چرا آدم‌ها به داستان پناه می‌برند؟

نقل قولی که در ادامه می‌خوانید بخشی از سخنرانی ماریو بارگاس یوسا دربارۀ کارل پوپر است. من این تکه از سخنرانی یوسا را همیشه در واپسین جلسۀ کلاس نویسندگی خلاق برای دوستانم می‌خوانم تا اهمیت پیرنگ در داستان را بهتر توضیح بدهم. البته برای درک بهتر حرف‌های یوسا لازم است متن کامل را بخوانید؛ اما از نظر گذراندن همین پاره نیز خالی از لطف نیست:

هر رمانی برای اینکه قدرت اقناع داشته باشد، باید به‌عنوان برساخته‌ای متقاعدکننده و نظم‌یافته و جهانی بسامان و قابل‌فهم که اجزایش در نظامی هماهنگ به هم پیوسته‌اند و کل‌شان بخشها را در عین مرتبط‌ساختن به یکدیگر، به سطحی بالاتر و والاتر ارتقا می‌دهد، آگاهی خواننده را در برگیرد و بر آن گسترده شود. آنچه نبوغ تولستوی و هنری جیمز و پروست و فاکنر نامیده می‌شود، فقط برخاسته از قدرت شخصیتهای داستانی و حالتهای روانی تیره و عبوس و نثر ظریف پرزیر و بم و بیان پیچاپیچ و مخیلۀ نیرومند نیست، بلکه بیش از همه مولود معماری منسجم و بنای محکم و خوش‌ساخت جهان داستانی آنهاست. این نظم استوار و قابل‌فهم که زندگی در آن در مسیری منطقی و گریزناپذیر پیش می‌رود و در آن به کلیۀ تجلیات روح آدمی می‌توان دست یافت، ما را فریفته و مفتون می‌کند زیرا اطمینان‌بخش است. ناخودآگاه آن را به سراسر جهان واقعی گسترش می‌دهیم که، ولو موقتاً، دیگر سرگیجه‌آور و آشفته و چاه ویل پوچیها نیست، و بی‌نظامی و پریشان‌عنصری در آن به انسجام و خردپذیری و نظم بدل می‌گردد، و اطمینان و اعتمادی را به ما بازمی‌گرداند که هیچ‌چیز دشوارتر از رها کردن آن نیست -اطمینان به‌اینکه کیستیم، کجاییم و، مهم‌تر از همه، به کجا می‌رویم.
تصادفی نیست که لحظه‌های اوج رمان پیش از آشوبهای بزرگ تاریخی آمده‌اند، و بارورترین زمانها برای داستان‌نویسی اوقاتی بوده‌اند که اعتقادهای جمعی -اعم از ایمانهای مذهبی یا سیاسی و اجماعهای ایده‌ئولوژیک یا اجتماعی- فرو ریخته‌اند یا سرنگون شده‌اند. در چنین زمانها که انسان عادی جای پای استوار گذشته را از دست داده و سرگشته مانده است، به داستان -یعنی به انسجام و نظم جهان داستانی- پناه می‌برد. و باز تصادفی نیست که محکمترین، دقیقترین، پرصلابت‌ترین، سازمان‌یافته‌ترین و منطقی‌ترین نظمها -نظم دنیای مارکی دوساد، کافکا، پروست، جویس، داستایفسکی و تولستوی- در جوامعی پای به عرصۀ هستی می‌گذارند که دچار شدیدترین گسیختگی اجتماعی و نهادی و اخلاقی شده‌اند. بنایی که ایشان برافراشته‌اند در عالم تخیل از تنگنای وضع بشر فراتر می‌رود و (مانند آثار آن اعجوبه‌های دانش و پژوهش و وسعت دید و نثر دلپسند و خیال‌پردازی: تاریخهای نهگانۀ هردودت، تاریخ انقلاب کبیر فرانسۀ میشله یا انحطاط و سقوط امپراتوری روم گیبن) تلویحاً بر این معنا گواهی می‌دهد که گمان اینکه سرنوشت آدمیان با اعجاز آزادی رقم می‌خورد در دل ایشان هراس می‌افکند. خوشبختانه ترس از آزادی نه‌تنها به پیدایش ستمگران جبار و فلسفه‌های توتالیتر و مذهبهای جزم‌اندیش، بلکه به آفرینش رمانهای گرانمایه انجامیده است.
منبع: کتاب فلسفه و جامعه و سیاست، گزیده و نوشته و ترجمۀ عزت‌الله فولادوند، نشر ماهی

2 پاسخ

  1. عالی. همیشه باعث الهام و اشتیاقی.
    دانیالم ( خوددرگیری که می ترسید شروع کنه ولی علاقه داشت شروع کنه😂😂😂)
    بلاخره هفته بعد سایتم هوا میشه.
    یک سوال: استاد شاهین عزیز میشه بگی افزونه المنتور (صفحه ساز سایتت) رو از کجا گرفتی، سه تا سایت رتبه یک گوگل بره فروششون هست ولی هر سه ناشناس و غیرقابل اعتماد…

    1. سلام دانیال عزیزم
      تو عالی هستی و بسیار خوش ذوق.
      دربارۀ المنتور از آقای سعید قائدی سوال کن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *