مرگ من

گاه می‌خیالم* بهترین وقت مردنم همین حالاست؛ حالا که هنوز عزیزترین‌هایم سالمند و جوان. تنها به یک دلیل: من طاقت دیدن زوال و بیماری و مرگ آن‌‌ها را ندارم. 

اما دردم این است که مردنم عزیزترین‌هایم را غصه‌دار می‌کند. خوش ندارم ذره‌یی غمگین شوند.  

درد زیستن همین است. نه تاب زود مردن داری نه تاب دیر مردن.

 

مرگ نیست که به نوشتن وامی‌داردمان؟

  

*زنده باد مصدر جعلی. اول بار «خیالیدن» را در شعری از محمد علی بهمنی دیدم.

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

24 اردیبهشت 1397

24 اردیبهشت 1397

9 اسفند 1399

9 اسفند 1399

26 آبان 1399

26 آبان 1399

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *