از فشارهای زندگی شاید چندتاییش هم لذتبخش باشد که یکیش برای من فشار به مغزم برای نوشتن یادداشتی تازه است.
امشب بین دو-سه جین ایده که در حال پختناند هیچکدام چنگی به دلم نزد برای انتشار. در نتیجه، فشار آوردم به ذهنم و نتیجه شد اینکه بروم سراغ روزنوشتههای شخصیام در سالیان قبل و قرعه به نام تابستان ۹۶ افتاد.
مرور یادداشتهای گذشته گاه دردناک است و استرسزا، از سویی میترسم نکند متوجه شوم رشد چندانی نکردهام و گرفتارهایم همان گرفتاریهای دیروز است، از طرفی یادآور برخی آدمهاست که مرور خاطرههاشان جز به حسرت و اندوه نمیانجامد.
اما مرور ارتکابات گذشته لذتبخش و مفید هم هست، چه چیزی بهتر از دیدن تغییر واضحی در کیفیت فکر و نثر، یا یادآوری هدفهایی که از یاد رفتهاند و ارزش پیگیری دوباره دارند.
اول میخواستم پارههایی از یادداشتهای ۹۶ را اینجا بهاشتراک بگذارم، اما دیدم نه، آنقدر راحت و بیپروا نوشتهام و چنان سطربهسطر مطالب به هم وصل است که نقل آن هیچ لطفی ندارد.
و چیزی دستگیرم شد: خواندن این یادداشتها از هر داستانی برایم هیجانانگیزتر بود، نه به خاطر جنبههای ادبی و خلاقانه یا پرماجرا بودن، تنها به دلیل لحن اعترافگونهشان.
جالبترین نوشتهها رنگی از اعتراف به خود دارند.
4 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
چقدر دقیق نوشتید. مرور یادداشتهای گذشته واقعا استرس زا یا حتی ترسناک است. ترس اینکه بفهم رشدی نکرده ام یا دغدغه ها و گرفتاری هایم تغییری نکرده اند.
درود بر تو میثم عزیز
سلام به روی ماه شما استاد جان
بیشتر از یه هفتهست که دوباره شروع کردم به نوشتن یادداشت برای سایتم. و واقعن این فشار به مغزم رو حس میکنم. با خودم میگم خب این محتوا چه فایدهای داره که تو سایتت بذاری. اما برای اینکه دچار کمالگرایی نشم مینویسم و منتشر میکنم. از بین نوشتههام یه چندتایی نوشته خوب پیدا میشه و اونم بخاطر اینه که روزایی که حس کردم یادداشتم چنگی به دل نمیزنه ادامه دادم و بیشتر نوشتم و منتشر کردم. ممنونم از شما که خیلی از این نکات برای نوشتن رو ازتون یاد گرفتم و یاد میگیرم.