یک ضربالمثل اسپانیایی میگوید نگهداری و مرور یک دفتر خاطرات روزانه مثل گرفتن بینی در یک دستمال و سپس نگاه کردن به آن دستمال است! اما من شیفتۀ مرور خاطرات مکتوب هستم. امروز با مرور نوشتههای سال گذشتهام به این نتیجه رسیدم که نوشتن خاطرات روزانه برای فردی که سودای نویسنده شدن را در سر دارد، زدن دو نشان با یک تیر است.
اول اینکه مرور یادداشتهای روزانه این امکان را فراهم میکند تا به پیشرفتها و پسرفتهای خودمان بهتر و دقیقتر پی ببریم. دوم اینکه میتوانیم بهوضوح میزان رشد مهارت نویسندگیمان را از طریق دامنۀ واژهها و کیفیت جملهها ارزیابی کنیم.
در همین رابطه: حافظهای که داشت خیانت میکرد!
15 پاسخ
سلام برشما نویسنده جوان
من می خواهم نویسنده شوم فقط برای آرامش درونم در این زمینه می خواستم راهنماییم کنی چطور شروع به نویسندگی کنم و از نوشتن لذت ببرم.
ممنون از شما
سلام فاطمه عزیز
میتونید با روشی شروع کنید که دوستان زیادی ازش نتیجه مثبت گرفتن:
صفحات صبحگاهی
آره شاهین جان عمیقا باهات موافقم
بااینکه بعد از مطالعهی دفترچه خاطراتم حالم از افکار بچگانه ای که درگذشته داشتم بهم میخوره ولی واااقعا برای بهتر شدن نگارش موثره
باعث میشه درطول روز بهتر به اطرافت نگاه کنی
دنبال جملات زیبا وموثرتری برای توصیفشون بگردی
اینطوری میشه که هم نوشتنت بهتر میشه هم روزت قشنگتر …😍😘📝🎓
من فکر می کنم مهمترین نتیجۀ نوشتن خاطرات، انتقال بهتر تجربه برای فرزندانت باشد.
اینم عالیه، کتاب آخرین سخنرانی در این زمینه شاهکاره.
چه جالب من به صورت خیلی غریزی دوس دارم دفتر یادداشتمو چند سال بعد بخونم حتی اگه سوالم داشته باشم باید صبر کنم چن سال بگذره!
سلام
یک سوال؟ چرا نبایدتا چند وقت یادداشت های صبگاهی رو مرور کرد؟
من وقتی می نویسم دوست دارم چندین بار از روی نوشتم بخونم و اگه لذت ببرم از خوندنش که بیشتر میخونم اونو..
به من میگید این کار چه فایده و یا ضرری داره ؟
محدثه جان
جولیا کامرون توی کتابهاش، مخصوصاً راه هنرمند به طور مفصل دربارۀ این موضوع نوشته.
من فکر میکنم مرور زودهنگام این یادداشته ا باعث بیداری زودهنگام منتقد درون ما بشه. فاصله گرفتن باعث میشه حساسیت ما روی چیزهایی که مینویسیم کمتر بشه.
شاهین جان من با این حرفتون خیلی موافقم. دقیقا از حدودِ یک ماه پیش که نوشتن صفحاتِ صبحگاهی روشروع کردم متوجه تغییراتِ امیدوار کننده ای در خودم شدم. جالب اینجاست که علاوه بر تسلط کلامیِ نوشتاری، تسلط گفتاریِ من هم به طرز قابل توجهی(از نظر خودم) بهبود پیدا کرده و اینها همه رو مدیونِ انسانِ سخاوتمندی چون شماهستم که از تقسیم کردن ذره به ذره ی آطلاعات و آموخته هات با ما، دریغ نمی کنی…
زندگیِ من به طرزِ شگفت انگیزی بعد از آشنایی با تو تغییر کرده و در حالِ تغییر کردنه…
دست بوسِ شما،
سمانه سجادی
سمانۀ نازنین
نمیدونی چقدر خوشحالم از اینکه با همت و پشتکار صفحات صبحگاهی رو مینویسی.
مطئنم که بزودی تغییرات خیلی مثبت تری رو هم تو یزندگی خودت میبینی.
از لطف محبت ممنونم عزیزم
بازگشت به گذشته و مرور آن ممكن است انسان را خجالت زده كند و مدت ها به فكر فرو ببرد از اين كه /چرا آن كار ها را انجام نداده است//چرا بعضى چيز ها را به حال خود رها نكرده است/…
به نظر من هميشه بايد در حال زندگى كرد و به آينده*نگاه*
بازگشت به گذشته چيزى جز *اه*و *افسوس*نيست.
سلام..این جمله تو عکس منو یاد خانم کامرون میندازه که صفحات صحبگاهی را تا چند وقت ورق نزنین…….. و من با مثل اسپانیای کاملا موافقم