به گمانم زمستان سال 93 بود که خیلی اتفاقی گوشۀ یکی از قفسههای کتابفروشی جیحون کتاب لاغری پیدا کردم که بعد از آن چند تا چند وقت با خودم تکرار میکردم: اگر این کتاب را نمیخواندم 75 درصد از عمرم بر فنا بود! دلم میخواست تمام صفحات کتاب را بکنم و بزنم روی دیوار اتاقم. کتاب آن موقع چاپ تمام بود. بعداً نشر پیکان کتاب را تجدید چاپ کرد و حالا فکر کنم به چاپ سوم و چهارم رسیده است. در اولین و دومین دورۀ کلاس «قدرت نویسندگی» همین کتاب را به بچهها هدیه دادم. بعدها با نویسندۀ کتاب بیشتر آشنا شدم و فهمیدم افراد زیادی از جمله ست گادین لب به تحسین کتاب او گشوهاند و پرسفیلد جلد و دوم سومی هم برای این کتاب نوشته است.
باری، کتاب «نبرد هنرمند» هنوز یکی از کتابهای تاثیرگذار زندگی من است و هر وقت فرصت کنم نگاهی به آن میاندازم. این کتاب به من مفهوم «مقاومت» را آموخت و نشانم داد که چگونه خودتخریبی میتواند زندگی حرفهای یک فرد خلاق را به استیصال و نابودی بکشاند.
پاراگراف کوتاه زیر یکی از تکههای درخشان این کتاب است که من در گفتوگو با دوستانم بارها و بارها آن را نقل کردهام:
«بی اعتمادی به خود ممکن است مانند یک دوست عمل کند زیرا نشانهای از امید و آرزوست، انعکاس عشق است، عشق به کاری که رویای انجام دادنش را در سر میپروانیم و میل، میل به انجام دادن آن. اگر زمانی از خود (یا دوستانتان) بپرسید«آیا من واقعاً نویسندهام؟» یا «آیا من واقعاً هنرمندم؟» احتمال اینکه باشید بسیار است.
هنرمند تقلبی کاملاً از خودش مطمئن است در حالی که هنرمند واقعی به حد مرگ میترسد.»نقل از کتاب نبرد هنرمند/ استیون پرسفیلد/ ترجمهی نوشین دیانتی/ نشر پیکان
چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: | مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | شعر | ویرایش و ویراستاری |
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
8 پاسخ
سلام
اينكه هنرمند تقلبى ازخودش مطمئن است اماهنرمندواقعى به حدمرگ مى ترسد ازآنروست كه هنرمند واقعى گاه به خويش شك مى كند وپيرو اين ترديد به حقايق وشناخت خوددست مى يازدوازشك به يقين مى رسداين ترس خوب است زيراباعث مى شودهنرمندواقعى( نويسنده) دستخوش توهم كمال نگرددتوهم كمال براى هنرمندآفت بزرگيست يعنى آنقدربه خودمان ايمان داريم كه ذره اى شك وترس به دل راه نمى دهيم درحاليكه خوب است زمانى به خودايمان بياوريم كه بارهاشك كنيم وسپس به يقين برسيم. ايمان واعتمادبه خودپس ازيقين خوشتراست.
زنده باد سعیده جان. درست میگی.
ممنون شاهین جان
این برش از بریده ی کتاب که میگه: “هنرمند تقلبی کاملا به خودش مطمئنه ولی هنرمند واقعی در حد مرگ می ترسه”؛ عجب شاه بیتی بود!
یاد سالها پیش می افتم که با اشتیاق یه فایل وورد باز میکردم و هرچی به ذهنم می رسید رو با اعتماد به نفس کامل تایپ می کردم! جالب اینجاست که حتی زحمت ویرایش را هم به خودم نمی دادم! و البته یاد حالا که با هزار خودخوری و با رعایت آداب و رسوم خاصی لپ تاپ رو روشن می کنم، شماره میزنم و شروع به نوشتن می کنم. در حین نوشتن هم سعی می کنم ذهنم رو از تمرکز روی این مفهوم آزاد کنم: “مبادا از نظر حرفه ای ها، گوشه ای از نوشته ام ایراد داشته باشد” !
من باید این کتاب رو حتماً بخونم!
# آیا اونایی که واقعاً هنرمند هستن، به خودشون شک دارن و اعتماد به نفس کمتری دارن؟
به نظرم این ترس، به تعهدی که انسان فهمیده در خود در قبال شنوندگانش می بیند بر می گردد و این تعهد رو می توان در یک مهندس، دکتر، نویسنده و به طور کلی هر انسان فهمیده ای دید.
موافقم میعاد عزیز
با سلام، ادب و احترام
آيا من واقعا هنرمندم؟؟؟
امشب كه با شما آشنا شدم
از سر صحنه ساخت فيلم سينمايي مشتاقي و مهجوري
كه در شهرستان قوچان در حال توليد است
با تمام خستگي شيرين و لذت بخشس
به سراغ محمد رضا شعبانعلي عزيز رفتم
و با شما آشنا شدم
و اكنون بسي خوش حالم
به نوشتن، تئاتر، سينما، اقتصاد، فلسفه، هوش و خلاقيت علاقمندم
با ارادت و احترام
پوريا قصابي
سلام پوریا جان
از آشنایی با شما خوشحالم.
چه خوب که به چنین حوزه های مهم و جذابی علاقه دارید.
برایتان بهترین ها را آرزو میکنم.