تلاش برای انجام بعضی کارها، مثل تقلا برای ساختن آدم برفی با باران است.
شاید همینقدر نشدنی و دور از ذهن. اما آیا چنین تلاشی یکسره پوچ و باطل است؟ آیا در جایی که برف نمیبارد، میتوان با قطرههای باران رؤیای ساخت آدم برفی را محقق کرد؟
بر خلاف ظاهر شاعرانۀ این تشبیه، حس میکنم بسیاری از کارهای زندگی ما از جنس تلاش برای ساختن آدمبرفی با باران است.
شاید زندگی هیچوقت مواد لازم برای چیزهایی که در ذهن ما میگذرد را در اختیارمان نگذارد؛ شکاف بزرگ ذهنیت و واقعیت.
اما غالباً از رهگذر همین تلاش و کار با داشتههاست که میتوان به شوق رسیدن به چیزی بالاتر یا همسنگ با آرزوها رسید.
خیلی از کارهای ظاهراً بیثمر ما مثل کودی هستند که میتوانند زندگیمان را بارورتر کنند.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:
اگر از مقایسه کردن خودت با دیگران بیزاری…
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
17 پاسخ
منم به این اصل معتقدم
تمام کارهایی که انجام میدیم یک نقطه در گذشته برای ما میسازه که در آینده میتونه با نقاط دیگه اتصال برقرار کنه یا میشه گفت هر کاری یک روزی یک جایی تاثیرش رو میذاره. چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی.
تو یه جمله: همه چیز به همه چیز متصله..
ممنون جناب کلانتری مثل همیشه 🙂
پی نوشت: یه صدایی درونم میگه با بارونم میسازم! فکر کنم قضیه رویای آمریکایی در میون باشه :))
لحظه کشف شوق نویسندگی برام دقیقا مثل ساخته شدن ادم برفی از بارون یاحتی اب جوش بودش
سلام اقا شاهین
توصیف و نگاه شما به این نوع تلاش ها منو یاد این عبارت مولانا انداخت : “مرغ، چون از زمین بالا پرد، اگرچه به آسمان نرسد این قدر باشد که از دام دور باشد”
امیدوارم که منظور جناب مولانا رو درست فهمیده باشم 😄
سلام
چه جملۀ نابی رو نقل کردی حسین جان. کیف کردم.
راستی پست جدید وبلاگت رو خوندم، تیترش هم جالب بود: خسته از ننوشتن.
سلام
تشبیهات ذهنی همیشه جالبند
اما تلاش نکردن اصلا جالب نیست،بهانه های مختلف برای اقدام نکردن و ندیدن
داشته ها و توانایی ها فرد و جامعه رو فلج میکنه .
#همین
#فکر
#داشته ها
#تلاش
سلام بر شاهین کلانتری عزیز. این پست کوتاه اما تأملبرانگیز شما، مرا یاد فصلی از کتاب کمنظیر «چهار اثر از فلورانس اسکاول شین» انداخت با این مضمونِ برگرفته از کتاب مقدس که «بروید بدون کاه، خشت بسازید.» اگر رویای ذهنی ما چنان قدرتمند و شوق ما برای تحقق آن چنان سرشار باشد که اندیشهای جز تحقق آن رویا ذهن ما را پر نکند، بی کاه هم خشت خواهیم ساخت و بی برف، و با باران، هم آدم برفی 🙂
درود به جناب قزوینی خوش ذوق و هنرمند
چه اشارۀ جذابی.
کامنت شما، در کنار کامنت های خوب بقیه دوستان، کمک کردن تا این پست جون بگیره و زیبا بشه.
به وجودتون افتخار میکنم.
سلام من ایمیلم رو وارد کردم اما تا به حال خبر نامه ای برام ارسال نشده:(
سلام زهرا جان
به خاطر وسواسی که دارم دیر به دیر ایمیل میفرستم.
ولی بزودی با یه سری نامۀ تازه سعی میکنم غافلگیرتون کنم.
سپاس از نوشته ی قشنگت…
سعدی می فرماید “به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم”
این بیت سعدی شاید بی شباهت به این پست نباشد به ویژه جمله آخر آن.
سلام مرتضی جان
بیت محبوب من رو نوشتی و جون گرفتم.
آرزوهای کوچکم
مثل آدم برفیِ زیر باران مانده
قطره قطره اشک می ریزند
اما جایی دیگر بذری زیر خاک دارم
بذری از آرزویی بزرگ
که از اشکهای آدم برفی ام
برای ثمر دادن در بهار
جان می گیرد
کسی چه می داند
شاید
هزار آرزوی کوچک را
فدای یک آرزوی بزرگ کرده باشم.
باران بهار
این پست در کنار پست اگر از مقایسه خودت با دیگران بیزاری، که البته برای دومین بار خواندم. تلنگری بود برای صراحت با خودم در مسیری که هستم.
همینقدر بگم که آدمها از همونجایی یاد می گیرند، که بهشون برمی خوره، اینجور وقتا آدمهای معمولی به زمین و زمان خار پرتاب می کنند و آدمهای قاعده ده برابری، به دنبال دلیل و منشأ می گردند. یادمان نرود هر جا ذره ای به ما برخورد بدانیم، سر رشته ی ضعف هایمان همانجاست.
به جای پرتاب تیر خطا به سمت دیگران، نقطه ضعفهایمان را نشانه رویم.
زین پس در الگوهایم، فیلمهایم، حتی بعضی کتابها و همسایه هایم تجدید نظر می کنم.
ممنون از مطالب عالی و قلم صریحتون
به امید به ثمر نشستن بذر آرزوهای دست نیافتنی تون
که البته برای افرادی چون شما دست نیافتنی، واژه ی باطلی است.
سلام به بهارِ بهاری
مثل همیشه با نوشتۀ قشنگ لحظه های خوبی رو برام ساختی.
توی نوشته هات زندگی هست.
این پست شما شعر معروف سعدی رو به ذهنم آورد:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
با قطرههای باران هم میشه آدم برفی ساخت. ظهر یک روز بارانی زمستانی، خاک را حفر می کنیم در قالب یک آدمک، تا باران حفره هاش را پر کنه. شب که دمای هوا به زیر صفر برسه، میشه آدم برفی یا آدم یخی.
سلام به رهگذر عزیز
چه جالب که یکی دیگه از دوستان هم به همین بیت محبوب من اشاره کردن مثل شما.
بخش دوم کامنتتون هم برام خیلی جالب بود. خلاقیت خوبی داشت و به دلم نشست.
سلام شاهین جان
نکته ی باریک تر از مویی را گفتی و اینکه هیچ کاری بی ثمر نیست، مشکل از دید آدم ها به ثمر دادن است. شاید مشکل از آنجاست که ثمر برای ما فقط سود مادی و اقتصادی معنی شده. اگر این معنا را بازتر و گسترده تر کنیم و پا از آن فراتر بگذاریم؛ حتما حتما کارهامان بی ثمر نیست و به قول تو درخت خودمان را سبز میکند.
زنده باد توحید خلاق و خوشفکر.