جمله قرار نیست همیشه کوتاه باشد. جملهی بلند هم کارکردهای خاص خودش را دارد.
ربطی به نویسندگی داستانی یا غیرداستانی هم ندارد. گاه در بیان افکار پیچیدهی فلسفی ناگزیر از نوشتن جملات بلندیم یا در داستان با جملهی بلند میتوان هیجان و تعلیق آفرید.
نمونه:
«تولد بچهآهوهای دوقلو و بههمچسبیده با یک قلب، و بچهببرهای دوکلّه با صورتهای مچالهشده و یکچشم، و بچهفیلهایی که چند خرطوم کوتاه و بلند از بدنشان آویزان بود، همزمان با افزایش روزافزونِ بهدنیاآمدن انواع نوزادان ناقصالخلقه در جامعهی موجودات غیرانسانی، موجب شد تا آن دسته از حیواناتی که اصالت ذاتی خود را حفظ کرده بودند، بیش از پیش نگران آیندهی خود شوند.*»
میبینید؟ جواب میدهد. پس کوتاهیِ جملهها بهخودی خود امتیاز نیست، مهم این است که بسته به موضوع، سبک مناسب را برگزینیم.
*از رمان «قهوه با کرم شبتاب؛ هنگامی که هماهنگی از دست میرود»، خسرو یحیایی، ۱۳۸۰