بشنوید:
- زبانآورشدن
تعریف زبانآور - کلمه: ما کلمه میخواهیم
- در پی حرفهای تازه
- نخستین دقیقههای روز را صرف نوشتن کنیم
در این رابطه: صفحات صبحگاهی - وقتدزدی برای نوشتن
نقل قول:
«چون هنر مدرن بیشتر روی ضعفهای بشر ساخته شده تا تواناییهایش در نتیجه هر چه بیشتر خطا کرده باشی کرانههای بدعت وسیعتری برای خودت دستوپا میکنی. این مسئلهی کرانه را خیلی جدی بگیر، فکر کن آدمی که به محض خودکار دستگرفتن نوشتنش میگیرد و مثل شاشیدن راحت مینویسد، طبیعتاً چون بیشتر مینویسد پس شانس نوشتن یک شاهکار نزد او خیلی بیشتر از کسیست که برای نوشتن خیلی گزیدهنویس و پاکیزهنویس و به اصطلاح صاحب نثر است. دقیق نگاه کن، اردشیر محصص اسهال طراحی داشت، خودت شاهد هستی تعداد طرحهای افتضاحش به مراتب خیلی بیشتر از شاهکارهای اوست ولی آدمها او را با نقاط برجستهاش به یاد میآوردهاند و بعد از عمری، حالا همان افتضاحات عدیده به جبر گذر زمان، قدر و منزلتی دارند.
اردشیر واقعاً یادگرفتنیست، من عاشقش هستم چون با پایینترین استعداد، بالاترین نتیجه را گرفت و ثابت کرد در هنر استعداد ذاتی، دورترین مؤلفهی موفقیتست، همه چیز پشتکارست و برای داشتن این حمیت، فقط باورداشتن به خود کافیست.
(شهروز نظری، دربارهی هنرمند جنجالی، نشر خط و طرح) - بازخوانی: حداقل ۱ صفحه
- واژه یا عبارتی برای تمرین نوشتن: خلق خلوت خالی از خلل
45 پاسخ
سلام وقت بخیر
میشه لطفا برای فیلم نامه نویسی هم دوره ای در نظر بگیرید .به نظرم خیلی جالب میشه.
درود
در دل دورهی نویسندگی خلاق به فیلمنامهنویسی هم میپردازیم.
سلام استاد
خوشحالم از اینکه بعد از این وقفه طولانی، شروع امروزم با شنیدن بیان انگیزه بخش و اثرگذار شما همراه شد.
امیدوارم برقرار و سربلند باشید.
سلامت باشید سمیه جان.
سلام خسته نباشید .از سخنانتون که پر از مهر و پر از دانش بود تشکر میکنم…
ذهن من جنجالی پر از جنجالهاست
به فکر خلوتی خواهم بود ،خلوتی خالی از خلل خواهم بود
چون در آن ذهن من خلوت گردد
پس نیاید یاد من جنجال ها
محدثه فطرتی
سپاسگزارم از مهر شما خانم فطرتی عزیز.
زیبا نوشتید.
سلام بر شاهين آسمان نويسندگي.
عرض ارادت.
اينقدر خوب مينويسيد كه سرحال اومدم و دوبيت بر زبانم جاري شد.
خلوتي خالي از خلل خواهم؛
با خط و خال خاطرات خودم
خوب بنشينم و خيال كنم؛
بنويسم وَ عشق و حال كنم.
فرجالله نعمتي (نادر)
واجآرايي (آليتراسيون) خيلي خيلي خوبي داشت؛ خ خ خ … .
سلام سلام جناب نعمتی عزیزم
خیلی خوشحالم که اسمتون رو دوباره اینجا میبینم.
بسیار زیبا نوشتید. لذت بردم.
برقرار باشید.
سلام وقت بخیر
استاد بقیه فایل های صوتی وبینار زبان اور رو چطور دانلود کنیم.اینجا فقط فایل جلسه اول هست.
درود
هر وبینار یک صفحهی مجزا داره که به راحتی در صفحه اصلی سایت قابل مشاهدهست.
سلام استاد عزیز با الهام از این جلسه نوشتم.
http://farzanehfoolady.ir/?p=1171
ممنون که میخونید و نظر میدید.
سلام وقت بخیر.
لطفا برای گوش دادن به فایلهای صوتی ،گزینه کند و تند کردن فایل را هم فعال کنید.
با تشکر
باور کنین اولین باره چنین خواهشی دارم.
پیام میده قبلا هم اینو گفتی!
درود
متاسفانه چنین امکانی فراهم نیست.
میتونید فایل ذخیره کنید و با پلیر خودتون این کارو انجام بدید.
اما دربارهی دومین نکته، دو کامنت از شما رسیده، اونم تایید کردم که ببینید.
سلام وقت بخیر.
لطفا برای گوش دادن به فایلهای صوتی ،گزینه کند و تند کردن فایل را هم فعال کنید.
با تشکر
بسیار عالی استاد
عالي بودين مرسي
سپاس
سلام به استاد عزیز و گرامی
امروز سحر اولین جلسه رو گوش دادم به نصفه هاش که رسیدم دیدم چقدر آشناس حرفاتون ، استپ کردم ودفترم رو آوردم و از اول شروع به گوش دادن و نوت برداری کردم چقدر به نکات کاربردی و خوبی اشاره کرده بودید .
خیلی زیاد شنیده بودم برای تمرکز کردن یسری کارها رو انجام بدیم ولی نشده بود وقتی دلیلش رو فهمیدم برام جالب شد گاهن دلیلش همین بود نمیدونستم اون لحضه چی بنویسم پا میشدم برم ی قهوه بخورم ی کاری بکنم ی تلفنی بزنم …، حین نوشتن میرفتم برم سر عادتهای قبلی یادم به حرفتون میفتاد و ادامه میدادم.
اما خلق خلوت خالی از خلل
برام این عبارت خیلی جالب بود بعد توضیحاتتون وقتی مینوشتم یادم میومد به عبارت زندگی در لحظه حال، چرا که هر جا هستی هر کار میکنی همونجا حضور داشته باش این تنهاچیزیه که کیفیت خوبی از ی زندگی میسازه.وقتی کنار همسری کنار همسر باش وقتی غذا میخوری غذا بخور وقتی راه میری راه برو وارد کردن هر چیز کوچیک توی این خلوت حس ناب و خلوص و کیفیت اون لحظه رو کاهش میده .
با اینکه مکان خاصی برای خودم دارم که زمان زیادی رو تنها میتونم باشم اما دونستن چند تا نکته توی این فایل خیلی کمک کننده بود تا بتونم اون خلوت خالی از خلل رو خلق کنم .برای حرفه ای شدن باید حرفه ای رفتار کرد .
الهی شکر و ممنون از شما استاد گرامی .
و درمورد کتاب خوندن باز زدید وسط هدف چند کتابی هست که خوندم باید بخونموشون با اینکه میدونم، بازم ذهنم میره اینطرف و اونطرف دنبال کتابهای تازه هر چند میدونم آخرش بر میگردم سراغ اون کتابها ولی مچ خودمو گرفتم ی چیز بگم ی مبحث جالبی هست در مورد ذهن اینکه ما باید کار ذهن رو یاد بگیریم و از خودش برای خودش قبل دست بکار شدنش استفاده کنیم عجبا جالب شد، دارم کاربردی تر از چیزهایی که قبلن یادگرفتم بهره میبریم الهی شکر و ممنون از شما.
زنده باد سپیده گرامی
چه کامنت پرمایه و خوبی نوشتید.
با قدرت به نوشتن ادامه بدید.
سلام. من هم عاشق کلماتم، عاشق کلمه هایی(مثل همین کلمه زیبای زبان آور) که روح آدمها را برای نوشتنو جستجو کردن ، تازه میکند،. زنده میکند و امید و انگیزه میدهد،. سر منشا محتواهای جدید و زیبا میشوند
استاد اگر امکان دارد یک کانال در پیام رسانی درست کنید که فیلتر نباشد . واقعن خیلی فیلتر شکن دیر وصل می شود . وقتی هم وصل می شود سرعت بسیار پایین هست
درود
همین سایت این نقش رو ایفا میکنه.
داشتم به رابطهی خودم با زبان میاندیشیدم. کمی نوشتم و به این نتیجه رسیدم که همه چیز زیر سر همین زبانه؛ آدمهایی که به تفاهم نمیرسن، مشاجرهها و غیره.
کلماتی که کنار هم مینشونیم، جملهی امریای که میتونیم بهصورت خواهشی (لطفن، اگر امکانش هست و…) بیان کنیم، حتی مفهومی که در پسِ جمله پنهان شده، همهوهمه زیرِ سرِ این زبانِ قدرتمنده.
سلام
مثل همیشه، عالی و یاد آوری خوبی هست. ممنون از تلاش شما
خلق خلوت خالی از خلل
از وقتی این موضوع به ما داده شد؛ دنبال خلق خلوتم می گردم؛ که خالی از سروصدا باشد ؛هرچه کردم؛ هرکجا رفتم؛ بچه ها دنبالم می آمدندو مانع من می شدند یا از من چیزی می خواستند.
اگر به اتاقم رفتم و در را بستم؛ دخترم شروع کرد به گریه کردن و مجبور شدم در را باز کنم. باخودم گفتم:«حتما باید او را بخوابانم تا سرم خلوت شود. او که نخوابید هیچ، تازه از من خواست که باهاش بازی کنم. بازی می کردم؛ اما تمام فکر و دغدغه ام، این شده بود؛که چطوری خلوتی خالی پیدا کنم؟
تا اینکه فکری به سرم زد.
یک کتاب قصه برای دخترم آوردم و او را سرگرم عکسهای کتاب کردم.پسرم را هم دیدم که دفتر مشقش جلویش است و نگاهش به تلویزین است و اصرا خواسش نیست.
وقتی هر دو را سرگرم دیدم؛ آهسته دفتر و خودکارم را برداشتم و پاورچین به اتاق زیر زمین روانه شدم.
فعلا صدایی از آنها نمی آید.
چه جای خلوت و دنجی بود. کاش هر روز بتوانم بیایم اینجا و بدون سر و صدایی بنویسم.
این چند لحظه را احساس رهایی می کردم. اتاق زیر زمین کمی تاریک است؛ امااز پنجره نوری می تابد و کمی روشنش کرده است. البته این حال و هوا و سایه روشن اتاق را دوست دارم و به من آرامش می دهد. روی صنلی ناهار خوری نشسته ام و خود را انداخته ام روی میز. مثل اینکه الان یکی قرار است بیاید و دفترم را از دستم بیرون بکشد. نمی دانم چه بنویسم؛ اما دستم تند شده و مثل کسانی که فرار می کنند؛ خودکارم روی صفحه به سرعت قل می خوردو جلو می رود.
وای، پسرم دارد صدایم می زند. باید بروم؛ اما همین لحظات را با عشقی سرشار سر کردم.
زیبا نوشتید.
سلام شاهین جان وقتت بخیر
من می خواستم داستان هایی که می شنوم و می خونم رو جمعآوری کنم، قبلا با گوشی یا یک فایل ورد جمعآوریشون می کردم ولی سراغشون نمی رفتم، می خواستم بدونم برای ساخت یک بانک داستانی باید چیکارکنم، که همیشه جلو چشمم باشن و از داستان ها استفاده کنم؟
سلام .منامروز فایل صوتی وبینار دیروز رو گوش کردم مثل همیشه عالی و تجربی گفتید.
من هر روز خلوتی خلق میکنم که خالی از خلل است. در آن خلوت مینویسم و کنار میگذارم. مکرر می خوانم و باز می خوانی بعضی از کتابها را بر خود واجب میکنم. در این خالی بودن از خلل است که خلق میکنم. چه چیزی را؟ متنی را که گاهی ارزش انتشار می یابد و گاهی جریمه میشود و جریمه اش بسته فضایی که در آن مینویسم. پاک کردن و یا پاره کردن میشود. در خلوت خالی از خلل است که با خودم مواجه میشوم. خودم را باز آفرینی میکنم. چرک اندیشی های خودم را میبینم. به پاکنویس کردن خودم می پردازم. با این روش من هر روز دوباره خود را خلق میکنم.
دنیایتان جداست یعنی جدایش کردید،از من،از ما.کسی که قلمش را برای مردم نتپاند برای که تپانده؟دریغا که خود را بیهوده تلف کرده اید! و من برای شما اشک ریختم که چرا راه را نشان ندادید،گویا گاهی لازم است شاگرد به استاد گوشزد کند که راهش به بیراهه رفته…
احسان عزیزم
همه قرار نیست که دقیقن مطابق اون تصوری که ما داریم اقدام کنن تا حس کنیم «قلمشون برام مردم تپیده».
چطور میتونید اینقدر قطعی و یکجانبه دربارهی رفتار آدمها و مواضعشون نظر بدید؟
چقدر این عبارت خلق خلوت خالی از خلل رو دوست داشتم.
استاد جانم امثال این وبینارها مثل نان شب برای روح ما هستند. اگر نباشند ما گرسنه و بیجان خواهیم شد و بعد از مدتی حتمن خواهیم خشکید. اما با تلنگر های هر روزه جان به رگهای نوشتنمان دمیده میشود و ما همپا و همراستا با شما قدم بر خواهیم داشت.
برای من که یک کودک نوپای یکساله در نوشتن هستم رها شدن احساس خوشآیندی نیست. نیاز دارم همچنان دستم گرفته شود و تاتی تاتی کنان کنار شما بمانم. همین حضور هر روزه شما گاهی در حد چند تشر برای ما ارزشمند است.
باشد که سایهی شما همواره بر سر ما گسترده بماند.
بعد از مدتها صداتون رو شنیدم، برام خیلی جذاب بود . حتما کارهایی رو که گفتین انجام میدم. ممنون از شما.
ارادتمندم خانم سارونه نازنین.
خیلی عالی بود. من نکات رو یادداشت کردم و همراه با شما ادامه میدم 🙂
ممنون.
زنده باد.
سپاس ،عاالی بود
طبق همیشه
فکر شده عمل کردید…
خوشحالم که وبینارها شروع شدند
امیدوارم ادامه داشته باشه
سپاس استاد گرامی. من امروز حضور داشتم و بسیار عالی بود. استاد من برای کتابهایی که دوست دارم عمیق بازخوانیشون کنم، میام اونا رو رونویسی میکنم اینطوری با یه تیر دو نشان میزنم.😊 البته اگر آدم بتونه علاوه بر رونویسی کتابهایی که باید دوباره بخونه، جدا بازخوانیم داشته باشه خیلی خوبه. 😇🙏☘️
سلام
دیروز توی کارگاه نوشتن شمادرموردمحمودکیانوش صحبت کردیدومتنی که ازش خوندیدمخصوصن اینکه متوجه شدم نوشته مربوط به ۵۰ سال پیشه فکرم ومشغول کردچراکه محتوای متن چنان تازه بودکه انگارکردم درچندسال اخیرنوشته شده.شب گذشته هم بادیدن دعوت به وبینارروزانه ودیدن نام محمودکیانوش بیشترترغیب شدم که دراین وبینارشرکت کنم.
مثل همیشه عالی وپرفایده.
سلام.
دوره های آنلاین استاد چطور برگزار میشود؟
سلام آقای صدیقیان عزیز
لینک دورهی اصلی مدرسه نویسندگی خدمت شما:
کلاس نویسندگی آنلاین
سلام
الان که واتس اپ و تلگرام قطع هست دوره های آنلاین شما چطور برگزار میشود؟
درود
پیش از این هم در واتساپ و تلگرام برگزار نمیشد که مشکلی ایجاد بشه.
ما کلاسهای زنده و آنلاین رو در اسکایروم برگزار میکنیم. فایل ضبط شده رو در صفحات خصوصی سایت مدرسه میذاریم.
1401.8.21
خلق خلوت خالی از خلل
نمی دانم با شنیدن این عبارت خوشحال شدم یا ناراحت. خلق خلوت خالی از خلل. من از نظر فیزیکی قطعا می توانم محیط آرام و ساکتی را برای نوشتن فراهم کنم که اغلب مواقع خودم هستم و مادرم. اغلب بغیر از ما دو نفر کسی نیست که این خلوت را به هم بزند. با مادر هم حساب کنی روزی چند جمله بیشتر رد و بدل نمیشود. من اغلب گرفتارم. یا دارم می روم سر کار. یا دارم برمی گردم و باید برای مطلب فردای کلاسم آماده شوم. بعضی وقتها فکر می کنم خدای ناکرده اگر برای مادرم اتفاقی بیفتد از این هم تنهاتر خواهم بود. من خواهم بود و خلوت خالی. اما خالی از خللش را نمی دانم. راستش با اینکه از لحاظ فیزیکی شرایط برای خلوت خالی از خلل آمده است که بنشینم و بنویسم اما از لحاظ فشردگی برنامه ها و شلوغی ذهن نه. اصلا شرایط آماده نیست. باز خدا به آقای کلانتری خیر بدهد که تمرینها را گذاشته که من بتوانم برای 5 بار نوشتن در روز بهانه داشته باشم. صفحات صبحگاهی می نویسم. گاه شمارم به راه است. صد داستانکم به شمارۀ هفتاد و هفت رسیده. گهگاهی هم رونویسی و گفتوگونویسی هم از راه میرسند و جمع 5+ 1 امان تکمیل تکمیل میشود. و چه جمع خوبی سراسر برد برای من. اما نمیدانم کلمات هم چیزی عایدشان میشود یا نه. ساعت روی 18 و 38 دقیقه ثابت مانده بود. چون الان هم ذهنم اصلا خلوت خالی از خلل را ندارد و دارد فکر میکند که این ده دقیقه کی به اتمام میرسد. گرچه میدانم تنها درمان و چارۀ این ذهن شلوغ و خسته باز هم همان نوشتن است و بس.