حرفی از آن خود

کوشش برای داشتن حرفی برای گفتن. شاید این سازنده‌ترین کوششی باشد که برای خودشناسی و دیگرشناسی انجام می‌دهیم.

بیایید جدی‌تر به موضوع نگاه کنیم: بسیار هیجان‌انگیز است اگر بتوانی چیزی بگویی که مال خودت است، تازه است و توجه برمی‌انگیزد. هر کسی حرفی برای گفتن ندارد.

اما چگونه می‌توان حرفی از آن خود داشت (حرفی که تازه و تمایزآفرین باشد)؟

با فهم حرف دیگران.

آیا به‌اندازه‌ی کافی برای آشنایی با افکار گوناگون کوشیده‌ای؟ آیا به معیاری برای سنجش سخن دیگران رسیده‌ای (معیاری که از دل اندیشه و شناخت گسترده بیرون می‌آید)؟ می‌توانی تازه و کهنه را از هم تمییز بدهی؟

پس اول باید فهمید که حرف تازه چه شکلی است.

بعد اما قرار نیست با وصله‌پینه‌کردن افکار دیگران سخنی نو بسازیم.

ما می‌خواهیم به شناخت برسیم تا راه دیگران را نرویم یا نوری تازه به راه آن‌ها بیفکنیم.

5 پاسخ

  1. سلام استاد
    من فکر میکنم برای اینکه حرفی از آن خودم داشته باشم باید بیشتر بخوانم، باید بیشتر مطالعه کنم.
    اما این پایان راه نیست‌.زیرا ققط شناخت درونی خودم بیشتر شده و در بیان درست چیزی که می‌دانم ناتوان هستم. پس حالا باید بنویسم
    خلاصه که باید بیشتر بخوانم و بیشتر بنویسم تا حرفی جذاب و قابل فهم از آن خودم داشته باشم .

  2. آیا خودتون فکر می‌کنید حرف تازه‌ای، با نوشتن این متن زدید؟
    شیوه بیان شما تازه بود. اما مفهوم اصلی این متن، چیز نو و تازه‌ای هست؟
    《قوانین را مانند یک مبتدی بیاموز و مانند یک هنرمند آن را تغییر بده.》
    این جمله پیکاسو نزدیک به مفهوم متن شما نیست؟
    برای رسیدن به یک معیار، برای سنجش، تلاش کردن، و سپس گفتن یک حرف تمایز آفرین.
    می‌شه گفت متن شما هم واقعن متعلق به شما نیست و جوری وصله‌پینه کردن افکار دیگرانه؟
    اگه میشه یکم توضیح بدید.

    1. امیررضا جان
      فعلن چیزی ندارم که بهت بگم.
      حس می‌کنم باید کمی بیشتر مطالعه کنی تا بتونی موضوعات رو بهتر کنار هم قرار بدی و پرسشی طرح کنی که بشه جواب درخوری بهش داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *