پس از سالها پرسه در عرصهیی، کمتر چیزی برایت تازگی دارد، اما همین، شوق ویژهیی برای یافتن چیزهای تازه ایجاد میکند.
سالهاست یکی از برنامهها و سرگرمیهای جدیام خواندن دربارهی نوشتن است، اما همیشه چیز تازهیی، چندان که باید، نمییابم. اغلب مطالب از روی هم نوشته شدهاند.
شاید اصلن همین بود که مرا واداشت از نوشتن بنویسم. این کار البته برایم دشواریهای خودش را دارد. چطور میتوانم چیزی بنویسم که برای خودم هم تازگی داشته باشد، مگر نه اینکه غالبن حرف نوی نویسنده، برای خود او کهنه است؟ (کهنه به این معنا که نویسنده موضوع را چنان درک و هضم کرده که میتواند از آن بنویسد.)
اما «ناخودآگاه» یار ماست. اگر در زمینهای بهخصوص خوراک ذهنی مرتبط به ذهنمان بدهیم، اندکاندک از ناخودآگاهمان چیزهایی تراوش میکند که برای خودمان هم تازگی دارد.
حالیا در کدام زمینه دنبال حرفی تازه هستید؟