سیل جاجرود…
مرگ پنج نفر بر اثر زلزله ی شاهرود…
مرگ فلانی بر اثر فلان …
مرگِِِ…
نه دیگر طاقت ندارم ، آخر چرا فلانی ، من و مهتاب عاشقش بودیم ؛ چرا مرگ ۵۱۵ نفر از هم نوعان و هم وطنانم…چرا؟؟؟
ای چشم ها بگریید …
ای اشک ها روانه شوید …
ای گوش ها نشنوید …
ای … ناگهان صدای اخبار قطع و صفحه تلویزیون خاموش میشود و…
مهتاب : مغز فندقی من بس کن ؛ حالا فهمیدی چرا در واقعیت زندگی نمی کنم ، حالا فهمیدی چرا خیال بافی می کنم؟ …
خیال بافی میکنم تا از غم رها شوم که همیشه انرژی مثبت داشته باشم و بتوانم به همنوعان غم زده ام انرژی مثبت برسانم …
راستی نگفتم درحال نوشتن یک رمان هم هستم
چه عالی. زنده باد.
سلام.
تازه با وبسایت زیبا و مفید شما آشنا شدهام.
اینکه افکار و نظرات افراد مختلف را در یک پست جمع کردهاید ایده جالب و خلاقانهای است.
اما ای کاش در پایان خودتان یک نتیجهگیری و جمعبندی مینوشتید.
پایا و پویا باشید.
سلام بر عزیز دل
سپاس از مهر شما.
پیشنهاد خیلی خوبیه.
سلام…
من ۱۶ سالمه و عاشق نوشتنم…
اکثر اطرافیان و دوستانم هم اعتقاد دارند که واقعاً خوب می نویسم. یه وبلاگ هم دارم که اشعار و برخی از نوشته هام رو توش منتشر می کنم و بازخورد های خوبی می بینم اما خب عده ای هم هستند که دیدگاه خوبی نسبت به این قضیه ندارند و گمان می کنند که نویسندگی آینده ای نداره.
خوشحال می شم اگه راهنماییم بفرمایید.
سایه جان
ذوق و هنر و آینده خودت رو با توجه به نظرات دیگرانی که عمری ذوق و هنر و آیندۀ خودشون رو تباه کردن تباه نکن.
بنویس و لذت ببر. بخون و لذت ببر.
باز هم برای من بنویس حتما.
شاهین عزیز؛ دوستی که برایم بیشتر از یک دوست بودی! و اثرگزاریات از محدوده چاردیواری خانه و کلاسهای مجازیات فراتر رفته! سلام بر تو!
در مورد این نوشته بزرگ، خلاصهگویی و نظر را در یک کامنت گنجاندن، کاری نه درست و نه منطقیست. فلذا حرفهایم را خرد خرد میکنم و با خواندن هر دو نقل قولها، برایت خواهم نوشت. این نوشتهام، اولین انهاست.
درمورد نقل قول دوم، از سرور صارمیفر.
از خوبیها و سادگی و جذابیت سایت گفت. من نیز سایت خودم را مدیون مطالب پر مهر و جذاب تو هستم. یادت هست آن کامنت اولی که در پست وبلاگنویسیات گذاشتم و از تو در مورد تأسیس یک سایت پرسیدم؟ خیلی زودتر به برکت کرونا، و تعطیلیهایش، سایتم را راهاندازی کردم. خیلی زودتر!
دقیقا از 29 اسفند 98. نگذاشتم کار به سال جدید بکشد! تغییر مسیر زندگیام را پیش از آخرین نفسهای سل ۹۸ عملی کردم.
اکنون با گذشت ۳ ماه از وبلاگنویسی فعال، از زندگیام راضیترم. آنجایی که محمدرضا شعبانعلی در روزنوشتهاش از دریغها و رضایتهایش در پست “اگر به گذشته برگردم” میگفت، مرا امیدوارتر کرد. محمدرضا هم معتقد بود اگر برگردد، دوباره وبلاگنویسی میکند! و همین حجت را بر من تمام کرد.
این روزها، زندگیام رنگ و بوی دیگری گرفته. با افرادی مثل تو در قرنطینه هستم. قرنطینهای اینچنین، باارزشتر از حضور در جمع کثیری از انسانهای بیسروپا و آسوپاس است! ممنون بابت افرادی پرشور وشعفی چون تو! بدان که مدیونات هستم و امیدوارم در آینده نزدیک، دست تقدیر چنان بچرخد و در چرخ روزگار، چنان دور بزنم که در زمین خداوند، در جایی کنار دستت به زمین برسم. کنارت قرار گیرم و از نزدیک، با تو دیداری تازه کنم.
با مهر؛ دوستدار تو!
محمدجواد عزیزم
پیگیر کارهای خوب تو هستم و اتفاقا امروز هم داشتم نوشتۀ جدیدت رو میخوندم و کلی کیف کردم.
تو واقعاً رشد زیادی داشتی تو همین مدت کوتاه، و این به خاطر ذوق و تلاش فراوان توئه.
از دیدن پیشرفت تو کیف میکنم و برات بهترینها رو آرزو میکنم.
میدونم که با تداوم در این مسیر به جاهای درخشانی میرسی.
کاری که من میکنم: 1. هرشب قبل از خواب 20 دقیقه مدیتیشن بعد از اون 2. با ذهن آروم تهیه لیست کارهای فردا 3. خواب راحت قبل از 12 و بیداری راحت تر حدود 7 مرحله بعد 4. شروع روز با کارهای مهم و اولویت بندی کارها بر اساس اهمیتی که دارن.
زنده باد. چه عالی.
سلام
همیشه نوشتهها و پستهاتون بی نظیره. درسته مدت زمان کمی هست که با این سرزمین زیبا آشنا شدم اما خیلی زود تبدیل به سایتی مرجع برای من شده و با هر سوالی که در مسیر اهدافم برام پیش میاد میدونم جوابش رو اینجا پیدا می کنم حتی خیلی بیشتر از آنچه در جستجوش بودم. محال ممکنه پستی رو بخونم و نکته و نکات تازهای برام نداشته باشه.
هر کدوم از نوشته ها پر از نکات ناب بود. پر از تجربه. مثل یک کتاب بسیار ارزشمند و کامل بود و البته نو.
اگر من هم بخوام از خودم شروع کنم به خودم توصیه میکنم تا در ابتدا چرایی هدفم رو بهتر و بهتر بشناسم. اگر چرایی محکمی نداشته باشم ممکنه دچار سردرگمی بشم یا وقتی که با یک مانع و مساله برخورد کنم از هدفم دست بکشم. اگر چرایی هدفم مشخص باشه، نقشه ذهنی بهتر و روشن تری برای حرکت کردن و طی نمودن مسیر برام شکل میگیره. مثل چراغی که هرچه نورانی تر بشه مسافت بیشتری از جاده پیشرومون رو بهمون نشون میده.
به خودم توصیه میکنم از نوشتن روزانه در این باره شروع کنم و همچنین نکات طلایی این کتاب جامع زیبا رو در دفترچه ای یادداشت کنم و برای خودم و ماندن و حرکت در مسیر اهدافم از توصیه های ارزشمند بیان شده در تک تک کلمات این زیبانوشته بهره ببرم.
سپاس استاد مهربان و همیشه عالی 😊🌹🌹🌹🌹
سلام به روی ماهت فرناز جان
شما بینظیری.
شور و اشتیاق شما تحسینبرانگیزه.
زیبا نوشتی.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
عالی بود کائنات و انرژی هاش رو دوست دارم چون همین الان جواب کلی سوالاتم را گرفتم دنیای نویسندگان چه قشنگه
چقدر عالی مریم خانم عزیز. برقرار باشید.