یک روش برای کتاب خریدن و مطالعه کردن

یک روش برای کتاب خریدن و مطالعه کردن

کتاب در ایران یکی از ارزان‌ترین کالاهاست، همیشه هم در افزایش تورم کم‌ترین میزان افزایش قیمت را داشته است.

کل کتاب‌خوان‌های ایرانی چند هزار نفر بیشتر نیستند. خودشان می‌نویسند، خودشان هم می‌خرند و می‌خوانند. بعضی‌ها هم که فقط قلم‌فرسایی می‌کنند و خریدن و خواندنی در کارشان نیست. زود از رده خارج می‌شوند.

 

باری، بهانۀ نخریدن کتاب به خاطر گرانی از بنجل‌ترین بهانه‌هاست که فقط از دهن میان‌مایه‌ها بیرون می‌آید.

قصد مقایسۀ کلیشه‌ایِ قیمت پیتزا با کتاب را هم ندارم. چون بالاخره پیتزا خیلی مهم‌تر از کتاب است و در عمل ثابت کرده‌ایم که شکی در این موضوع نیست.

متوسط قیمت بهترین کتاب‌ها 15 هزار تومن است، هر چقدر هم دست و بالمان تنگ باشد، خریدِ ماهی یکی دو تا کتاب و جویدن آن سهل و ساده است.

 

همۀ چند خط قبلی بهانۀ گفتن حرف دیگری بود.

کتاب روی سر من زیاد ریخته. شهوت خواندنِ همزمان ده‌ها کتاب رنگاوارنگ دست از سرم برنمی‌دارد. قصد فخرفروشی هم ندارم. چون اصولاً خوانندۀ این وبلاگ آن‌قدر پرت و بی‌سواد نیست که با پُز مطالعه بتوان به او فخر فروخت.

 

حرف توی حرف شد. اصل مطلب:

من حس می‌کنم رشد شخصی و حرفه‌ای‌ام گره خورده به بعضی کتاب‌ها. یعنی اگر می‌خواهم قدم محکمی بردارم و بلندپروازی دیوانه‌وارم را اندکی ارضا کنم، باید بعضی کتاب‌ها را وحشیانه‌تر بجوم. بارها و بارها بخوانمشان، تحلیلشان کنم، تدریسشان کنم  و سوار بحث بشوم.

برگردم به اول بحث؛ چون کتاب در ایران ارزان است، از بعضی‌ها کتاب‌های مهم، چهار پنج نسخه خریده‌ام. هر نسخته را هم هر بار در یکی کتابگردی‌های  و از یک کتابفروشی متفاوت.

 

 به چند دلیل:

اولاً در میان انبوه کتاب‌ها، با داشتن چند نسخه از یک کتاب از هر طرف که می‌روم به کتابی می‌ر‌سم که قصد بلعیدنش را دارم. یک نسخه در کیفم، یک نسخه کنار تختخواب، یک نسخه در دفتر کار، یک نسخه در اتاق کار خانگی و…

ثانیاً این‌جوری با خیال راحت به جان کتاب‌ها می‌افتم، در حاشیۀ یکی یادداشت‌نویسی می‌کنم. زیر سطرهای یکی خط می‌‌کشم و یا با ماژیک هایلایت می‌کنم. حتی می‌توانم عطف یکی از نسخه را بشکافم و صفحه را جدا جدا، مزه مزه کنم.

ثالثاً آدم وقتی بالای چیزی بیشتر خرج می‌کند، آن را جدی‌تر می‌گیرد. کتاب بیست-سی هزار تومنی می‌رود لای بقیه کتاب‌ها، ولی وقتی صد-دویست هزار تومن خرج یک کتاب کنم، بیشتر قدرش را می‌دانم.

 

 بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «کتاب‌خوانی با روش ۲۱ گرم» را بخوانید.

شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)

دانلود رایگان کتاب چگونه به یک نویسنده آنلاین تبدیل شویم؟

اینستاگرام آموزشی شاهین کلانتری

کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام

15 پاسخ

  1. ایده خوبیه! یک قفل ذهنیم شکست..
    چندهزار نفر کتاب خوان، آمار بسیار عجیبیه پس اینهمه آدم در حال چه کاری هستن.. کتابخوان های کمتر، منتقدان بیشتر 🙂

    1. البته اینها که ما میبینم منتقد نیستن مهدی جان، بیشتر غُرتقدن!
      وگرنه انقاد و روحیه انتقادی موتور محرک رشد جوامع پیشرفته‌ست.

  2. مطلب خوشمزه ای بود!
    من دو سه مرتبه این کار را کردم. کتابی داشتم با صفحات زیاد. به خاطر وزن و حجم آن نمی توانستم با خودم همیشه همراه کنم و از سویی دیگر دوست داشتم مدام همراهم باشد و هر فرصتی پیش آمد بخوانم. یک نسخه را شرحه شرحه کردم!(برای همراه داشتن و خواندن:) و دیگری را سالم و تمیز داخل کتابخانه گذاشتم.
    البته مشکل نداشتن فضای کافی برای نگهداری کتاب باعث می شود نتوانم همیشه این کار را انجام دهم. به جای آن دستگاه کتابخوان الکترونیک(و همراه داشتن آن) و خرید نسخه الکترونیک برخی کتاب ها را جایگزین کردم(البته که کتاب کاغذی چیز دیگریست…)

    1. زنده باد محسن عزیز
      پس تو هم چنین تجربه‌ای داشتی.
      خیلی خوبه که انقدر متنوع و خوب موضوعات رو دنبال میکنی.

  3. من می‌گم: کار شما اشتباهه. چرا یه آدم باید یه کتاب رو چند بار بخره که تو هر گوشه‌ای یه نسخه ازش داشته باشه؟!
    یکی می‌خری و جاهای مختلف با خودت می‌بریش.
    اصلا با عقل جور در نمیاد و مسخره‌ست.

    شاید پول، زیاد دارید و این ولخرجی‌های بیهوده براتون راحته.

    1. شما طبق سلیقۀ خودتون رو روشی که حس میکنید درسته رفتار کنید.
      مهم اینه که خوب بخونیم و خوب بفهمیم.
      موفق باشید.

  4. چه مزه ای داد این نوشته.
    به به
    لذت بردم
    خصوصا که با این جسارت میگویید کتابخوانهای ایران چند هزار نفر بیشتر نیستند. کمی شک کردم با یک حساب سر انگشتی باید بگویم خیلی متاسفانه خیلی برآورد نزدیک به یقینی است.
    زنده باد

    1. ممنونم از انرژی و لطفت.
      تیراژ بهترین کتاب ها در حال حاضر زیر هزارتاست. اونها هم بعد سالی به زحمت فروش میرن.
      همون چند هزارتا هم تازه چندان پیگیر نیستن.

  5. به نظر من در کل اشتباه است که ارزش کتاب‌ها را با «پول» سنجید. گاه کتابی می‌تواند زندگی یک شخص را متحول کند و شخصیتش را دگرگون سازد، و برای چنین کاری چه 20 تومن پرداخت و چه 200 تومن، در کل چندان توفیری نمی‌کند. من که به کتاب‌ها به چشم هدیه‌هایی نگاه می‌کنم که نویسنده‌اش بی‌چشمداشت آن‌ها را به مخاطبان ارائه داده. البته، خریدن نسخه‌های متعدد از یک کتاب به عنوان حمایت از نویسنده و نوعی سپاس‌گزاری، می‌تواند کار مطبوعی باشد…

  6. شاهین وقتی حرف های دیوانه وار می زنه عالی تر از همیشه هست. این بار که عمل هم دیوانه واره.
    کی فکرشو می کرد همچنین توصیه ای بشنوه برای خرید کتاب؟

    1. سلام به شاهد خوش‌رو و عزیز و مهربان
      راستش آدم از یه جایی به بعد برای بدست آوردن نتایج بهتر باید یه سری دیوونه بازی در بیاره که خب هم فاله و هم هم تماشا.

    1. والا، آخه کتاب کجا پیتزا کجا. اصلاً میشه رو کتاب سس قرمز زد؟ نه. همین ثابت میکنه که پیتزا از کتاب خیلی خوشمزه‌تر و بهتره! :))

    1. به به جناب قزوینی عزیزم
      در این کار لذتی هست که در انتقام نیست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *