▽
بهروز صفدری با چه جملۀ زیبایی سایتش را معرفی کرده:
میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگیها که همیشه برای من انگیزهی نوشتن و ترجمه بوده حالا مشوقِ من در ایجاد این وبسایت شده است.
▼
مقالهنویسی را برای خودتان سخت نکنید. بگردید بیینید نوشتن مقاله چطور برایتان راحتتر و جالبتر میشود. اکبر رادی اغلب مقالههایش را در قالب نامه نوشته. لابد با این کار احساس راحتی بیشتری داشته؛ ما هم به عنوان خواننده لذت بیشتری میبریم.
▽
آبیِ کبودِ غروب نمیگذارد پیادهروی را از یاد ببرم.
▼
مطالعۀ کتابهای غیرداستانی، بدون یادداشتبرداری و بازگو کردن خواندهها اتلاف وقت است.
▽
دورنمات میگوید:
تئاتر خود واقعیت نیست؛ بازی با واقعیت است.
میتوانی جای کلمۀ تئاتر، «نوشتن» را هم بگذاری.
▼
لایو شبانه:
▽
تو هر روز مقدار محدودی انرژی داری که بهتر است آن را صرف کسی و کاری کنی که به تو انرژی میدهد.
▼
در وبلاگ مدرسه نویسندگی بخوانید:
5 پاسخ
آقای کلانتری من همه اش فکر میکنم شما از طریق یه جادوی نیمه علمی و سیاحت عمیق درونیتون برای ادراک به ته و توی افکار ما دست پیدا کردید و میدونید که ما در لحظه دقیقا کجا گیر کردیم و با پستهاتون هی ما رو هل میدید تا متوقف نشیم. ولی واقعا مقاله نویسی در عین شیرین بودن و داشتن ویژگی بررسی چندین فاکتوری پدیده ها و موضوعات کار سختی هم هست. سختترینش برای من بیان دقیق هست 🙁
خانم مارگارت مید انسانشناس آمریکایی به استخوانی از انسانهای اولیه که پیدا شده اشاره میکنه و در جملهای، آغاز تمدن رو لحظهای معرفی میکنه که استخوان ران یک انسان جوش خورده. یعنی یک نفر جون خودش رو به خطر انداخته، به اون شخص کمک کرده تا از دست حیوانات وحشی فرار کنه و بعد درمانش کرده. در دردش شریک شده و جان عزیزش رو با اون شخص شریک شده. میل به اشتراک و تقسیمِ شیفتگیها، لحظهی آغاز تمدنه و بهروز صفدری عزیز چقدر زیبنده سایتش رو تعریف کرده. مرسی که معرفیش کردی شاهین. بی نظیری.
چه زیبا. مرسی به خاطر این کامنت خوب پوریای نازنین.
نظامیشون هم میگه دو هممیدان به هم بهتر گرایند دو بلبل بر گلی خوشتر سرایند