باب شده برحسب سیاق روزگار همه از خجالتی بودن خجل باشند، انگار داغ ننگ است به پیشانی هرکسی که میخواهد سری توی سرها دربیاورد.
اما من آدمهای خجالتی را دوست دارم، چون حس میکنم شنوندههای بهتری هستند.
چون جزو آدمهای لمپن و لودهای نیستند که در هر جمعی زور میزنند خودشان را شمع انجمن جلوه دهند.
خجالتیها را به آدمهای دریده و پررویی که اسم خودشان را برونگرا میگذارند ترجیح میدهم.
اصلاً چه کسی گفته خجالتی بودن بد است؛ خجالت به از وقاحت.
از خجالتی بودن خودمان خجالت نکشیم.
34 پاسخ
سلام من تو دانشگاه استاد بهم گفته چقدر تو پسر مظلومی هستی منم صورتم سرخ شد نتونستم جوابشو بدم جلو دخترا آبروم رفت همه دخترا نگاهشون به من بود ترم۲هم بودم اون موقع نمیخاستم کسی بدونه کمن خجالتی هستماونم تو دانشگاه خواهشاکمکم کنید ک دیگه حرص این کارارو گریه کردنارو افسرده بشمو نخورم ممنون
ابولفضل جان
اصلاً نگران نباش.
این اصلاً چیز بدی نیست.
ما آدمیم دیگه. بخشی از آدم بودن هم همین چیزاست.
بهت پیشنهاد میکنم این تجربه رو با جزییات بنویس، تمام احساس منفی خودت رو بیار روی کاغذ و بعد این کاغذ رو پاره کن و بریز دور. تمام.
سلام من از خجالتی بودنم احساس خوبی ندارم همه آدمهای زرنگ و سر زبان دار را دوست دارند من میترسم حرف بزنم یا نظر بدم ، میترسم نظراتم پوچ باشه
سمیه جان.
نگران نباش.
این حس به طور طبیعی با خیلی از ماها هست.
من بهت پیشنهاد میکنم تا میتونی کتاب های خوب بخون.
اونها باعث میشن به ترس خودت غلبه کنی و خجالتی جذاب تری باشی!
سلام … من دختر ۱۶ ساله هستم و اینکه خیلی خجالتی ام و با حجاب و باحیام همش این خجالتی بودنم باعث میشه که دیگران یعنی بعضیا بیشتر خجالتم بشن و اذیت بشم .. راهکاری میشه بدین؟ راستش اینکه جلوی دیگران خجالتی باشی ولی با خانواده راحت باشی اینم خجالتی حساب میشه؟ و اینکه من زیاد دوس ندارم در میان جمع باشم و بیشتر فکر میکنم و با بقیه به اشتراک نمیزارم و بیشتر دوس دارم رفتارهای مردمو ببینم و تحلیل کنم تا حرف بزنم اینم نشونه درونگراییه ؟
سلام
کتاب «سکوت، قدرت درونگراها» نوشتۀ سوزان کین رو بخونید.
دو سه تا ترجمه داره تو ایران.
من وقتی شنیدم که یک آدم خجالتی باعث شد گوشی پزشکی اختراع بشه (داستانش از این قرار بود که پزشک خجالتی خجالت می کشید سرش رو بذاره روی سینه ی آدما و به صدای قلبشون گوش بده برای همین وسیله ای ساخت مثل قیف که یک سرش رو روی گوش خودش می گذاشت و سر دیگرش رو روی قلب آدما، بعدا این قیف تکامل پیدا کرد و شد گوشی) فهمیدم هیچ صفتی نیست که باعث رشد دنیا نشه:)) و از همون وقت به خوب بودن خجالتی هم ایمان آوردم:)
چه جالب زینب جان
نمیدونستم، برام تازگی داشت.
کامنت خوبت باعث شد این پست کامل تر و جذاب تر بشه.
سلام زینب خانم گل گلاب
منم به شدت با خود خجالتی ام که مثل دوستمون باعث شده کم کم حرف زدن یادم بره در نبردم. با خوندن این ماجرا که گفتید ومن تا حالا نشنیده بودم از ته قلبم …شایدم از ته ریه هام یه نفس عمیقی کشیدم.قصد دارم این داستانو چند بار دیگه هم برای خودم تعریف کنم تا اینکه در قلبم دیگه از خجالتی بودنم اینقدر احساس بدی نکنم.
خیلی ممنون.
سلام سارای عزیز:)
خیلییی خوشحال شدم^__^
فکر می کنم نباید با من هات در نبرد باشی، باید فکر کنی منی که توی توست و اون توی تو داره از هوای تو نفس می کشه، چه چیزی توی دلش داره که ارزش بودن توی تو رو بهش داده؟
:)هوممم بعد کشف میکنیم که مثلا وااای چه دنیایی فقط توی دل من خجالتیمه^__^
بالاخره هر چیزی تو ان دنیا بدی و خوبی خودشو داره
بعضی از ادما از خجالتیا خوششون میاد
بعضیام از ادمای پرو که جسارت دارن خوششون میاد
ولی مهم خود ادمه که ار خودش راضی باشه نه اینکه برای نظر دیگران خودشو عوض کنه وقتی یک نفر ازت خوشش بیاد یک نفر دیگه هم هست که ازت خوشش نمیاد این عادیه
وای نه اینطوری نگید خیلی بده.
منم خجالتی هستم. یه مدتی به خودم میگفتم این که خوبه، بیشتر گوش بدی و کمتر حرف بزنی. به خاطر همین هی حرف نمیزدم تا اینکه کم کم حرف زدن یادم رفت. جدی جدی یادم رفت. الآن تبدیل به یه کار جانفرسایی شده که دارم کلی برای یادگرفتنش تلاش میکنم. آدم نباید اینطوری ضعفشو توجیه کنه…یهو از همین ور بوم میفته.
قطعا وقاحتی که بعضی ها برای جلب توجه دارند پسندیده مخصوصا که موجب مسخره کردن دیگران بشود ولی خجالتی بودن هم به معنای کلمه خوب نیست وکسی آن را نمی پسندد آن که شما ازش می گویید درونگرا بودن است نه خجالتی …. خجالتی کسی است که از حق دفاع نمی کند و هیچ گاه تفاوتی نمی کند چه موقعیتی باشد جرات سخن به لب راندن را ندارد ولی درونگرا در موقع خودش لب به سخن می گشاید و از حق دفاع می کند
همان طور که برخی دوستان هم اشاره کرده اند خجالتی بودن و درونگرا بودن باهم متفاوتند. به نظرم خجالتی بودن خصلت خوبی نیست، به ویژه در کودکان و حتی گاهی در صورت رفع نشدن آن باید از مشاوران و روان شناسان کمک گرفت. عموم مردمان تصور می کنند که فرد درونگرا خجالتی است و او را سرزنش می کنند, در حالی که درونگرایی یکی از تیپ های روانی است با ویژگیهای خاص خودش.
بهتر است گفته شود که نباید از درونگرا بودن خودمان خجالت بکشیم تا از خجالتی بودنمان.
درسته شاهین عزیز
ولی فرق قائل بشیم بین خجالتی بودن و درونگرا بودن. در کتاب سکوت قدرت درونگراها که سال 2012 جایزه گرفت خصلت های خوبی از درونگراها میگه و بقول شما اونها رو آدم های عنیق و قابل اعتمادی میدونه.
همچنین میگه اینرو عیب ندونن و کلی آدم مشهور میاره که درونگرا بودن.
مرسی
توی دوران مدرسه همیشه جزو دانش آموزای پرحرف و پرجنب وجوش وفعال بودم
یادم هست همیشه آدمهای ساکت حرصمو درمیاوردن و سعی میکردم توی نه ماهی که همکلاسی بودیم سعی میکردم که اونا هم شبیه خودم بشن
ولی خب خجالتیا باعث میشن حق شون خورده بشه و توی حاشیه بمونن
کلا خجالتی بودن چیز خوبی نیست
آدم باید پررو باشه … پرررروووو 👌😋
درود بر شما
یعنی میفرمایید خجالت هم خوب چیزیه :))
درسته ولی… من تو بچگی خیلی خجالتی بودم. هرچند که این باعث میشد از نظر بقیه بچه ی خوبی باشم و حتی محبت ها به طرفم جذب میشد ولی در خودم احساس خوبی نداشتم. تا حدودی خوبه زیادش خوب نیست.
شاهین جان معمولا آدمها،خجالتی بودن رو با مظلوم بودن اشتباه میگیرن واس خاطر همینه که خیلی از آدمها بخاطر خجالتی بودن سرزنش میشن.
گاه و بیگاه در زندگی خود، کسانی را میبینیم که دقیقاً در لحظهای که باید، آنچه را که باید میگویند.
اما فراموش نکنیم که مسئلهی مهم چیز دیگری است:
اینکه آیا در لحظهای که باید، کاری را که باید انجام میدهند؟
از نیکلاس اسپارکس
سایت متمم
https://goo.gl/jgAvGy
به قطع یقین “سکوت” نوشته “سوزان کین” را یا خوانده ای یا دوست داری بخوانی یا باید بخوانی 🙂
به نظرم کسی که بر اثر نداشتن اعتماد به نفس خجالتی ه با اونی که سکوت و شنیدن رو بر میگزینه فرق داره…
اولی باید رو باور داشتن خودش کار کنه و در مواقع لزوم توی جمع حرف هم بزنه، و اگر سکوتی هم می کنه برحسب انتخاب باشه. یعنی به این باور برسه که حرف زدنش توی اون جمع اتفاق خاصی رو رقم نمی زنه، مخصوصا جمعایی که سطحشون خیلی بالا یا خیلی پایینه. پس برای احترام گذاشتن به خودش سکوت می کنه و حرفش رو فقط جایی می زنه که براش ارزش قائل بشن. اما اگر جایی حقی ازش ضایع شد اونقدری خودباوری توش هست که بتونه از خودش دفاع کنه.
البته خب این نظر و تجربه ی شخصی منه. شخصا برای آدمایی که هرچیزی که هستن “انتخاب” خودشونه و براش تلاش کردن بیشتر ارزش قائلم
سلام شاهین عزیز .
واقعا زیبا نوشتی و چقدر این نوشته ات با نظر من هماهنگ و هم نظر بود.
این جمله ات را هم از این به بعد در گفتگو هایم به عاریه می گیرم .
”
اصلاً چه کسی گفته خجالتی بودن بد است؛ خجالت به از وقاحت.
از خجالتی بودن خودمان خجالت نکشیم ”
( راستی اگر وقت کردی آدرس وبلاگ من رو توی قسمت دوستان به روز کن )
ارادتمند .
سعید فعله گری
به روی چشم سعید عزیز
شاهین جان نمی دونم همین که اینجا این کامنتو می ذارم ناقض خجالتی بودنم هست یا نه اما ممنون که انقد با این پست به من روحیه دادی 🙂
کمند گل
زنده باشی
بیشتر برام بنویس.
سلام.
چند روز است به خجالتی بودن فکر می کنم. خجالتی ام و فکر می کنم این ناشی از اعتماد به نفس پایین ام است. و بسیار رنج می کشم….
شما بهترین آدم خجالتی دنیا هستید.
رنج نکشید، به خودتون افتخار کنید.
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود…
فکر میکنم این تک بیت حال و روز ما جماعت خجالتی ها را بهتر به تصویر می کشد. نگاه متفاوت شما برای منی که از این جماعتم جالب بود؛ تا به حال از این زوایه به این مساله دقت نکرده بودم. اما نکته ی قابل توجه این است که خجالتی بودن با درونگرایی از زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ خجالت و جسارت؛ دو روی یک سکه اند، فرد خجالتی بیشتر از جسارت نداشتن خود رنج می برد و حس تواضعی کمر شکن که آدم را تا مرز عدم خودباوری می کشاند. مثلا صحبت نکردن فرد خجالتی در جمع یکی از ثمرات این احساسات همیشگی اوست. اما این مساله به همین جا ختم نمی شود؛ ترس و کمال گرایی دو معضل دیگر این فرد است. ترسی که متوقفت می کند و کمال گرایی که مجبورت می کند در هر کاری تمام توان و انرژی ات را هزینه کنی؛ چون مانند دیگران جسارت مطرح شدن با کمترین ها و سطحی ترین ها را ندارد.اما از طرف دیگر فرد درونگرا خودش را باور دارد و این خودباوری به جایی رسیده که ترجیح میدهد ،بیشتر از هرکس با خودش باشد و در دنیای افکار و خیالات و احساساتش سیر کند و هیچ لزومی نمی بیند که حریم این دنیایش را با دیگری در میان بگذارد. او وقتی در جمع صحبت نمی کند،دلیلش این است که در سیر افکار و درونش سخنرانی باشکوه تری در حال اجراست و او مشغول ایراد سخنرانی در آن جمع است! این فرد دوست دارد هر مساله ای را در عالم تفکرات خود حل کند و اغلب همان جا به نتایجی باور نکردنی دست پیدا می کند به همین خاطر اصلا نیازی به اظهار فضل در یک جمع واقعی و مطرح کردن خودش ندارد.
اما آیافردی مثل من که هم خجالتی و هم درونگراست در این دنیای درون، راه به جایی می برد؟!
سمیرا جان
من همیشه از قدرت قلم شما و قدرت فکرتون شگفت زده میشم.
مطمئنم که یک درونگرای خلاق و خوش ذوق هستید.
حتماً راه به جایی میبرید، خیالتون راحت.
خانم شیری واقعا زیبا نوشتید ممنون
و سوال اخیر شما همان سوالی است که من از خودم میپرسم
هر کسی جواب این سوال را میداند لطف نموده با ما شریک سازد
منتظر این جواب هستم…
واقعا زیبا نوشتید لذت بردم
وقتی یه نفر از چیزی که فکر می کنی نقطه ضعفته واست می حرف میزنه حالت خوب میشه.
دیگه فکر نمی کنی که این مشکل تو یه چیز مسخر ست.
حالم خوب شد 🙂
چه دیدگاه ارزشمندی ツ
من سعی می کنم درمورد آدم ها قضاوتی نکنم ! اما گاهی پیش می آید که ناخواسته احساس خوبی نسبت به بعضی آدم ها ندارم ، شاید برای شماهم پیش بیاید ، از این حالت با اصطلاح نچسب و یا به دل نمی نشیند تعبیر می شود.
برای من آدم هایی که تلاششان را می کنند تا وانمود کنند خیلی می فهمند و یا خیلی باحال هستند به دل نمی نشینند.
درمورد آدم های خجالتی هم تا حالا فکر نکرده بودم احساس من نسبت به آنها با آدم های دیگر فرقی ندارد ولی در عمل تلاش می کنم تا در ارتباط با من خجالت و شرم شان را کنار بگذارند.
(قضاوت کردن را با نقدکردن اشتباه نگیریم)
البته که خجالت به از وقاحت اما می توان مجلس آرا و تو دل برو و مجسمه ی تمام قد اعتماد به نفس بود بدون وقاحت و همینطور شنونده ای حرفه ای و دقیق بدون خجالت که می شود حدوسط بین این افراط و تفریط و خودِ حکمت . البته به نظر بنده