قسمت اول آموزش دستور زبان را اینجا بخوانید.
قسمت دوم:
1- جمشید و احمد با هم به باغ میروند.
2- جمشید با که به باغ میرود؟
3- به باغ برو.
4- چه باغ باصفایی است!
هر کدام از این عبارتها یک جمله است؛ زیر هر یک معنی تمام دارد و پیام کاملی را بیان میکند. اما گوینده در بیان هر یک از جملهها مقصود جداگانهای دارد. در جملۀ اول خبری را بیان میکند. در جملۀ دوم مطلبی را میپرسد. در جملۀ سوم امر میکند که کسی کاری را انجام دهد. در جملۀ چهارم گوینده حالت عاطفی خود را مانند شگفتی و آفرین و اندوه و شادی نسبت به چیزی یا رویدادی بیان میکند.
جملهای که خبری را بیان میکند جملۀ خبری خوانده میشود.
جملهای که در آن پرسشی باشد جملۀ پرسشی خوانده میشود.
جملهای که در آن فرمانی داده شده است جملۀ امری خوانده میشود.
جملهای که عاطفهای را برساند جملۀ عاطفی خوانده میشود.
جمله چهار نوع است: خبری-پرسشی-امری-عاطفی.
در آخر جملۀ پرسشی این علامت (؟) گذاشته میشود. مثال:
چرا نیامدی؟
حسن کجا رفت؟
چه میوهای دوست داری؟
علامتی که در آخر جملۀ عاطفی میگذاریم این است (!). مثال:
چه هوای خوبی!
افتاب از مغرب درآمد!
منبع: دستور زبان فارسی، پرویز ناتل خانلری
پینوشت وبلاگصاحاب:
من البته دیگر به کلی از علامت تعجب (یا عاطفه) بریدهام. استفاده از آن را تا حد زیادی زائد میدانم. به گمانم این علامت گاه از خلاقیت نویسنده میکاهد. هر چه هست باید در درون جمله باشد. علامت تعجب چارۀ کار نیست. باری. امتحان کنید.
8 پاسخ
بسیاار عالی استاد گرامی
در آموزش های بسیار ارزشمند و مفید جنابعالی جای مباحث اینچنینی خالی بود.
با جان و دل تمام مطالب رو دنبال خواهم کرد.
سلام خانم توکلیان پور عزیز
خوشحالم که این مباحث رو دوست دارید.
عرض سلام و ارادت
چه خوب که آموزش دستور زبان رو شروع کردید.
چیزی که ما در حالت عادی به دنبال یادگیری یا مرورش نمیریم.
هرچه بلدیم پس ماندهای از دوران تحصیلمون هست و بس.
اما آموزشهای موجز و مفید اینجا میتونه به مرور برامون خیلی مفید باشه.
درواقع حکم همون «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود» رو داره.
من استفاده از علائم نگارشی رو خیلی دوست دارم، به نظرم خواندن و انتقال مفاهیم رو روانتر میکنه و حتی ظاهر متن رو تا حدی زیباتر.
مثلا بعضی جاها علامت تعجب میتونه شدت احساس جمله رو بیشتر برسونه.
البته این تنها یک نظر شخصی.
بی نهایت سپاسگزارم استاد نازنین.
سلام استاد،
میتونیم بااطمینان کامل بگیم که جملات امری تو دلشون عاطفه دارن؟
برای مثال به این جملات که از کتاب دائی جان ناپلئون انتخاب شده توجه کنید:
۱.مادر، راحتش بگذار!
۲.فقط جواب سوالات حضرت والا را بده!
۳.بابام جان، زود برگرد خانه خودتان!
۴. در رو یاالله در رو! به جوانیت رحم کن در رو! … یا اینکه لای این شمشاد قایم شو!
این جملات در ابتدا از یک احساس(در صحنه، دیالوگ، مشاهدات یا جملات قبل) ناشی میشن و سپس در پی احساس قبلی، واکنشی صورت میگیره که در جهت تایید یا رد (موافق یا مخالف) اون اتفاقه که منجر به شکلگیری جملات امری میشه. مطابق این جملات آیا میتوان ادعا داشت که هر جمله امری، الزاما یک جمله عاطفیه؟
علامت عاطفه در انتهای یک جمله امری میتونه دلیل محکمی برای جواب سوال بالا باشد و اون رو تایید کنه؟
درود سارا جان
با توجه به همین توضیحات شما هم من باز دلیلی برای استفاده از این علامت نمیبینم. همه چیز در خود حرف هست و نیازی به علامت نیست.
پس اینطور. ممنونم که آگاهم کردین
مطالب فوقالعاده ساده، کوتاه و مفید هستند.
لذت میبرم از اینکه خرد خرد از ظرف غذای دستور زبان تغذیه میکنم.
استاد درس کارآفرینی ما همیشه میگفت: « برای توضیح یک مطلب همیشه مخاطبت رو پاتریک تصور کن. تو میدونی، تو بلدی، اون که نمیدونه. راجع به مطلب تخصصی خودت ریز و درشت رو بیان کن.»
و چقدر این یادداشت، مصداق بارز همین جمله است.
راستی استاد، گاهی اوقات فکر میکنم نکنه توجه به علائم نگارشی و خوندن دربارهٔ اونها و تولید پست آموزشی دربارهٔ اون، من رو چندمخاطبه کنه. اما از طرفی فکر میکنم این هم یک نوع ابزاره که خواه ناخواه و در کنار موارد دیگر باید یادگرفته بشه.
تو عالی پیش میری سارا جان. به موفقیت تو بینهایت امیدوارم.