پوست نوشتن+واژه‌یار

پوست نوشتن+واژه‌یار

در چشم به هم زدنی سه هزار کلمه نوشته‌ام. کاش می‌شد این‌ نوشته‌ها را در قالب پست وبلاگی منتشر کرد. البته جریان سیال ذهن هم بدک نیست. ولی به‌شرط اینکه این سیالِیت ذهن، با غنای واژگانی ترکیب شود. که حتی اگر چیز منسجم و خاصی نمی‌گویی، لااقل لذت تنوع و رنگ‌ و لعاب زبان را به مخاطب بچشانی.

-تکه‌ای از یادداشت‌های‌ روزانۀ صاحب این کیبورد!

 

پوست نوشتن (کلمات) نقش حیاتی و جدایی‌‌ناپذیری از گوشت نوشتن (محتوا) دارد. واژه‌ها به‌عنوان عینی‌ترین سطح متن عیبشان سریع‌تر به چشم می‌آید.

البته ممکن است گمان کنیم بهتر است روی پوست چندان حساس نباشیم و روی گوشت نوشتن تمرکز کنیم: مگر نه اینکه پوست کهنه و چروکیده هم از اولین وظیفۀ خودش، یعنی حفاظت از گوشت بر می‌آید.

ولی ازآنجایی‌که رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر ضمیر. طراوت و تنوع واژگانی نویسنده خیر از پویایی ذهن او می‌دهند.

حالیا با این فرض یک خروار سوال شکل می‌گیرد:

آیا برای شما هم پیش آمده که از کلمات خودتان خسته شوید؟ حس کنید فکر و ایدۀ خوبی دارید، اما به کار گرفتن همان کلمات همیشگی، ایده را از چشمتان بیندازد؟ یا حس کنید داستان شما به کرورها کلمۀ تکراری آلوده‌شده و ازدست‌رفته؟

با یکنواختی و تکراری شدن دامنۀ واژگان نویسنده چه باید کرد؟ مطالعه و افزایش دامنۀ واژگان؟ رفتن سراغ فرهنگ لغت؟

نمی‌دانم. در هر صورت به نظر می‌رسد نویسندۀ پرکار و حرفه‌ای از دستمالی‌شدن بسیاری از واژگان دل‌آزرده خواهد شد؛ اما آیا این واژه‌هایی که از نظر نویسنده تکراری به نظر می‌رسند، از نظر مخاطبان پیگیر او نیز هم این‌گونه پنداشته می‌شوند؟

اما آیا این دل‌آزردگی به‌جاست؟ می‌توان راهکاری برای رفع آن یافت؟ آیا همیشه باید واژه‌ها و ترکیب‌های تازه‌ای در دسترس نویسنده باشد؟ یا نه، نویسنده نباید تمام بار نوشته را روی دوش کلمات بگذارد؟

اصلاً آیا حد اعلایی برای افزایش تسلط کلامی وجود دارد که با تسلط به آن، نویسنده کم‌تر گرفتار این تکرارها بشود؟

حتی فرضاً اگر تمام واژه‌های زبان فارسی را هم به‌ شکل فعال در ذهن و قلم خودم به کار بگیریم، آیا این تضمینی برای تنوع دائمی نوشته‌ها ما خواهد بود؟ یا اصولاً زبان ظرفیت محدودتری دارد؟

آیا باید به راه‌های دیگری برای افزایش تنوع و تازگی متن اندیشید؟

و…

باری، ممکن است گاهی به خاطر بیماری موقت کمبود واژه‌ها، پوست نوشته‌های ما بخشکد. که احتمالا با ترکیب‌ تازه‌ای از کتاب‌ها بتوانیم ضماد بهتری برای ترمیم پوستمان بسازیم. اما برای جراحی پلاستیک نوشته‌هایمان به روش‌های جدی‌تری نیاز داریم که شاید درد و خونریزی بیشتری داشته باشد.

 

پی‌نوشت: سید ایوب کوکبی برنامۀ جالبی با عنوان «واژه‌یار» ساخته که با نصب آن سرعت و کیفیت شما در واژه‌گزینی چند برابر می‌شود: لینک دانلود

 

 احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:

تازه‌گویی مهم است یا تکرار؟

چند پیشنهاد دیگر:

نقشه راه نویسندگی

دوره‌های حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا

 شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

3 پاسخ

  1. سلام.
    نام برنامه از واژه‌یار به واژه‌دان تغییر پیدا کرده و اخیراً نسخهٔ وبش رو منتشر کردم. نسخهٔ ویندوزی هم از طریق همین سایت در دسترس است.
    vajehdan.com

  2. پاسخ من به خروارها سوال شما در حد توان و سواد
    – به کرات پیش آمده که ایده ای در ذهن من شکل گرفته تصویرش را به طور کامل دیده ام و صدایش را شنیده ام ولی قادر به نوشتن نبودم. چون ذخائر کلماتی که داشتم قادر به وصف آن نبودند.
    – برای رهایی از یکنواختی کلمات باید دست به دامان شاعران شد. به قول استاد الهی قمشه ای شاعران مفسران کلام خدا هستند و چون کلمات خدا بی انتهاست و تمامی ندارد پس تمسک به شعر شاعران بی نهایت کلمات نهفته در خود را به ما نمایان می کند. به قول حافظ: دمدمه این نای از دم های اوست – های و هوی روح از هیهای اوست. (البته منظور تعداد نیست)
    – دلیلی ندارد که مخاطب هم مثل خود ما از نوشته هایمان دل آزرده شود. مثلا وقتی من به دنبال یک نوشته علمی هستم زیاد واژه ها برایم مهم نیستند. بیشتر خواننده ها دنبال مفهوم مطلب هستند تا زرق و برق کلمات مگر اینکه کسی کارش نقد ادبی باشد.
    – افزایش تنوع و تازگی را می توان گاهی با وام گرفتن نوشته های دیگران ایجاد کرد مگر چه اشکالی دارد در نوشته مان گریزی بزنیم به گفته های شکسپیر یا مثنوی مولانا یا … . انداختن بار مطلب به دوش کلمات نوشته ای می سازد بی روح و جان. کلمات باید دست کار بلدش باشد. باید دست نظامی و حافظ و مولوی بیفتد تا هفت آسمان را بردرد و از هفت دریا بگذرد. این معنای بی انتهایی کلمات خداست. وگرنه کلمات به لحاظ تعداد محدودند.
    – نه! حد اعلایی وجود ندارد برای تسلط کلامی باید بیشتر به کلمات جان داد تا تنوع.
    – زبان به جهت کلمات موجود محدود است و تکرار امری اجتناب ناپذیر. پس زیاد به خودمان گیر ندهیم. حتی کلام خدا هم پر از واژه های تکراری است.
    – و اما راهکار: جلوی لیست کلماتی که نوشته ایم حداقل دو یا سه مترادف بنویسیم. می توانیم از واژه یاب سیستم هم کمک بگیریم. ضمنا مترادفهای زیبایی برای بعضی کلمات در گویشهای محلی ایرانی وجود دارد. مثلا آلما در گویش کردهای شمال خراسان یعنی سیب جنگلی. امرود (به فتح الف) در منطقه توس زادگاه فردوسی یعنی گلابی. پرسه (به ضم پ) برای جنوب خراسانی ها یعنی مراسم ترحیم و بسیار واژه های دیگر که در این فرصت نمی گنجد.

  3. من هم تازگی‌ها از فقیر بودن دایره واژگانیم به تنگ اومدم. مخصوصاً وقتی که نوشته‌های بقیه رو می‌بینم از خودم بیشتر ناامید می‌شم که چرا تلاشی برای غنی کردن دایره واژگانیم به کار نمی‌برم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *