اگر افکارمان را ننویسیم چه می‌شود؟

اگر انسانی اندیشه‌اش را ننویسد، با دهن‌دره‌ای بر بادشان می‌دهد.

-امرسون

من تقریباً هر چیزی را به شکل وسواس‌گونه‌ای ثبت می‌کنم، دائم‌القلمم! این عادتی نبوده که از اول با من باشد، به‌مرور برای به دست آوردن آن تلاش کرده‌ام؛ صفحات صبحگاهی هم بی‌تأثیر نبوده‌اند، چون مجبور می‌شدم برای اینکه چیزی برای نوشتن داشته باشم هر چه که در روز گذشته را تجربه کرده‌ام، روی کاغذ بیاورم.

برای ثبت کردن ایده‌ها و تداعی‌ها، باید وسواس و کمال طلبی را کنار بگذاریم، نباید منتظر باشیم تا ایده‌ای چنان بکری به ذهنمان برسد که ارزش ثبت شدن داشته باشد.

من توی شلوغی مترو، بالای کوه، ترافیک، کنار دریا، توی سرویس بهداشتی یا هر جای دیگری اگر دفترچه یادداشت هم نداشته باشم، ایده‌هایم را توی گوشی موبایل ثبت می‌کنم و حتی حین قدم زدن صدایم را ضبط می‌کنم.

در وادی ایده‌ها طلا از دل زباله‌ بیرون می‌آید. من این جملۀ جان تروبی را خیلی دوست دارم: ایده‌های احمقانه گاهی به شاهکارهای هنری منجر می‌شوند.

در همین رابطه:

اهمیت دفترچه یادداشت

فواید خرچنگ‌قورباغه‌نویسی

 

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن | کانال مهارت های نویسندگی در تلگرام

12 پاسخ

  1. سلام خدمت جنای آقای کلانتری
    ۳ روز است که دارم افکارم را مینویسم.( ۳ روز است که با سایت شما آشنا شده ام.) و بیشتر اتفاقاتی که می افتد را با حال و هوای ایده مینویسمش، در واقع اگر نظرم جلب کنه فقط مینویسمش(طبق توصیه ی شما). و به خاطر این نوشتنهاست که حس میکنم، دارم تغییر شکل میدم.یک حسی در درونم به وجود اومده که نمیشناسمش، در واقع بی خبر اومده، یک غریبه ست، با اینکه عجیب و غریبِ، دِل نشینِ. با اینکه ترسناکه، آرامش بخشه.در کل نمیدونم چه خبره این وسط

    1. چقدر خوب نرگس عزیز.به این حس بچسب و ولش نکن.
      هنوز مینویسی؟

    2. سلام و درود جناب کلانتری وقتی دنبال وبلاگی میگشتم وبلاگتون به چشم خورد و بعد از خوندن مکاتباتتون واقعاً پر از لذت و انگیزه شدم مسئله ای که در ارتباط با نوشتن بنده رو آزار میداد و البته همچنان ادامه داره پیدا نکردن موضوع هست از این به بعد تلاشم رو بیشتر می کنم و نکات بجایِ شما رو حتماً در نظر میگیرم.

      1. زنده باد
        چقدر خوب
        امیدوارم که در مسیر نوشتن پویا و برقرار باشید.

  2. پدر من کاسب است
    هرگاه از او چیزی می‌خواستم که از مغازه بیاورد تاکید داشت که بروم وباتاریخ خواسته ام را توی دفترچه اش بنویسم تافراموشش نکند
    اوهمیشه می‌نویسد …
    دستخط عجیب و زیبایی شبیه به خط کوفی دارد
    اومرا کتابخوان بار آورد و تشویقم کرد به زیبا سخن گفتن و زیبا نوشتن
    برایش بهترین روزها را آرزومندم
    پدر عزیز تر ازجانم
    خوشتیپ ترین پدر دنیا
    خوش قیافه ترین بابای قابل تصور
    جان منی …

  3. Avatar مهرداد (طلبه یا باصطلاح آخوند، حجة الاسلام. یه انسان مثل همه) گفت:

    این نوشتن‌هاست که انسان را از تنگنای روحی نجات می‌دهد. اگر قلم نبود، اگر نوشتن نمی‌بود، انسان در درون خودش حبس می‌شد. منِ نوعی، با نوشتن است که زنده‌ام. مهارت خاصی نمی‌خواهد. باید نوشت و نوشت تا قلم راه بیفتد. ألبته برای این نوشتن؛ باید مطالعه هم کرد. نوشتن خوب، زمانی رخ می‌دهد که خواندن خوب نیز وجود داشته باشد. و این مطالعه، صرفا محصور کتاب و دفتر نیست. می‌توان جامعه را خواند. درخت‌ها را خواند. زمین و آسمان‌ها را خواند. می‌توان با یک برگ درخت، انس پیدا کرد و او را خواند. اگر کسی نتواند بخواند، نخواهد توانست که خوب بنویسد. این یک أصل در نویسندگی است!
    ریزنویسی و بکار بردن ظرافت و توانایی توضیح و تفسیر اتفاقات و صحنه‌های گوناگون نیز در تربیت نوشتن موثر است. باید در این زمینه تلاش کرد. داستان‌نویس‌ها و یا نویسندگان بزرگ، یک‌شبه بزرگ نشده‌اند. نوشته‌اند و نوشته‌اند و نوشته‌اند تا رشد کرده‌اند.
    و همچنین، بطور کلی، نوشتن است که انسان زنده را از مرده جدا می‌کند!

    1. مهرداد عزیز
      از خواندن کامنت زیبای شما لذت بردم.
      اشارۀ شما به انواع خواندن برام جالب بود.
      موفق باشید.

  4. شاهین جان من چند ماهی هست که به وسواس نوشتن ایده ها و سرخط های مهم دچار شدم.
    میتونم بگم با اینکه زحمت داره برام ولی حسابی ازش راضی هستم. جدیدا جملاتم کلیدی رو به شکل فایلهای موضوع محور جمع میکنم و احساس میکنم داره اتفاق های جالبی میفته.(اتفاقا قصد دارم یک پُست در خصوص این شیوه بنویسم)
    به قول تو گام اول کنار گذاشتن کمال طلبیه.
    برای مثال یک ایده کاری دارم که زیاد بهش فکر میکنم. از وقتی آوردمش رو کاغذ و شاخه بندی ش کردم، با خیال راحت هروقت یک چیز مثبت یا منفی در خصوص اون ایده به ذهنم میرسه سریع به زیرشاخه مرتبط اضافه ش میکنم.

  5. سالها پيش داستانك مي نوشتم و ايده هاي ناگهاني، گاه در ميانه خواب شبانه به سراغم مي آمدند. حتي توي خواب از رسيدن آن ايده به ذهنم، لبريز از ذوق ميشدم و با خودم، در ميانه خواب و بيداري، مي گفتم : “كه فردا راجع به آن خواهم نوشت.”، فردا اما خبري از آن ايده نبود و هرچه فكر ميكردم آن ريتم و تركيب، آن اوج و فرود داستان و بقول شهريار مندني پور، آن ” آنِ داستاني” را به ياد نمي آوردم و حالم گرفته ميشد. بعد از چندين بار غفلت و سهل انگاري، بالاخره تصميم گرفتم كه كنار تختم هميشه كاغذ و قلم باشد.

    1. زنده باد نیلوفر عزیز
      چه عبارت خوبی رو از شهریار مندنی پور نقل کردی.

    2. سلام
      وقتی توی خواب یا بین خواب و بیداری ایده یا فکری الهام می‌شود، بهتر است چند جمله‌ی کلیدی در مورد آن نوشت که موقع بیداری بتوان با استفاده از آن جملات تمامی ایده یا خوابی که در حین خواب به ذهن آمده است را نوشت. در غیر این صورت در اکثر موارد همه‌ی آن خواب و الهام بین خواب و بیداری فراموش می‌شود و انگار که یک حفره در ذهن و مغز بوجود آید. اما وقتی که با استفاده از آن چند جمله‌ی کلیدی خواب یا ایده‌ی الهام شده، مکتوب می‌شود، احساسی خوب و وضوح ذهنی تولید می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *