دن کندی دربارۀ نوشتن چه می‌گوید؟

دن کندی یکی از بهترین کپی رایترهای دنیاست. او کتاب‌های زیادی هم دربارۀ فروش و بازاریابی نوشته. سرسختانه طرفدار بازاریابی آفلاین است و غالبن بسیاری از تصورات و باورهای رایج دربارۀ کسب‌وکار را ریشخند می‌کند.

به جملات رندانۀ او در ابتدای کتاب «درآمد بالا از شبکه‌های اجتماعی» نگاه کنید:

«من با شبکه‌های اجتماعی  هیچ رابطۀ عاشقانه‌ای ندارم و کلاً آن را یک‌جور «سرطان خودشیفتگی» می‌دانم که برای جامعه مخرب است. مردم با استفاده از آن، بی‌هیچ دلیل و مزیتی احساس مهم‌بودن می‌کنند و به این ترتیب انگیزۀ اصلی برای کار خلاقانه و سازنده از بین می‌رود. این رسانه‌ها امراض دیگری هم ایجاد می‌کنند که سرتان را با گفتن آن‌ها درد نمی‌آورم.
…ولی با همۀ این حرف‌ها من مالک و سهامدار یکی از شرکت‌های توتون و تنباکو هم هستم و بنابراین از چیزهایی که شخصاً مصرف نمی‌کنم و حتی آن‌ها را بلای جامعه می‌دانم هم پول درمی‌آورم.»

باری، اولین بار دربارۀ برنامۀ منظم دن کندی برای نوشتن در کتابی از جو ویتالی خواندم. آنجا نوشته بودم که کندی، هر روز تحت هر شرایطی یک ساعت را صرف آزادنویسی می‌کند. حالا با این حرف از خود کندی شما را به آزادنویسی روزانه تحت هر شرایطی ترغیب می‌کنم:

«فقط هنگامی که احساس نوشتن داشته باشم نمی‌نویسم، بلکه هر روز می‌نویسم. وقتی حالم خوب نباشد ناامیدانه و بی‌انگیزه می‌نویسم اما همیشه می‌نویسم؛ چه در هواپیما و چه در هتل، همیشه سعی می‌کنم بنویسم.»

 

4 پاسخ

  1. درود استاد گرامی
    تبریک می گم به خاطر این سایت وزین و پر بار که به‌نظرم یک دائره المعارف کامل نویسندگی هم هست.واقعا در اهمیت یادداشت نویسی روزانه هر چی بگیم کمه اصلا همین آزاد نویسی ها و مکتوب کردن نشخوار های ذهنیه که تو دراز مدت منجر به اتفاقات خوب میشه. هر چند گاها از افتادن به دام تکرار دل زده میشم اما با ممارست و تعهد به نوشتن روزانه در مواقعی غافلگیر هم میشم چرا که در حین نوشتن جملات نابی شکل میگیره که خودش میتونه موضوعی ارزشمند و قابل توجه برای نوشتن یک متن پر مایه باشه. همه ی تلاشم اینه که از این رهگذر به تفکر حقیقی و تعالی اندیشه برسم و البته در کنار خواندنی مداوم.
    یک دنیا ممنون از شما.

  2. سلام
    آزاد‌‌ نویسی در هر شرایطی همدم من است، اما گاهی حتی در آزاد‌نویسی‌هایم هم در بندم، گاهی حتی کلمات هم نمی‌توانند دنیای من را به تصویر بکشند. نمی‌دانم تکلیف آن حرفهایی که نوشتنی نیستند چه می‌شود، حرفهایی که در ذهنم به خاک سپرده می‌شوند و هرگز نمی‌توانم از آنها چیزی بنویسم چون کلمه‌ای برای نوشتن آنها نمی‌یابم.

    1. درود مرضیه خانم عزیز
      چه خوب که چنین حسی به آزادنویسی دارید.
      اما یه نکته دیگه: خیلی از حرف‌هایی که گمان می‌کنیم نوشتنی نیستن، به تدریج با کار بیشتر نوشتنی میشن. اصلن یه تعریف نویسنده هم همینه دیگه: نویسنده می‌تونه چیزهایی رو بگه که دیگران به راحتی نمی‌تونن بیان کنن. این جادوی نوشتنه.
      برقرار باشید.

  3. سرطان خودشیفتگی ! جالب بود …
    احتمالا بشه با چند جلسه ریست درمانی درمانش کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *