به صدق کوش که خورشید زاید از نَفَست
Facebook
Twitter
Instagram
RSS
لوگوی شاهین کلانتری
  • وبلاگ
  • سمپوزیوم نویسندگی
  • درباره من
  • مدرسه نویسندگی
  • اصول نویسندگی
  • گزین‌گویه
  • نامه
  • رادیو
  • کلاس نویسندگی
  • لینک
    • دوستان من
    • نوشته‌های شما
  • پرسش‌و‌پاسخ
مهران موسوی

چند نوشتۀ خواندنی دربارۀ نوشتن

۱۳۹۹-۱۲-۱۰شاهین کلانتریآموزش نویسندگی, از نوشتن, کشکول کلانتری7 دیدگاه

پیش‌حرف: مهران موسوی زیبا و خلاقانه می‌نویسد. کانال او (خلل‌فرج) از معدود جاهایی است که به‌محض تازه‌شدن سراغشان می‌روم. او در معرفی کانالش نوشته:

این کانالی است که من، نویسنده‌ی بی‌مقدار، مهران موسوی، در آن نوشته‌هایم را منتشر می‌کنم. گاهی متن‌های شبه‌داستانی می‌نویسم و گاهی در مورد کتاب‌ها، ویرایش و نشر. ممکن است درباره‌ی چیزهای دیگر هم بنویسم. خوب می‌دانم محدودیت کانال چیست ــ اینکه امکان گفت‌و‌گو با خواننده فراهم نمی‌شود. ولی، خب، چه چاره؟

نوشته‌های زیر را از میان مطالب کانال موسوی برگزیده‌ام:

اگر معلم نویسندگی بودم (به‌ ‌خدا نیستم)، چند درس بزرگ و مشعشع به شاگردانم می‌دادم و اگر این درس‌ها را یاد نمی‌گرفتند، با لگد از کلاسم بیرون‌شان می‌کردم:
ــ نمی‌شود با دایره‌ی لغاتی که قطرش سیصد کلمه است مطلب (درخور) نوشت.
ــ بعضی «که»ها را درون متن می‌شود حذف کرد، بی‌آنکه جمله از نظر دستوری غلط بشود.
ــ املای درست انگشت «شست» همین است، نه «شصت».
ــ وقتی می‌خواهیم در متنی مزه بریزیم (حتی اگر آن متن جدی باشد) و مثلاً به سس یا غذایی فرنگی اشاره کنیم، خیلی مسخره و مبتذل است بنویسیم سس برزیلی یا سوفله‌ی تایلندی. به‌جای این کار، باید آن سس یا غذا را توصیف کنیم، از شکلش گرفته تا مزه‌اش. اگر در متن‌مان لازم است به غذای عجیب‌و‌غریبی اشاره کنیم و تا حالا لب به هیچ غذای عجیب‌و‌غریبی نزده‌ایم و عجیب‌و‌غریب‌ترین غذایی که خورده‌ایم کشک‌و‌بادمجان بوده، خیلی بهتر است که غذای عجیب‌و‌غریبی از خودمان اختراع کنیم و در متن‌مان توصیفش کنیم. این خیلی بهتر است از اینکه هی بنویسیم سوفله‌ی تایلندی و پای سیب بلژیکی و آبگوشت هندی.
ــ آخرین کسی که، به‌حق، سیگار را «گیراند» مرحوم احمد محمود بود. سیگار را روشن کنیم.
ــ خیلی راحت می‌شود این‌طور نوشت: «لحظه‌ای خاموش ماندم.»، به‌جای این‌که بنویسیم: «برای لحظه‌ای خاموش ماندم.»
ــ اگر به‌جای «تِرِکمون» واژه‌ی دیگری پیدا نمی‌کنیم، از بی‌عرضگی خودمان است.
ــ «روی» کتابی نقد ننویسم؛ روی صندلی، روی زمین، روی نیمکت یا حتی روی هوا نقد بنویسیم.
ــ نقد را «به عمل نمی‌آورند»؛ نقد را می‌نویسند، یا می‌کنند.
ــ «نشستی داشته باشیم» نه، «نشستی برگزار کنیم».
ــ اگر حتماً را حتمن بنویسیم و رهبر را ره‌بر، لزوماً نویسنده‌ی بزرگ‌تری نمی‌شویم (مسخره‌تر از همه: گاهن).
ــ هر گونه ارجاع به سریال‌های تلویزیون، خوانندگان دوزاری، گزارشگران ورزشی، بازیگران سینما و فوتبالیست‌ها ممنوع. نام بردن از هنرپیشه‌های هالیوود، ارجاع به سریال‌ها و فیلم‌های امریکایی و تشبیه وضعیت قهرمان داستان به اوضاع آدم‌های آن فیلم‌ها و سریال‌ها ممنوع. نوشتن جمله‌هایی مثل «مثل آل پاچینو توی فیلم بوی خوش زن…» ممنوع. به‌خصوص استفاده از اسم وودی آلن ممنوع. ضمن اینکه لوکیشن داستان نباید کافه باشد، نباید بیابان بی‌آب‌‌وعلفی باشد که وسطش یک آلونک ــ با یک کلانتر پیر ــ علم شده. لوکیشن داستان نباید خیابان انقلاب تهران باشد، همین‌طور چهارراه ولی‌عصر و کریمخان و بلوار کشاورز. کلاًوجزئاً خیانت ممنوع، مثلث عشقی ممنوع، انشانویسی ممنوع، اظهارفضل ممنوع، ترهات‌نویسی ممنوع‌.
ــ با خواندن همشهری‌جوان و مجموعه‌آثار نویسندگان زیر بیست‌ونُه سال ایرانی نمی‌شود نویسنده شد.
مرسی. تمام شد.
ناخن را مانیکور می‌کنند، متن را تنقیح. متن به پیرایشگاه می‌رود تا آراسته بشود، ناخن به آرایشگاه می‌رود تا قشنگ بشود. متن پاکیزه است، ناخن خوشگل‌شده. مغزِ ناخنِ متن چرکین نیست، دراز و لاک‌خورده هم نیست. به متن چیزی نمی‌آویزند، بزکش نمی‌کنند، یاوه در آن فرو نمی‌کنند. متن کریه نیست، انباشته از نقطه و ویرگول نابجا نیست. نقطه‌ها دقیقاً بر جایی کوبیده شده‌اند که باید کوبیده می‌شدند، مثل میخ‌های تابوت شیطان. ویرگول‌ها را دست نقاش کشیده، بعد از آنکه ساعت‌ها به منظر تابلوش خیره مانده است. اگر هم نشانه‌ای ــ نقطه‌ای یا ویرگولی ــ نابه‌جا به کار رود، آن را در پیرایشگاه با لبه‌ی تیز تیغ می‌تراشند و متن را زخمی می‌کنند ــ متن‌های زخمی خواندنی‌ترند. اما متن نیاز به جراحی ندارد. متنی را که نیاز به جراحی دارد باید به گور سپرد و کسی را به خرج نینداخت. بلوک‌های متن ــ پاراگراف‌ها و فصل‌ها ــ مثل آجرهای قصر پادشاه، با چشم تیزبین معمار و شاغول طلایی‌اش، رج‌به‌رج بالا می‌روند. در این راه بی‌انتها، در این معماری بزرگ، این نویسنده، این معمار دلبند، چه کتاب‌ها، چه لغت‌نامه‌ها و دانشنامه‌ها، که دور و بر خود جمع نخواهد آورد.
زیر آفتاب خوش صبح، نور بر متن می‌تابد، چنان‌که بر ناخن و تابوتِ شیطان. متن چه نوری جذب خواهد کرد، ناخن چه پژمرده خواهد شد، تابوتِ سیاهِ چوبی چه نوری بازمی‌تاباند.
چند جور متن ملال‌آور:
ــ متنی درباره‌ی یک عکس که یکهو با توضیح یا توصیفی درباره‌ی سوژه‌ی اثر شروع می‌شود: «خیره شده بود به خشتک پاره‌اش و انگار در این دنیا نبود» (حالا خیره شدن سوژه به خشتکش محل شک است)؛ «چای را با صدای بلند هورت می‌کشید و توجه همه را در کافه به خود جلب کرده بود» و…
ــ هر متنی درباره‌ی هر عکسی، مگر متنی شامل نام عکاس، لوکیشن عکاسی، و سال برداشتن عکس.
ــ شعری که به‌همراه تصویر نامرغوب شاعر به‌دست یک گرافیست ناشی و به‌کمک فتوشاپ سرهم‌بندی شده باشد، در فرمت جِی‌پی‌جی.
ــ هر متنی، حتی به‌قلم احمد شاملو یا تی‌. اس. الیوت، اگر «تزئین» شده باشد با عکس کسی روی تخت درمانگاه و سِرم به بازو یا عکس کسی که دارد در کنار پورشه و دوست‌دخترش قیمه‌ی نذری تخس می‌کند.
ــ متنی درباره‌ی فوتبال که نویسنده‌اش طوری درباره‌ی مسی و رونالدو نوشته گویی اولی بورخس است و دومی فرناندو پسو‌آ.
ــ متنی که در آن‌ «بدون شک»، «به‌عقیده‌ی نگارنده»، «صاحب این قلم»، «فوق‌العاده»، «استاد گرانمایه» و… به کار رفته باشد.
ــ متنی که در آن‌ «دخلی ندارد به»، «تِرِکمون»، «سُکیدن» و… به کار رفته باشد.
ــ متنی که در آن «پای کار»، «گعده»، «رصد کردن» و… به کار رفته باشد.
ــ متنی که نویسنده‌اش درباره‌ی واژه‌ی بی‌نمک «هکسره» طوری می‌نویسد گویی تنها مشکل زبان فارسی همین است. و متنی شامل سیاهه‌ی هکسره‌ها در کتاب‌های ناشر معتبر شهر.
ــ متن‌هایی که به‌قصد تمسخر متن‌های به‌اصطلاح شبه‌روشن‌فکری نوشته می‌شوند و ادعا می‌کنند متن‌های شبه‌روشن‌فکری انباشته‌اند از اصطلاح‌هایی که نویسنده هم معنی‌شان را نمی‌داند و آن نویسنده از کسانی، مثلاً آدورنو یا باختین، نام می‌برد که یک خط از آثارشان را هم نخوانده. اما این متن‌های لابد ضدِ شبه‌روشن‌فکری متوجه نیستند که خطر بزرگ‌تری ایجاد کرده‌اند: این اعتقاد که اصلاً نیازی به خواندن آثار باختین، آدورنو یا هر دانشمند علوم انسانی دیگری نیست و هرکس آن‌ها را بخواند و بیاموزد و در نوشته‌اش به کار ببرد دارد مسخره‌بازی درمی‌آورد و خر رنگ می‌کند و می‌خواهد با یک سری زیبارو طرح رختخواب بریزد.
ــ متنی که رسم‌الخط من‌درآوردی دارد و نویسنده‌اش گمان می‌کند هرچه خطش معوج‌تر باشد، نوشته‌اش عمیق‌تر به‌نظر می‌رسد: «راهُ‌رسم زنده‌گی را هم‌آهنگ با فصل تازه‌ی زیست‌ش جا ـ به ـ جا کرد.»
ــ متنی انباشته از فتحه، کسره، ضمه و حتی الف مقصوره: «و حتیٰ این مَسئله را، باید، در جُستاری مُفصل‌تر بَرْرسیدْ.»
ــ متن‌هایی که نویسنده‌شان در استفاده از علائم نشانه‌گذاری امساک نمی‌کنند: «و، این، خود، می‌تواند، براساس آموزه‌های عرفان، وجهی، البته با توجه به وجوهِ پیشینِ آن، مشوقانه داشته باشد.»
می‌نشینم و به داستا‌ن‌نوشتن خودم نگاه می‌کنم. هوا بالای سرِ داستان‌نویسم متراکم شده، چین‌های صورتم عمیق‌تر شده‌اند. تا حالا فقط خودم را در آینه دیده بودم، یا در عکس‌ها، با چهره‌ای پیرتر از سنم. در آینه انگار مشتی پسته‌ی پوک خورده باشم و بعد فهمیده باشم پسته‌ها کرمو هم بوده‌اند. چهره‌ی داستان‌نویسم کرموتر از همیشه است، انگار هیچ‌وقت قرار نیست داستان پیش برود. چهره‌ی مرد داستان‌نویسِ آماتورم را می‌بینم و خوشحالم داستان‌نویس نیستم، آن‌هم داستان‌نویس آماتور. وقتی به داستان‌نویس نگاه می‌کنم ــ داستان‌نویسی که داستانش پیش نمی‌رود ــ احساس جوانی می‌کنم. باید آینه‌ای دست بگیرم و وقتی دارم به داستان‌نویسم نگاه می‌کنم هر از چندی رویم را برگردانم طرف آینه و ببینم این‌بار چه شکلی‌ام، وقتی‌که دیگر داستان‌نویس نیستم. دلم به حال داستان‌نویس می‌سوزد. وقتی داستان می‌نویسد، سرعت پیرشدنش بیشتر می‌شود. رگ پیشانی‌اش بیرون زده، دیوار پشت ‌سرش می‌خواهد ترک بردارد. اما من آسوده لم داده‌ام بر کاناپه‌ی روبه‌روی میز داستان‌نویس. او من را نمی‌بیند، غرقِ اوهام خویش است، دارد داستان می‌نویسد، یا دست‌کم این‌طور فکر می‌کند ــ داستانِ مردِ داستان‌نویسی که دارد صحنه‌ی عشق‌بازی خودش را تماشا می‌کند، و بعد صحنه‌ی قدم‌زدن خودش در باغی سیاه. داستان‌نویسم در داستانش از کارهایی که در زندگی‌اش هرگز نکرده می‌نویسد، گویی می‌خواهد به مراد دلش برسد. اما من کاری را که دوست دارم بیرون از متن مرتکب می‌شوم. دوست دارم به داستان‌نویسی هنگام داستان‌نوشتن نگاه کنم. تازه خیلی هم خوشبختم که آن داستان‌نویس خودمم. من آسوده‌ام، نویسنده بیدار است. تا صبح باید بیدار بماند. کلمه‌ها از لای انگشت‌هایش لیز می‌خورند. دارم می‌بینم که بر زمین ریخته‌اند. داستان‌نویسم تقلا می‌کند، اما من لمیده‌ام.ـ
برچسب ها: خلل فرج, مهران موسوی, نوشتن, نویسندگی
پست قبلی علاوه بر صفحات صبحگاهی چه تمرین دیگری انجام بدهیم؟ (۱۱ پیشنهاد متفاوت) پست بعدی تمرین نوشتن و نویسندگی: با این کارها بر ترس خودتان از نوشتن غلبه کنید

