گاهی عنوانی به سرم میزند و میشوم همان پسربچهی لجوجی که در کودکی نبودم، پسر بچهی لجوجی که برای نوشتن باید باشم گاهی. امروز «سهشنبه بودن» گیرِ سه پیچ داد که مرا بنویس. گفتم تیتر محترم، چرا «دوشنبه بودن» یا «چاهارشنبه بودن» را ننویسم؟ گفت یادت نمیاید سهشنبهها اولین کُت اسپرت زندگیات را میپوشیدی و میرفتی دفتر مجله… گفتم نه، لازم نیست یادآوری کنی که زمانی چه حسی به تو داشتهام. مینویسمت اگر از من نخاهی پرویز دواییطور مدح گذشته بگویم. و قبول کرد.
سهشنبه بودن اینطوریست دوستان:
نه خیلی اول هفته باشید نه خیلی آخر هفته… نه، دعوت به تعادل خیلی لوس است.
سهشنبه بودن یعنی وضع همیشهی آدمیزاد. مقداری حسرت گذشته و قدری امید به آیندهی نامعلوم.
اصلن سهشنبه خره گاو منه.
چرا شنبه بودن نه؟ چرا پنجشنبه بودن نه؟
سهشنبه درآمد که چون آنها ممکن است به کلیشه بکشانندت.
چرا باید استدلال کنم برای سهشنبهبودگی؟سهشنبه باشید. همین. خوب است آدم روزی در هفته باشد برای خودش. سهشنبه بودن زمانی ارزشمند است که اصلن دنبال این نباشی که چرا سهشنبه بودن خوب است.
سهشنبه بودن یعنی تمام روزهای هفته را سهشنبه دیدن. سهشنبه جمعه نیست که غروبکُشَت کند، سهشنبه شنبه نیست که فقط وعدههای توخالی بدهد. سهشنبه تخممرغیست که حتا اگر نشینی روش جوجه میدهد. چرا و چطوری به خودش مربوط است.
سهشنبه جفنگ است. نامیدن روزهای هفته جفنگ است. اما کی گفته که جفنگْ جفنگ است؟
سهشنبه باش. سهشنبه راحت است. نوشتن باید سهشنبه باشد. سهشنبهها بنویس که هر روز سهشنبه است.
3 پاسخ
هر روز سهشنبه است
و همهی فونتها ابرفونت
من میگویم گفتن جفنگ نیست و فقط با نوشتن ست که میتوان بینهایت جفتک زد وبی اجازه واردشد هرچند برای بسیاری از افراد خوشایند نباشد ولی گاهی از اوقات همین جفنگیات تورا به عوالمی میبرد که تا قبل ازان تصورش هم برایت ناممکن بود پس من مینویسم شاید هم یکبار دری به تخته خوردومن منزوی خودرآ درجمعی یافتم که هرروز باقلم در خانه هایشان را میزنم به امید آنکه روزنه ای به سوی نور بیابم ودلم روشن شود.
همین الان هم چنین جمعی رو شناختید خانم سجادی، خودتون اینطور حس نمیکنید؟
من که با خوندن کامنتهای شما خیلی حس آشنایی و دوستیای با شما دارم🙂🌹