اینکه به خودت اجازه بدهی در شروع هر کاری بد و ضعیف عمل کنی شاید مهمترین ویژگی یک فرد موفق باشد.
حتی یک نویسندۀ نابغه هم در اولین انشاهای خودش ناقص و دستوپاشکسته مینویسد.
برای هر نوقلمی، شاید بازخوانی اولین نوشتههایش از لمس کردن سوسک توی دستشویی هم چندشآورتر باشد.
عمداً اغراق کردم که بگویم در ابتدای راه انقدر دنبال کیفیت کار و پسند دیگران نباش. شاید اینجوری کمی راحتتر سوسکآفرینی کنی!
بد شروع کردن بد نیست، بد ماندن بد است، و طفره رفتن از آغاز کار بدتر از هر چیز دیگر.
طفره رفتن غالباً با سیاههای از بهانهها همراه است که در زیر پنبۀ همۀ آنها را میزنیم.
لیست بدترین بهانههای ننوشتن + پرانتزپرانیهای من!
نوشتن را بلد نیستم. (اگر دو کلاس سواد داشته باشی، از پس نوشتن برمیآیی، فقط باید بیشتر بنویسی تا راه بیفتی.)
کسی را ندارم تا به من بازخورد بدهد. (چرا باید کسی حوصلۀ لمس سوسکهای چندشآور تو را داشته باشد.آنقدر بنویس و منتشر کن تا کیفیت کار تو دیگران را به بازخورد دادن وادار کند.)
به اندازۀ کافی مطالعه نداشتهام. (خواندن و نوشتن را باید همزمان با هم پیش ببری، وگرنه هر چقدر هم بخوانی هیچوقت احساس کفایت به تو دست نمیدهد)
نمیدانم دربارۀ چه چیزی بنویسم. (خب اصلاً اگر دقیقاً بدانی میخواهی دربارۀ چه چیزی بنویسی که دیگر نوشتن لطفی ندارد. محض رضای خودت افسار قلمت را رها کن و بگذار خودش هر جا دوست دارد سرک بکشد.)
من برای نوشتن زمان کافی ندارم. (چطور برای چک کردن تلگرام و تلویزیون دیدن و عروسی کردن و هزار تا کار بیهودۀ دیگر فرصت داری؟ خب یه مقدار وقت بدزد برای نوشتن. روزی 30 دقیقه هم کافی است.)
نوشتههایم را چگونه منتشر کنم، کدام ناشر نوشتههای یک نویسندۀ تازهکار را چاپ میکند؟ (واقعاً خجالت نمیکشی در عصر اینترنت و زمانهای که میتوانی به صورت آنلاین آثارت را در معرض دید میلیونها نفر بگذاری؛ چنین حرفی را میزنی؟)
اینهمه نوشته و کتاب و محتوا، چه کسی کار من را میخواند؟ (این نشانۀ بیعرضگی و بیسوادی تو است که نمیتوانی در بهترین دورۀ تاریخ تکنولوژی جامعۀ مخاطبان خودت را بسازی. تو سعی کن قلمت را آزاد بگذاری و خودت باشی و نوشتههایت را منظم منتشر کنی. دیگران شیفتۀ تو میشوند.)
اگر واقعاً تب نویسندهشدن داری، نوشتن را از همین لحظه شروع کن.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «دستاورد تعهد دیوانهوار» را بخوانید.
15 پاسخ
اون بخش سوسکها عجیب به دلم نشست. موقع ویرایش مطالب خیلی قدیمی سایتم این سوسکها حسابی حالمو بهم زده بودن و اعصابم یکم نامیزون شده بود و همهاش میگفتم عیبی نداره اینا مسیر رشد منن. ولی این توصیف سوسکه یه چیز دیگه بود. حالمو خوب کرد:)
به نظرتون چقدر از این سوسکها رو باید آفت کشی کرد؟ بعضیاشون واقعاً غیرقابل تحملن و حسابی اسباب شرمساری! ولی میترسم اگه دست به پاک کردنم گرم بشه کمالگراییم شدت بگیره و عود کنه و کل موجودیت سایت و نوشتنم از نو بره تو هالهای از ابهام. واقعاً چرا رها کردن اینقدر سختتر از ادامه دادنه؟
ممنون. سخت بود ولی دیگه تو این چند هفته سوسکا رو ول کردم برای خودشون بچرخن. شروع کردم به تعمیر پستهایی که نیاز به تکمیل شدن یا بازسازی دارن. مغزم پر از سؤاله که امیدوارم در این کارگاه جدید تولید محتوا برطرف بشن:)
سلام و عرض ادب.هربار که بیشتر مطالب و مقالاتتون رو مطالعه می کنم بیشتر مشتاق نوشتن و تمرین کردن میشم.
مطالب در کنار اینکه اموزشی هستند کلی انگیزه هم به ادم میدن.
واقعا ممنون بابت وقت و انرژیی که برای مخاطباتون میزارید…
چقدر عالی سینا جان
زیاد بنویس و هرگز از نوشتن دست نکش.
از پنجره،قرص طلا پشت کوه خود را بالا می کشد.
روی کاغذ در حال نوشتن…
بد می نویسم!؟پس بیشتر باید بنویسم.
نوشتن،بهانه ام برای ننوشتن است.
سلام آقای کلانتری جسارتا میخوام یه بهانه که واقعا جلوی من یکی رو گرفته برای نوشتن به بهانه های دیگه اضافه کنم فقط خواهشا جواب منم توی یه پرانتز بدین چون واقعا برام مهمه، منی که تازه میخوام نوشتن رو شروع کنم و طبق گفته شما در یک موضوع مشخص و هر روز باید بنویسم اگه به نظر خودم مطلب درستی بنویسم اما درست نباشه چون خیلی تجربه اش کردم یعنی چند وقتی به موضوعی اعتقاد پیدا میکنم اما بعد میفهمم اشتباه بوده یا اینکه شک میکنم به درست بودنش و باعث بشه کسی به خاطر نوشته های نادرست من گمراه بشه یا اینکه متحمل ضرر بشه چی ؟ از کجا مطمئن بشم چیزی که فکر میکنم یا جایی خواندم و می نویسم صد در صد درسته؟ و اگه مثلا چند وقت بعد از انتشار مطلبم بفهمم چیزی که نوشتم اشتباهه باید چیکار کنم؟
سلام هاشمی عزیز
جوابت رو اینچا دادم:
یادداشت روز
سلام
چنان بیرحمانه و برحق! به کسایی که بهانه های مختلف و متعدد و بنی اسراییلی برای نوشتن میارن میتازید که ادم کلی خجالتزده میشه وو دلش میخواد کاش زمین دهن باز میکرد والان جزو ننویسنده ها نبودو بهتراست برود وکشک خودش را بسابد..
احساس ولا الضالین به ادم دست میده بل هم اضل
به به سارا جان
پس بنویس دیگه! 🙂
در جواب بعد از خواندن این مطلب چه کار کنم زیر پست باید بگم بیخیال شامی که میخواستم بخورم میشم و میشینم مینویسم
واقعا خجالت کشیدم بابت بهونه های بدتر از اینایی که برای خودم میارم
همین که پی ببری داری بهونه میاری، گام خوبیه برای کنار گذاشتن بهونه ها.
شاهین جان تو محشری
آی خوشم میاد وقتی می زنی سیم آخر
دقیقا می زنی توی برجک مون
یه بی پروایی و جسارت خاصی داره نوشته هاتون!
هر روز مطلب میزارید و هر روز به دنبال کننده هاتون یادآوری می کنید که بلند شن و شروع کنن و بهتر و بهتر و بهترین بشن، اونم تو دنیا و مخصوصا کشوری که همه آفریده شدن تا زیرآب هم رو بزنن و همدیگر رو له کنن! چی میشه گفت جز ممنون از این همه انسانیت و سخاوت
مثل همیشه قدرتمند و بی نظیر
بهار عزیز
من خیلی خوشحالم که این وب سایت خوانندگانی مثل تو داره.