«آیا نویسندگی نان و آب میشود???»
بدون پسوپیش، همین یک جمله را برایم فرستاده، با سه تا علامت سؤال برعکس! من در پاسخ نوشتم:
نمیخواهم شعار بدهم که باید برای روحت بنویسی و توقع درآمد توهین به هنر است و…
یا ناله نمیکنم کهای آقا اینجا توی جهان سوم چه کسی از نوشتن پول درآورده که تو میخواهی دومی باشی.
از دو نکته بالا که بگذریم، میتوانم بگویم که گونههایی از نویسندگی به درآمد میرسند و بعضی از مدلها هم کمتر و شاید هرگز.
بگذار اول نیمه خالی لیوان را بگویم، اگر چشم به این دوختهای که داستان کوتاه و رمان چاپ کنی و زندگیات را بگذرانی که به چیز محالی فکر میکنی. توی مملکتی که با هشتاد میلیون جمعیت، تیراژ کتاب به پانصد نسخه رسیده باید فاتحه پول درآوردن از نویسندگی را خواند. به تدریس و اینها هم نمیشود دل بست که همین حالا هم تعداد معلمهای داستاننویسی از متقاضیها بیشتر است.
اینجا کتاب و ادبیات فقط برای بعضی از ناشرهای قدیمی و گردنکلفت سود دارد که آنها هم نان نبود کپیرایت میخورند و چاپ رمانهای مفت خارجی و صدالبته اعتبارشان. نوش جانشان.
و اما نیمه پر لیوان نویسندگی؛ با رونق گرفتن و فراگیر شدن اینترنت و کسبوکارهای دیجیتال، حالا همه آنها به چیزی احتیاج دارند به نام محتوا تا توی گوگل سری توی سرها دربیاورند، چون این حرف بیل گیتس را زیاد به گوششان خورده که محتوا پادشاه است.
با توجه به اینکه سئوکارها و کلاً اهالی تکنولوژی آنچنان دستبهقلم نیستند و در وادی دیگری سیر میکنند روز به روز احتیاج مبرم به نویسندگان را بیشتر حس میکنند.
برندها همیشه برای خلق تمایز و دیده شدن به قصهگوها نیاز دارند. پس اوضاع برای نویسندههای تندذهن و کارکشته آنچنان بد به نظر نمیرسد.
نویسندگی آنلاین و نوشتن برای رسانههای دیجیتال گونهای از نوشتن است که همین حالا هم فرصتهای شغلی بسیاری دارد. از این منظر که نگاه کنیم نویسندگی شاید نانوآب هم بشود.
34 پاسخ
خوشبحالتون برای شما راحته که کنار زندگی عادیتون عاشق نوشتن باشید ولی وقتی تحت درمان با دارو های قوی ضد افسردگی هستی و روانپزشک ازت میخواد به چیزی که تو زندگیت دوس داری عشق بورزی و تو تنها عشقت فقط نوشتن و خیالاتته مثل یه بیمار اسکیزوئید و میبینی که آخرشم به هیچ جا نمیرسی زندگیت میشه مثل زندگی سیزیف.
میشه گفت خلاصهای از یادداشت های روزانه من بود فقط باید با چشمای یه تحت درمان روانی بخونیدش
برات بهترینها رو آرزو میکنم بهمن جان.
خلاقیت در نگارش چه برای چاپ مقاله باشد، چه برای دلگرمی و دلنوشته برگ برنده است. با خلاقیت میتوان به نثر روان رسید. نثر روان دل نشین است و دل بسیاری از محاطبین را بدست میآورد.
واقعیت های تلخی توی این نوشته بود. من همیشه به این فکر میکنم که چطور ممکنه تیم های تولید محتوا 10 ساعت کاری در روز فقط مینویسند؟ پس چه زمانی فرصت می کنند که تجربه بدست بیاورند؟ تا تجربه نباشه که نمیشه نوشت! تیم تولید محتوا باید 8 ساعت تجربه کنه و 2 ساعت راجب اون تجربه بنویسه! کاری که من توی نت پارک دارم انجام میدم همینه. پست های من تماما تجربه هایی هست ک توی کار بدست میارم. میتونید روی لینک بنده کلیک کنید و بخونید تا متوجه بشید همه سئو کارها هم شبیه هم نیستن.
من به عنوان کسی که سالهاست تو زمینه نویسندگی فعالیت میکنه و عضو تالیف جلقه ی داستان کوتاهه ، این تجربه رو دارم که هیچ چیزی مثل تمرین برای نوشتن متنی شبیه متون بزرگان کمک نمیکنه که دید و قلم روان تر بشه ، همه چیز از زهن شروع میشه ، دنیای نویسندگی دنیای بردن خواننده ها به تصاویر ذهنی خودشونه که می تونن از رو نوشته برای خودشون متصور بشن . هر چقدر این تصاویر واقعی و ملموس باشه ، یا هر چقدر سورئال باشه میتونه خواننده رو جذب کنه . البته این نظر شخصی ه و در طی سالها تجربه به دست اومده .
ممنونم از مطلب خوبتون . کارتون درسته .
جالب بود
من تلاشمو میکنم که جز بهترین ها بشم و امیدوارم در آینده به کسب درآمد برسم.
تو عالی هستی نازنین جان.
داشتن الگویی مثل شما، قطعا کمک بزرگی برام بوده 🍀
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
سلام. ببخشید مزاحم شدم یک سوال داشتم. بنده در حال حاضر دارم من یک کتاب تخیلی می نویسم. ایده های عالی به ذهنم می رسد ولی در موقع نوشتن سرعتم بسیار کند می شود. شما راه حلی دارید؟؟
درود عزیز
راه حل اینه:
در نوشتن نسخه اول سختگیری نکنید، تا میتونید سریع بنویسید، و ریزهکاریها رو بذارید برای مرحله بازنویسی.
حین نوشتن نسخه اول منتقد درون خودتون رو خاموش کنید، حتی به شکافهای داستان بیاعتنا باشید و فقط به سرعت پیش برید.
آقای کلانتری سلام مطلبتون در مورد ارزش و اهمیت نوبسندگی خیلی به دلم نشست و بسیار برایم انگیزه بخش بود چرا که من عاشق نوشتن هستم اما گاهی میان انبوهی از محتواها گم می شوم سایت دارم موضوع دارم اما سرگردانم که از کجا باید شروع کنم و مطالب این بخش و همچنین مطالب لینک های سایت متمم در مورد سئو و اهمیت کلمات کلیدی وقوفی را در من بوجود آورد.
درود زهرا جان
خوشحالم که اینجا هستی.
ببین. در کل باید بدونیم که از اول کار موضوعات برای نمیتوته روشن و شفاف باشه.
باید کار کنیم و کورمال کورمال جلو بریم تا بالاخره اتفاقی بیفته.
بنابراین پیشنهادم که پرکاری خودت صدای بلاتکلیفی و پرکاری رو خاموش کن.
راستی، شاید این مطلب هم کمی کمکت کنه:
آموزش تولید محتوا
درود بر شما دوست خوبم
نوشته پر از مهر و دل نشینتان به دستم رسید بسیار به خود بالیدم ….
استاد عزیز حدود یک هفته ایست علاقه نوشتن به دلم ، روحم ، مستولی شده تا جایی که مجبورم کرد در گوگل سرچ کنم آنچه مرا راهنما کند .به مدرسه شما وارد شدم و دل پسندید آنچه که دید و شنید .پس شما را استاد خود لقب دادم ودر سر دفتر اینستای خودم بعد از استاد مرحوم علی دوانی از شما بعنوان استاد و راهنمای خودم نام بردم باشد که شما هم از این کار من دل گیر نشوید و مرا شاگرد مکتب خود بدانید هر چند استاد شاگردی دیگر به سن و سال نیست به دانشو و محتواست که من در این دو فقیرم اگر در اسفند ماه که اوج کار و شغل من است (پوشاک بچه گانه)نتوانستم به جهت دست بوسی خدمت برسم ، لذا در اولین فرصت برای فراگیری دروس خدمت خواهم رسید . با کمال احترام به استاد عزیزم جناب کلانتری ، بدرود. دوستار همیشگی شما افشین باران ریز
(قلم ریز)
درود افشین نازنین
خوشحالم که اینجا هستی.
امیدوارم که روی ماهت رو ببینم.
شاد و سلامت باشی.
سلام و صد سلام به شما استاد ارجمند و دوست داشتنی ….واقعیت را بیان فرمودید بسیار خرسند شدم اما عشق است و محجوری ، چه کنیم به دنبال خود بر سر قلمی میکردیم که شاید روزی خواندند و همین مرحمی برای زخمهای دیده نشده ما چون جرعت بیان ندارم می نویسم تا خواننده در ذهن خود با برداشت خود و معرفت خود آن را نظم و نسق نماید باشد روزی که هر شخص…………کتابی …..تفکری……
یا حق .
درود بر افشین عزیزم
ممنونم از مهرت.
زیبا نوشتی.
برای من حتماً بیشتر بنویس. دوست دارم بیشتر بخونم از تو.
جنگ و صلح اناکارنینا جنایت و مکافات برادران کارامازوف گوژپشت نتردام صد سال تنهایی محاکمه غرور و تعصب باد بادک باز پیرمرد و دریا عقاید یک دلقک شازده کوچولو مرگ ایوان ایلیچ کیمیا گر پانزده سگ
زنده باد عرفان عزیز
خیلی هم عالیه.
برای شروع بهت پیشنهاد میکنم برو تو سایت ویرگول و شروع کن به نوشتن مطالبی دربارۀ کتابهایی که خوندی.
این بهترین تمرین برای کار جدی محتواست.
اگه دوست داشتی لینک مطالبی که نوشتی رو برای منم بذار.
عالی بود مرسی
خُب??? ؟
ادامه؟
چیکار کنم؟
من؟
فککن یکی که که خیلی پول لازمه،و نابغه ترین موجود روی زمین تو نویسندگیه که تاحالا یه خطم ننوشته!
شما به عنوانِ یه اینکاره میگی چیکار کنه؟
راسی،سناریو خوب مینیویسم،اما تو ذهنم!
بهزاد عزیز
بین استعداد و توهم فاصلۀ زیادی هست.
این حرف خیلی خام و احمقانهست:
«نابغه ترین موجود روی زمین تو نویسندگیه که تاحالا یه خطم ننوشته!»
شروع من بنویس و در عمل ذوق و استعداد خودت رو ثابت کن.
موفق باشی.
سلام
فکرنمیکنید آن نوع دوم نوشتن ممکن است باعث هرز رفتن استعدادها وعدم خل رمان های بینظیرشود!
جالبه این منبع درآمد هنوز توی ایران زیاد مورد استفاده قرار نمیگیره و بیشتر از اینکه تمرکز بر روی نویسندگی باشه تمرکز بر روی ترجمه مقالات هستش.
اما دیر یا زود تولید محتوا یه شغل نون و آب دار میشه.
دوست عزیزم
مجله اینترنتی شما رو دیدم. کار جذاب و ارزشمندی دارید.
به سوال های تلگرامی میخوره شاهین :)) (میدونم از تلگرام متنفری و الان باید فرار کنم تا تکه تکه ام نکردی!)
اما از شوخی گذشته، با تو هم عقیده هستم که با توجه به سرعت بالای تغییر دنیای اطراف ما، احتمالا بهتر است به پیووت بیشتر فکر کنیم (وگرنه مجبور خواهیم شد فکر کنیم). پیووت در نحوهی ارائهی خدمات. پیووت در نحوه و مدل درآمدیمان. پیووت در نحوه نگرش به کسبوکار و …
حرف حساب بود.
در فضای امروز که با انباشت محتوا سر و کار داریم، برندها برای اینکه بتوانند گلیم خودشان را از آب دربیاورند و دیده و شنیده شوند، نیاز دارند که بهتر و حرفهایتر خودشان را مطرح کنند.
و جای خالی نویسندههای خوب، که مدیومهای مختلف را بشناسند، احساس میشود.
چرا که نه خوب هم نان و آب میشود. بازاریابی محتوا فرصت شغلی تازه ای است که برخلاف تبلیغات سنتی تازه نفس است و راه خودش را خوب بلد است و هنوز مخاطبانش پی به پوچی این داستان ها نبرده اند…
نیلوفر جان، درباره استراتزی محتوا بیشتر مینویسم ایشالا.