مطالب پیشنهادی

تنها من و این باهو | سرمشقی برای نوشتن نثر ادبی

۱۴۰۰-۰۱-۲۲شاهین کلانتری

درس‌هایی از سوزان سانتاگ برای بهتر نوشتن

۱۴۰۰-۰۱-۲۶شاهین کلانتری

ایده‌یابی و پرورش نوشته‌ها با خودگویی

۱۴۰۰-۰۱-۱۴شاهین کلانتری

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

فاطمه کارگر
۱۳۹۹-۱۲-۱۲ ۷:۴۶ ب.ظ

سلام استاد کلانتری 🌹
چقدر متفاوت بود.
لذت بردم
ممنونم

پاسخ
Visenya
۱۳۹۹-۱۲-۱۱ ۵:۰۲ ب.ظ

بسیار ارزنده و کارا ، نکات زیادی ازش یاد گرفتم .
بویژه اونجا که گفت : خوانندگان دو زاری ، به خشتک پاره اش نگاه کرد ، … خخخ🤣😆

پاسخ
زهرا قاسمی
۱۳۹۹-۱۲-۱۱ ۹:۲۳ ق.ظ

چقدر دلنشین می‌نویسند. قشنگ مشخصه که یه تیکه از قلب‌شون رو هم با کلمات‌شون روی صفحه میارن. حتی شاید تمام قلب‌شون رو.
این اواخر متوجه یه چیزی در خودم شدم که خوندن یا دیدن اثر خوب، حرف خوب یا کار خوبی از آدما، منو به آدما و دنیا امیدوارتر می‌کنه. حتی اگر اون فرد رو مستقیم هم نشناسم، میدونم که یه نفر وجود داره که هنوز پای خوبی و خوب بودن ایستاده. این در زمانه‌ی ما، معجزه نیست؟

پاسخ
شاهین کلانتری
۱۳۹۹-۱۲-۲۵ ۱۲:۵۷ ب.ظ

آفرین زهرا، چه نگاه قشنگی. یه یادداشت دربارۀ همین موضوع بنویس، البته اگه تا الان ننوشتی.

پاسخ
فرح پایا
۱۳۹۹-۱۲-۱۰ ۳:۱۷ ب.ظ

هربار که به سایت شما سر میزنم . با کوله باری پر از نکات برمیگردم و غرق در فکر میشوم.

پاسخ
فرح پایا
۱۳۹۹-۱۲-۱۰ ۳:۱۳ ب.ظ

سلام وعرض ادب ،
هربار که به سایتتون سرمیزنم با کوله باری از نکات مفید میروم . اول به سمت سایت خودم مقایسه میکنم البته غیاث مع الفارق است . اما چه بهتر که بخواهم الگوبرداری کنم میخواهم الگوی شمارا داشته باشم. از خودم میپرسم مطالبت اینقدر مفید هست ؟

پاسخ
شاهین کلانتری
۱۳۹۹-۱۲-۱۰ ۹:۵۰ ب.ظ

سلام خانم پایا
ارادتمندم.
خوشحالم که اینجا هستید.
همیشه از خوندن کامنت‌های شما خوشحال می‌شم.

پاسخ

من عاشقِ انجیر خیس‌خورده و نوشتنم!

دریافت خبرنامه اختصاصی:

با عضویت در خبرنامه، هر هفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی خوانده‌ام، دریافت خواهید کرد.
loader

جدیدترین مطالب:

  • به ‌قدر چهل نفر می‌نوشتم
  • اصول زندگی‌نامه‌نویسی و خاطره‌نگاری | چگونه داستان زندگی خودمان را بهتر و راحت‌تر بنویسیم؟
  • قصه‌هایی که باور می‌کنیم
  • نظر شاملو در باب نقطه‌گذاری
  • درس‌هایی از سوزان سانتاگ برای بهتر نوشتن
  • خوراک شنیداری روز: پادکست‌هایی دربارۀ نوشتن و توسعۀ فردی
  • از آزادنویسی‌هایم
  • حس درجا زدن
  • تنها من و این باهو | سرمشقی برای نوشتن نثر ادبی
  • نتایج فوق‌العادۀ یک تمرین ساده
  • دربارۀ پیوستگی
  • از عرق‌ریزان روح بنویس
  • نگاه جالبی به نوشتن
  • روشنی‌بخش جهان
  • چالش ۵ روزۀ نوشتن | مثل فرفره بنویسید!
  • عبارتی که روی در و دیوار دفتر کارم چسبانده‌ام
  • ایده‌یابی و پرورش نوشته‌ها با خودگویی
  • دفترچه راهنمای زندگی
  • آزمایشگاه ایده‌ها
  • سوزان سانتاگ برای چه می‌نوشت
  • با صد هزار مردم تنهایی
  • نکته‌ای مهم در مهارت‌آموزی
  • فردیت یگانۀ ما
  • از منوچهر انور بیشتر بیاموزیم
  • داستان خوب بخوانیم | کیفیت نیما
  • کپشن‌های خلاقانۀ سام گیوارد
  • ویدیوی تازۀ من در یوتیوب | معنایی که با نوشتن می‌سازیم
  • چرا قصه می‌گوییم؟ | یادداشتی از محمد قاضی
  • نوشتن ترسناک است
  • هر روز یک کلمه، یک جمله

دانلود رایگان کتاب:

مجلۀ عشق نوشتن:

آموزش تولید محتوا:

تولید محتوا

ویدیوهایی دربارۀ نویسندگی:

نوشتن تی وی

جمله‌ورزی:

شاهین بلاگ

بایگانی شمسی

  • فروردین ۱۴۰۰ (۳۲)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱۹)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۱۰)
  • دی ۱۳۹۹ (۲۹)
  • آذر ۱۳۹۹ (۴)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱۲)
  • مهر ۱۳۹۹ (۱۹)
  • شهریور ۱۳۹۹ (۱۵)
  • مرداد ۱۳۹۹ (۸)
  • تیر ۱۳۹۹ (۱۳)
  • خرداد ۱۳۹۹ (۴)
  • اردیبهشت ۱۳۹۹ (۷)
  • فروردین ۱۳۹۹ (۱۳)
  • اسفند ۱۳۹۸ (۱۸)
  • بهمن ۱۳۹۸ (۱۸)
  • دی ۱۳۹۸ (۱۸)
  • آذر ۱۳۹۸ (۲۵)
  • آبان ۱۳۹۸ (۳۰)
  • مهر ۱۳۹۸ (۳۰)
  • شهریور ۱۳۹۸ (۲۳)
  • مرداد ۱۳۹۸ (۲۳)
  • تیر ۱۳۹۸ (۲۸)
  • خرداد ۱۳۹۸ (۱۳)
  • اردیبهشت ۱۳۹۸ (۱۱)
  • فروردین ۱۳۹۸ (۲۶)
  • اسفند ۱۳۹۷ (۲۳)
  • بهمن ۱۳۹۷ (۲۰)
  • دی ۱۳۹۷ (۱۸)
  • آذر ۱۳۹۷ (۱۹)
  • آبان ۱۳۹۷ (۱۵)
  • مهر ۱۳۹۷ (۱۸)
  • شهریور ۱۳۹۷ (۱۳)
  • مرداد ۱۳۹۷ (۱۵)
  • تیر ۱۳۹۷ (۲۳)
  • خرداد ۱۳۹۷ (۲۲)
  • اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۵)
  • فروردین ۱۳۹۷ (۲۲)
  • اسفند ۱۳۹۶ (۲۲)
  • بهمن ۱۳۹۶ (۲۵)
  • دی ۱۳۹۶ (۲۸)
  • آذر ۱۳۹۶ (۲۴)
  • آبان ۱۳۹۶ (۲۹)
  • مهر ۱۳۹۶ (۲۶)
  • شهریور ۱۳۹۶ (۲۵)
  • مرداد ۱۳۹۶ (۳۱)
  • تیر ۱۳۹۶ (۲۹)
  • خرداد ۱۳۹۶ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۳۹۶ (۴۳)
  • فروردین ۱۳۹۶ (۳۱)
  • اسفند ۱۳۹۵ (۲۵)
  • بهمن ۱۳۹۵ (۲۴)
  • دی ۱۳۹۵ (۲۲)
  • آذر ۱۳۹۵ (۲۱)
  • آبان ۱۳۹۵ (۲۹)
  • مهر ۱۳۹۵ (۱۷)
  • شهریور ۱۳۹۵ (۲۱)
  • مرداد ۱۳۹۵ (۲۲)
  • تیر ۱۳۹۵ (۶)
  • خرداد ۱۳۹۵ (۱)
  • اردیبهشت ۱۳۹۵ (۲)
  • فروردین ۱۳۹۵ (۲)
  • اسفند ۱۳۹۴ (۶)
  • بهمن ۱۳۹۴ (۴)

موضوعات:

  • 10 جمله (22)
  • 101 جمله (2)
  • آفوریسم (3)
  • آموزش نویسندگی (21)
  • آنافورا (4)
  • از نوشتن (311)
  • استراتژی محتوا (68)
  • استعاره (2)
  • استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنم (1)
  • اطلاع رسانی (7)
  • اون می‌گه (1)
  • این آدم‌های دوست‌داشتنی (4)
  • این شکسته‌ها (1)
  • با شما نبودم (27)
  • با هم بنویسیم (4)
  • با و بی حوصله (5)
  • باشگاه تولیدکنندگان محتوا (3)
  • باورهای من (4)
  • برای اعضای دورۀ آنلاین لذت نویسندگی (1)
  • برند شخصی (2)
  • بهترین لینک‌های هفته (1)
  • بهره وری (22)
  • پادکست (26)
  • پادکست شاهین کلانتری (3)
  • پادکست محتواتیم (5)
  • پادکست مهم (1)
  • پرسش و پاسخ (4)
  • پست‌های چندصدایی (1)
  • پیاده روی (14)
  • تبلیغ نویسی و کپی رایتینگ (6)
  • تسلط کلامی (7)
  • تعریف‌های تازه (18)
  • تکنولوژی (5)
  • تکنیک تبلیغ نویسی (5)
  • تکه‌های طلایی هفته (7)
  • تلگرام (7)
  • تلگرامات (7)
  • تمرین (22)
  • تمرین افزایش دایره لغات (11)
  • تمرین نویسندگی (24)
  • توسعه فردی (204)
  • تولید محتوا (93)
  • توییتر من (1)
  • تیتربازی (1)
  • جستار هفته (1)
  • جستارنویسی (2)
  • جملات کوتاه (53)
  • چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟ (1)
  • چگونه نویسنده شویم؟ (4)
  • حرف کتاب (2)
  • خلاقیت (72)
  • داستان (13)
  • داستان دوست (3)
  • دل نوشته ها (30)
  • دهه هشتادی ها (2)
  • دوست (5)
  • دیجیتال مارکتینگ (11)
  • رابطه (20)
  • رادیو نویسندگی (21)
  • رویاها (9)
  • ریزنوشته‌ها (1)
  • زندگی (10)
  • سبک زندگی (15)
  • سخنرانی (2)
  • سوال (7)
  • شاعرانه‌ها (11)
  • شاهین‌شو (3)
  • شبکه های اجتماعی (6)
  • شعر (7)
  • شعر نوشتن (1)
  • شکسته‌نویسی (4)
  • شما و شاهین (1)
  • عشق (5)
  • فروش (1)
  • فکر و تفکر (5)
  • فیلم (3)
  • فیلمسازی (3)
  • قدرت (1)
  • قصه گویی (3)
  • قلم‌انداز (17)
  • کارتون و کاریکاتور (16)
  • کارگاه کلمات (18)
  • کانال مهارت های نویسندگی در تلگرام (4)
  • کتاب الکترونیکی (8)
  • کتاب قدرت تکرار (17)
  • کتاب و کتابخوانی (118)
  • کسب و کار (9)
  • کشکول کلانتری (11)
  • کلاس کپی رایتینگ (4)
  • کلاس نویسندگی (7)
  • کلمات قصار (12)
  • کلمه (22)
  • کلمه‌برداری (5)
  • گروه‌سازی (1)
  • گزارش زندگی (1)
  • لینک های خوب (19)
  • مجلۀ عشق نوشتن (2)
  • محتواگران (1)
  • مدرسه نویسندگی (6)
  • مصاحبه (8)
  • مصاحبه با علی اکبر قزوینی (3)
  • معرفی کتاب (7)
  • مقالات گروهی (1)
  • مهارت های نویسندگی (188)
  • مواد خام برای تولید محتوا و جستارنویسی (1)
  • مواد خام تولید محتوا و جستارنویسی (1)
  • موفقیت (21)
  • مونولوگ‌های شکسته (5)
  • نامه (9)
  • نامه ها (3)
  • نامه‌های شاهین کلانتری (1)
  • نانومحتوا (1)
  • نثرهای یومیه (25)
  • نسیم نیکلاس طالب (3)
  • نظرت برگزیدۀ هفته (3)
  • نقل قول (111)
  • نکته‌ها و تکه‌ها (1)
  • نوشتن TV (6)
  • نوشتن کتاب (4)
  • نوشته‌های شما (1)
  • نویسندگی آنلاین (23)
  • نویسندگی استراتژیک (1)
  • نویسندگی خلاق (8)
  • نویسندگی کودک و نوجوان (1)
  • نویسندگی مثبت نگر (3)
  • هر روز یک دفتر شعر (4)
  • هزار و یک ایده (110)
  • همۀ کتاب‌های نویسندگی (2)
  • هوش کلامی (4)
  • وبلاگ نویسی (60)
  • ولاگ (8)
  • ویدیو (18)
  • یادداشت روز (82)
  • یادگیری (41)
  • یک کار تازه (2)
  • یوتیوب آموزش نویسندگی (1)
© ۱۳۹۴-۱۴۰۰ | این وب‌سایت برای شاهین کلانتری است. | طراحی و پشتیبانی: سعید قائدی

به نظر می‌رسد به نوشته‌هایی دربارۀ خلاقیت و نویسندگی علاقه دارید.
آیا دوست دارید شما را در جریان ایده‌های تازه بگذارم؟

اگر مایل هستید ایمیل‌تان را در قاب زیر وارد کنید:

loader

×