یک لیموترش آبدار و تازه را تصور کنید. میتوانید آن را تا آخرین قطره بچلانید یا به قطرۀ ناچیزی اکتفا کنید و بیندازیدش توی سطل آشغال.
میکوشم به همۀ منابعم در زندگی مثل لیموترش نگاه میکنم؛ اصلن کل زندگی را لیموترشی میبینم که باید تا قطرۀ آخر آن را چلاند (اسم دفتر کار جدیدمان را هم گذاشتیم «لیمو» تا این نکته را از یاد نبریم).
داشتن «چشم لیموبین» کمک میکند از هر آنچه داری بهترین نتیجۀ ممکن را بگیری.
چند بار کتاب خوبی خریدهاید اما پس از مدتی خواندن آن یادتان رفته؟ پیش آمده در کلاسی شرکت کنید اما بعد چند وقت حس کنید هیچ کدام از آموختههایتان را به کار نمیگیرید؟ شده مکانی را برای کارهایتان اجاره کنید اما در نهایت حس کنید که بخش زیادی از وقتتان در آنجا هدر رفته؟
هزارها منبع مختلف زندگیمان را هدر میدهیم. چون به افزودن منابع بیش از بهرهبردن از آنها فکر میکنیم. کتاب خریدن از کتاب خواندن راحتتر است؛ اما “کتابهایی که نمیخوانیم هیچ کمکی به ما نمیکنند.”
هنر در افزایش بهرهوری از منابع است. حتمن آدمهایی را دیدهاید که از منبعی ناچیز چند برابر دیگرانی که امکانات بیشتری دارند، سود جستهاند؛ چون لیمو را تا قطرۀ آخر چلاندهاند.
بیایید امروز با چشم لیموبین به رابطۀ خودمان و منابعمان بیندیشیم. فهرست زیر شاید مفید باشد:
- زمان:
- مهارتها:
- روابط:
- کتابها:
- ابزارهای الکترونیکی (موبایل و لپتاپ و…):
- موقعیت مکانی:
- و…
مایید به گفتوگو دربارۀ این موضوع ادامه بدهیم؟
36 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
عصارهی زندگی
نام لیمو که میآید، عروس رایحه به کرشمهای، داماد طعم را شیدا میکند و در اقلیم کام، جشن و سرور بر پا میشود.
حالا تصور کنید از مغازله آب و آتش، چای سرخ فام فراهم آید و قطرات لیمو، عطر و مزه این نوشیدنی گرم و بیادعا را دو صد چندان کند.
ولی چه قدر بیانصافی است اگر لیمو که تو را به خوان سخاوتش میهمان میکند، در حالی رها سازی که هنوز سرشار از عصارهی مهربانی است!
ما آدمیان با زندگیمان چه میکنیم؟!
آیا به خط پایان که رسیدیم، عصارهی عمر را کاملا چلاندهایم و از لحظه لحظهاش بهره بردهایم یا دست نخورده وامینهیم و میرویم؟!
✍به قلم: رضا شاهپسند ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۰
قشنگ نوشتید:)
درود سپاس نگاه شما زیبا و خردمندانه است.
راستش من هنوز یاد نگرفتم که تمام این مواردی که ذکر کردین رو به جشم لیمویی ببینم وبچلونم و چقدر تشابه خوبی بود چون من عاشق لیموترشم و جقدر حیف کردم لیموهای زندگیمو از این به بعد باید تلاشمو بکنم تا قطره آخر از هرکدوم به بهترین شکل خودش استفاده کنم
سپاس از نگاه تازهاتون
بله بله خیلی هم تمایل داریم درمورد این زندگی لیموبینی بیشتر بحث و صحبت کنیم .
بنظرم خیلی جالب مثال زدید .
خوشحال می شوم بیشتر در مورد این فهرست صحبت کنیم .
ممنونم استاد، چقدر نکته ی خوبی بود. من رو به یاد همون جملتون که یک روزمون مثل یک عمر باشه برامون و از همه ی لحظاتش استفاده کنیم انداخت.. ما با شما یاد میگیریم که چطور رشد کنیم…
سلام.خداقوت
چشم لیموبین نشنیده بودیم که خداقسمت کرد🙂ولی واقعانوشته جالب وقابل تاملی بود،دوبارخوندمش ومیدونم دوباره به سراغش خواهم اومد.بله لطفااین مبحث وادامه بدید،ماجرای جالبیه.
سلام
بله لطفا ادامه دهید. موضوع بسیار جذاب و مفیدی است. من از بچگی عادت دارم سیب و به را طوری میخورم که فقط دانههای ریزش به جا میماند. لیمو چه اسم دلنشینی است.
سلام.خداقوت.جالب وقابل تامل بود،راستش من وبه فکربرد،بی زحمت ادامه بدیدمشتاقم این ماجرا رودنبال کنم.
بیشترین منبعی که توی زندگیم دارم و در حقش دارم کوتاهی می کنم و اصلا حس خوبی به این کار خودم ندارم، سایتمه. روزانه خیلی می نویسم و روتین های مختلفی برای خودم طراحی کردم مثل برنامه نوشت، کلمه نوشت، جمله نوشت، روزنوشت و این اواخر هم فرهنگ و دایره المعارف🤦♀️اما چی باعث شده که دلم نمیخواد هیچکدومو توی سایتم بذارم؟😥
به نظرم تلفیقی از کمال گرایی و اهمال کاری و خودکم بینی داره سایت مظلوم رو هدر میده
ممنون میشم مثل همیشه در کالبد نیمه جون انگیزه بنده ردحی بدمید😁
سلام استاد کلانتری عزیز!
شاید این موضوع را بارها گفته باشم، باز هم میگویم: بیشتر وقتها مطالب شما را که میخوانم احساس میکنم دربارهٔ من دارید حرف میزنید، مرا روانکاوی میکنید و از مشکلات من میگوئید. باز هم مثل همیشه عالی.
عالی بمانید لطفا!
عزیز دلمی محمدعمر عزیز
چقدر خوشحال شدم اسمت رو دیدم.
همیشه برات بهترینها رو آرزو میکنم.
درود برشما 🌹
راجع به فهرست بیشتر توضیح میدید؟
سلام شاهینجان.
چقدر دلمون تازه شد از این مطلب. البته بهتره بگم داغِ دلمون تازه شد، ولی خب این تازه شدن یک رستگاری با خودش داشت و اون هم این بود که به خودم بگم: هی مَرد، چرا اون کتاب های لعنتی رو خوب نمیچلونی؟!
اون عصاره کوفتیشو چرا نمیگیری.
ولی خب این اصطلاح چشم لیموبین باعث میشه که به جرأت به همه اون دریوزگیها و کارهایی که نکردم، باهمون لحن آزادانهی استو مککوئین بگم: ((آهای حرومزادهها، من هنوز زندهام))🤭
به به رستم جون. فدا.
صد بار.
صد دفعه تمام این کارهایی که نام بردید رو انجام دادم. یعنی بهره نبردن از امکاناتم.🤦♀️
ولی مدتی هست که تغییرات اساسی کردم.
از زمانم، کتابهام، روابطم، فضای نت، موبایل و… بهره میبرم و لیمو را نچلانده رها نمیکنم.
این تغییرات بزرگ رو مدیون استاد مهربانم هستم.
خدا حفظتون کنه.🙏🏻
و لطفا حتما ادامه بدید این موضوع رو.👍🏻🙏🏻
حتمن ادامه میدیم زهرا جان.
سلام عرض ادب
چه نگاه جذاب و بی نظیری به هدررفت هایی که در زندگی داریم اشاره کردید👌🏻🌷🌿 چنین نگاهی لحظه هامون رو بهینه سازی می کنه و باعث میشه برای قدردانی از داشته هامون نهایت تلاشمون رو برای بهره مندی از اونها ، بکنیم .
از امروز که نه از همین لحظه چشم لیموبین رو نصب می کنم رو چشم هام و از داشته زمانم شروع می کنم برای هدر نرفتن.
برقرارباشید استاد🌷🌿🌷🌿
سلامت باشید سمیه چان.
در زندگیم همیشه در حال آموختن بودم و همیشه سعی کردم از تک تکشون استفاده کنم شاید منبع درامدی برام نداشتن،اما همیشه برای شخص خودم مفید بودن
سلام استاد
مدتی است که به کلاسهای خوب شما معتاد شده ام و تا فرصتی پیدا می کنم خود را آنلاین مریدتان کرده ام. در فکر کسب درآمد اینترنتی هستم. در یکی دو جلسه قبل از سمپوزیوم پول هم راهنمایی و تاکید کردید که بصورت مشترک یه کاری رو شروع کنیم. واقعیت اینست که این مطلب لیموبینی خیلی دیدگاه خوبی است و با توجه به توانایی ها و دغدغه مند بودنم به نوشتن هنوز نتوانسته ام با انتشار محتوای تولید شده به درآمد خوب برسم. لطفا راهنمایی فرمایید.
مضاف بر اینکه تجربه چاپ کتاب مشترک و الکترونیکی را دارم.
استاد اگر ممکن حضوری شما رو ببینم. ممنون
زنده باد خانم نبی زاده نازنین.
به امید دیدار.
می خواستم اول برم یه کار دیگه انجام بدم ولی از بس عنوان این متن جذاب بود که نتونستم مقاومت کنم. گرچه تا وقتی به آخرش نرسیدم، نفهمیدم دارم «چشم لیموبین» رو اشتباه می خونم! 🙂 (!!!!!!!!!!!)
درود مطهره جان
متوجه منظورتون نشدم، منظورتون از اشتباه خوندن چیه؟
هیچی هیچی!!! مشکل خودم بود! بهتره نفهمید چطور خوندمش. ناامید میشید کلا!
درود استاد عزیزم!
برای من نگاه لیمویی و چشم لیموبین از نان شب واجب تر است. از همین الان لیموبین تر میشم.
دقیقا همینطوره استاد و چه تلنگر خوبی بود. به شخصه ولع کتاب خوانی باعث شده کتابهایی که مفید هستند رو بازخوانی نکنم. به نظرم باید برنامه ای بچینم برای چلاندن بیشتر لیموها 😉
به شدت مایل به ادامه این مبحث هستم
جالب بود
چه جالب چشم لیموبین، تا به حال به این موضوع فکر نکردبودم، به نظرم با ارزشترین منبع ما در زندگی زمان است، و تمام لحظههای ما مانند قطرههای لیمو هستند که نباید هدرشان بدهیم. ممنون بابت این چشم لیموبین
امم. یکی از شرکت های آبمیوه شعاری داشت تحت عنوان: از یه قطره اش هم نمیشه گذشت. میدونی شاهین، من به چنین چیزی باور دارم اما در عمل هنوز بهش دست نیافتم و توی خیلی از زمینه ها استفاده حداقلی میکنم از منابعم. مخصوصا مهم ترین منبع ما که زمانه. همیشه به دستاورد هام افتخار کردم اما وقتی واقع بینانه تر بهش نگاه میکنم، میبینم این دستاورد ها برای منابعی که شخص من دارم واقعا چیز خاصی نیست. نمیدونم، پس قانع بودن چی میشه؟ این تمایل به استفاده از لیمو تا تهش، باعث حریص شدن آدم نمیشه؟
این فرق فوکوله علی جان. 😉
بحث هدرندادن منابع از حرص و طمع جداست.
دقیقا الان با وجود انگیزه و هدف روشن مشکل اصلیم مدیریت و بهره وری از زمان هست
خیلی مشتاقم بیشتر در این مورد حرف بزنید
دقیقا الان با وجود انگیزه و هدف روشن مدیریت و بهره وری از زمان هست
خیلی مشتاقم بیشتر در این مورد حرف بزنید
زنده باد رضا جان.
حتمن به این بحث ادامه میدیم.
استاد به نکته خوبی اشاره کردید کتاب های زیادی توی قفسه هستند که هنوز فرصت نکردم به سراغشون برم. امروز با چشم لیمو بین به سراغشون میرم.