معمولاً دوست داریم سحرخیز باشیم، در ساعت ابتدایی روز کارهایمان را سروسامان بدهیم و بقیه روز با خیال راحت سیر کنیم.
اما گاهی اوقات همهچیز طبق برنامهریزی ما پیش نمیرود، به خاطر پرخوابی، یک کار اداری وقتگیر یا هزار و یک دلیل دیگر نیمۀ اول روزمان هدر میرود؛ حس میکنیم زمان از کف رفته و هیچ کار و درست و درمانی نکردهایم.
در چنین شرایطی یا زانوی غم بغل میکنیم و افسوس زمانِ رفته را میخوریم یا برای سحرخیزی فردا برنامه میریزیم.
اما من فکر میکنم راه سومی هم باشد، اینکه قهوهای بنوشیم و از همان لحظهای که در آن هستیم روز تازهای را آغاز کنیم. با این حساب 6 بعدازظهر هم میتواند آغاز یک روز تازه باشد؛ اینجوری نه افسوس گذشته را میخوریم و نه انتظار آینده را میکشیم. میچسبیم به لحظۀ حال.
پینوشت: متمم چک لیست و جدول برنامه ریزی روزانۀ ارزشمندی را منتشر کرده. امروز که برای اولین بار با این جدول کار کردم به تاثیر فوقالعادۀ آن در افزایش بهرهوریام پی بردم.
11 پاسخ
یک روز خوب از ساعت ده صبح شروع میشه !
سلام شاهین.
به نظرم خودت تجربه ـش رو داشتی. وقتی تا ساعت 6 بعد از ظهر وقتت از بین میره، احساس عذاب وجدان به وجود می آد و بار سنگینی روی دوش آدم قرار می گیره. که خود این موضوع، تاثیر زیادی روی بازده کاری داره. اما اگه کسی بتونه این احساسات رو شکست بده، حتما می تونه از این ساعت، یه روز فوق العاده رو شروع کنه.
مرسی از پست های خوبتون.
واقعا که مهمترین لحظه همین لحظه حال هست , به نظر من سحرخیزی خیلی خیلی خوبه
اما مهمتر از اون ایجاد انگیزه است که باعث میشه شما بتونی 6 بعد از ظهر هم روز تازه رو آغاز کنی.
یکی از جملاتی که به من انگیزه میده اینه ” امروز هنوز تموم نشده … ”
جمله ای که در هر لحظه از شبانه روز که به یادش میوفتم شهامت ادامه کار رو به من میده.
درود بر امیر عاجلوی عزیز
سپاس از محبتت
چه جملۀ زیبایی رو نقل کردی. خیلی خوشم اومد. مرسی.
چه پیشنهاد خووووبی !
اگر که بشود بر پیام های ذهنی مبنی بر این که زمان ، گذشته و دیگر نه وقتی هست و نه حوصله ای و بهتر است برای فردا و یک روز پرانرژی برنامه ریزی کنی غلبه کرده و با اراده ؛ انگیزه و شوق روزمان را از همان ساعتی از روز که از کارهای فورس ماژور فارغ می شویم شروع کنیم بهترین و موثر ترین قدم را برداشتیم برای استفاده درست از زمان و موقعیت اکنون و حال …
مثل هر چیزی این عادت نیز نیاز به تمرین داره ولی قطعا شدنی ست …
ممنون بخاطر این پیشنهاد خوب و به شخصه سعی میکنم به کار بگیرم برای زندگی در حال …
سلام به دوستن نازنینم.
ممنونم. خوشحالم که از این روش خوشتون اومده.
از این راه سوم بسیار لذت بردم و ایده گرفتم. درود بر شما!
عالی بود با تصویری بس زیباتر.
راه چهارمی نیز وجود دارد، اینکه در ساعات پایانی کارت در اوج خستگی و فشار کاری روزانه ، پیامی از سوی دوست عزیز متممی، چنان شعف و شادی در وجودت ایجاد کند که انرژی تحلیل رفته را بازیابی ، و نیرویی مضاعف برای ادامه لحظات روزت بدست اوری ، چنانی که اغاز روزی نو باشد .
سپاس ویژه شاهین جان 🙂
زنده باشی مژگان نازنین، دوستِ دوست داشتی من
از نظر من مشکل ما از اونجایی آغاز میشه که میخایم یه فوق بشر باشیم (نه خودمون)
– چون فلانی هر روز 4 صبح بیدار میشه منم باید بیدار شم
– چون فلانی روزی 5 ساعت میخوابیده منم همین کارو میکنم
و صدتا کار دیگه
هیچوقت نمیخوایم خودمون باشیم و به چیزی که از ته دل دوستش داریم اهمیتی که باید رو نمیدیم.
محمد حسن جان، چند روزیه یه کتاب چاپ شده به اسم صبح جادویی، به نظرم یه نگاهی بهش بنداز، خیلی عالیه، نگاه من به سحرخیزی رو عوض کرد.
راستی حواست باشه جای اینم کتاب، کتاب صبح جادویی برای بازایابان شبکه ای گیرت نیاد!