گاه میخیالم* بهترین وقت مردنم همین حالاست؛ حالا که هنوز عزیزترینهایم سالمند و جوان. تنها به یک دلیل: من طاقت دیدن زوال و بیماری و مرگ آنها را ندارم.
اما دردم این است که مردنم عزیزترینهایم را غصهدار میکند. خوش ندارم ذرهیی غمگین شوند.
درد زیستن همین است. نه تاب زود مردن داری نه تاب دیر مردن.
مرگ نیست که به نوشتن وامیداردمان؟
*زنده باد مصدر جعلی. اول بار «خیالیدن» را در شعری از محمد علی بهمنی دیدم.