چقدر بخوانیم؟ چقدر بنویسیم؟

«پنج برابر آنچه می‌‌خوانی بنویس.»

آن موقع اصلن اکبر رادی را نمی‌شناختم. نمی‌دانستم روزی یکی از نویسندگان محبوبم خواهد بود. مجله‌ی فیلم‌نگار را می‌خواندم به عشق فیلم‌نامه‌نویسی. از گفت‌وگویی با حسین مهکام حرفی با من ماند، تا همین امروز. همیشه وقتی حرف «خواندنوشتن» می‌شود محال است یاد آن حرف یادم نیفتد. در کتابخانه‌ام گشتم ببینم آن شماره‌ی فیلم‌نگار را پیدا می‌کنم تا هم خودم این حرف را بار دیگر بخوانم و هم برای شما نقلش کنم. مجله را یافتم. اما دقیقن صفحات مربوط به مصاحبه‌ کَنده شده بود.  دست به سرچ شدم. خوشبختانه پی‌دی‌اف مجله روی سایت فیلم‌نگار بود. این شما و این هم حرفی که همین امروز فهمیدم از اکبر رادی بوده:

21 پاسخ

  1. باسلام واحترام خدمت شما استاد بزرگوار
    بنده تازه با وبلاگ وکانال تلگرامی شما آشنا شدم واین باعث افتخاره ،وبا خودم عهد بستم که نوشتن را سر لوحه خودم قرار بدم ؛منی که سالها مدیدی که ترس ازنوشتن داشتم ونویسندگی یکی از رویا های دست نیافتنیم بود. برای من مبتدی چه پیشنهادی می فرمایید برای شروع کار که بتوانم شاگردی کنم وصمیمانه ازشما قدردانی میکنم که این مطالب را بدون هیچگونه چشم داشتی در اختیار عموم قرار دادید 🙏🏻🌺

    1. چقدر عالی
      براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم خانم عبدالهی عزیز

  2. سلام خدمت استاد گرامی،
    بنده اهل افغانستان هستم و همیشه وبلاگ و کانال تلگرامی شما رو دنبال دارم.
    بنابر مشکلاتی نمی‌توانم در درس‌‌های آنلاین نویسندگی اشتراک کنم. اگر زحمت نمی‌شود کتاب‌های خوبی که برای یک نویسنده لازم است بخواند را برایم معرفی کنید.

    دوست دارم نویسندهٔ خوب بشوم. ولی نمی‌دانم از کجا باید آغاز کرد؟

  3. چقدر به این پست احتیاج داشتم !
    هر موقع گرفتار ملال میشم این وبلاگ همیشه چیزی برای رفع و تاب آوری ملال داشته برای من .
    بعد از تموم کردن فایل های دوره وبلاگ نویسی ( با تاخیر زیاد بواسطه مشکلات این مدت) و شروع نوشتن این پست و این نقل قول حس خوبی بهم داد 🙂

    1. سلام سلام معصومه جان
      چطوری؟
      دیگه تو اینستا فعال نیستی؟
      تو حتمن خیلی جدی وبلاگ بنویسی. ذوق و مایه‌ی این کارو به خوبی داری.

  4. مرسی بابت مطلبتون استاد
    من هم همینجوریم، اینروزا که هرروز توی سایتم باید پست بگذارم، بیشتر مینویسم تا بخوانم، (سایتم رو تقریبن دو هفته میشه که زدمش استاد)شاید بیشتر از پنج برابر، شاید

  5. عالی بود، حرف ایشون کاملا درسته؛ به قول لئوناردو داوینچی که میگه : اگه مردم دنیا می فهمیدند که پشت سر خلق یک اثر هنری چقدر تمرین و تلاش هست دیگه هیچ وقت به ما نابغه نمیگفتند.
    برای نویسنده شدن فقط باید نوشت و نوشت و نوشت

  6. درود خدمت نازنین‌استاد خودم
    مثل همیشه و با اجازه شما می‌خواستم جمله «پنج برابر آنچه می‌‌خوانی بنویس» رو بسط بدم:

    پنج برابر آنچه زندگی می‌کنی، لذت ببر
    پنج برابر آنچه می‌نویسی، فکر کن
    و پنج برابر آنچه …..

    راستش من رشته پایه‌ تحصیلی‌ام ریاضی فیزیک بود. بعدشم رفتم دانشگاه و مثل بیشتر بچه‌های ریاضی دنبال مهندسی رفتم (یعنی مجبور شدم که برم). همیشه دلم می‌خواست چیزایی که توی دانشگاه می‌خونم و یه روز توی زندگی به‌کار ببرم.
    یکی از مباحث معادلات دیفرانسیل، مبحثی به اسم «بسط دادن» بود. یعنی شما باید یه معادله رو اینقدر گسترش بدی و X , Y رو از هم جدا کنی تا بالاخره حل بشه. حالا این وسط‌ها گاهی می‌رسیدی به کشف یه فرمول جدید. یا اینکه بعد از کلی سروکله زدن با معادله می‌فهمیدی که داستان رو اشتباه متوجه شدی. از همه مهم‌تر اینکه باعث میشد مسیر حل معادله توی ذهنت بمونه.
    به نظر من این ترفند قابلیت‌های زیادی رو توی زندگی در اختیار ما می‌ذاره. مثلن همین مثالی که شما فرمودید.
    نوشتن به ما بسط دادن رو یاد میده. نوشتن درباره چیزی که میبینیم یا مطالعه می‌کنیم. یا حتی چیزی که میخوریم. اینجا میشه به یکی دیگه از دستاوردهای نوشتن پی برد. به اینکه اگه شروع کنی به نوشتن، هزارتا فکر جدید و یونیک توی ذهن‌ات خلق میشه. نوشتن مثل آچار فرانسه مغز می‌مونه. میتونه خیلی از جاها به کار بیاد.
    فکر کنم یکی از شاگردهای نیکلا تسلا بود که از کنار آزمایش‌های تسلا به کلی فکت‌های علمی دیگه هم پی می‌برد. نیمدونم دقیقن اون شاگرد چی کار می‌کرد و شیوه کارش چی بود. ولی شک ندارم که یکی از کلیدهای موفقیت‌اش «نوشتن» بود.

    1. هادیان جان
      این خیلی خوبه که توی کامنت‌هات از تجربه‌های شخصیت می‌گی. همین باعث می‌شه هر کامنت تو یه یادداشت وبلاگی خوب بشه.
      دمت گرم.

  7. این روزها حس می‌کنم کیفیت کارم کاهش یافته. دلسرد شده‌ام. جمله شما رو که گفتید کمیت کار رو بالا ببرید به یادم میاد به نوشتن ادامه میدم و سعی می‌کنم کیفیت رو به مرور بالا ببرم. همیشه قدران شما هستم که مسیر جدیدی رو تو زندگیم باز کردین.

    1. درود بر شما
      استمرار شما رو همیشه تحسین می‌کنم همیشه تحسین می‌کنم خانم فزونی عزیز.

  8. مطلب مهم و راهگشایی بود شاهین‌جان. مرسی.

    جمله‌ی آخر اتفاقن به یک اصل طبیعی اشاره می‌کنه که در متریالیسم دیالکتیک بهش اشاره‌ی اکید میشه. ناصر زرافشان در کتاب سیری در فلسفه و فلسفه‌ی تاریخ بهش می‌پردازه:
    《افزایش کمیت منجر به افزایش کیفیت می‌شود.》

    این افزایش کمیتی که منجر به افزایش کیفیت میشه، در شکل‌گیری و تکامل حیات هم مشهوده. اگر جهان فقط بسطِ کمیتی پیدا می‌کرد، همه‌چیز شکلِ دلمه‌ای ضخیم می‌بود.

    من فکر می‌کنم آگاهی و شناخت، محصول و عامل ثانویه‌ای نسبت به “کار” و “فعالیت” محسوب میشه‌. به عبارت دیگه، ابتدا “کار” می‌کنیم و سپس “آگاهی” و “شناخت” به‌خاطرِ “کار” ایجاد میشه و شکل می‌گیره. این‌ نگرش، با این گفته‌ی آقای رادی هم‌راستاست.

    منم همراه تو دارم آزادنویسیِ یک‌ساعته رو به‌صورت روزانه تمرین می‌کنم شاهین‌جان. نتایج جالب‌‌ِ توجهی گرفتم.

    1. به به حضرت پوریا جانم
      چه نقل قول خوبی.
      تو از آدم‌هایی هستی که من خیلی به موفقیت‌های بزرگشون امیدوارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *