جملهای از ویلیام فاکنر در ذهنم حضور پررنگی دارد: «ارادهی ادبی سرکوبشدنی نیست.»
هزار بار از نوشتن دور میفتی اما خواندن داستانی، دیدن فیلمی، شنیدن حرفی دوباره هُلت میدهد سمت نوشتن.
آتش زیر خاکستر. ارادهی ادبی را شاید بتوان اینطور توصیف کرد.
از بسیاری از علاقهمندان نویسندگی شنیدهام که حتا چند دهه فاصله از نوشتن از شوق آنها برای آفرینش ادبی نکاسته است.
اگر آتش نوشتن در درون شما شعلهور است نگران نباشید. هیچ فاصلهای، هر چقدر طولانی، هیچ مانعی، هر چقدر صعب نمیتواند حایلی همیشگی بین شما و نوشتن باشد.
جملهی فاکنر را به خاطر بسپاریم. الهامبخش و دلگرمکننده است. اطمینان میدهد که میل و انگیزهی ما برای نوشتن ممکن است کمرنگ شود اما از بین نمیرود. نوشتن همیشه با ماست.
6 پاسخ
سلام استاد کلانتری خوش قلب و مهربان.
دیروز ما بین استوری ها و پست های دوستان میدیدم که همه با شوق زیادی زادروزتون رو تبریک میگن. منم میخواستم چیزی بنویسم و دوست داشتم که حتمن شما پیامم رو بخونید. از اونجایی که دیدم حجم استوری ها و پست ها زیاده تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا احتمال خوندنش توسط شما بیشتر باشه. اول اینکه آشنایی با شما یکی از بهترین اتفاقات زندگیم بوده بدون اغراق. دوم اینکه من هم مثل بعضی از دوستان در اوج ناراحتی و غم با شما آشنا شدم و چندتا از لایوهای ذخیره شده ی شما رو که دیدم کلی انرژی گرفتم و مشغول به نوشتن شدم. چندتا از کلاساتون ثبت نام کردم و ازتون یاد گرفتم. اما مهم ترین دلیلم برای این پیام این هست که خواستم بگم میدونم و میفهمم که شما با وجود مشغله ی کاری، هر از گاهی کارهای ما رو هم دنبال می کنید و دوست دارید فعال بودنمون رو ببینید و از موفقیت تک تک ما خوشحال میشید. میخوام بابت کم کاری هام که بیان دلایلش گاهی برام ممکن نیست از شما پوزش بطلبم. میدونم که اهمال کاری های ما شما رو ناراحت میکنه و دوست ندارید ما رو در این وضعیت ببینید. و همینطور میخوام بابت تخفیف هایی که میذارید تا تعداد بیشتری بتونن نهایت بهره رو از کلاساتون ببرن تشکر کنم. بدونید که من قدر دان زحمات شما هستم و متوجه محبت شما نسبت به تمام دوستان نویسنده هستم.
از صمیم قلب زادروزتون رو (البته با تاخیر) تبریک میگم. و از خداوند بابت آفریدن انسانی مثل شما بی نهایت سپاسگذارم.
استاد بدونید که شاید کند پیش برم، اما به لطف حضور پر رنگ شما در مسیر قرار گرفتم و قصد پا پس کشیدن هم ندارم.
سلام خانم العمری نازنین
چقدر خوشحالم کردید با پیام سرشار از محبتتون.
اسم شما به نیکی در ذهن من ثبت شده. به وجودتون افتخار میکنم.
و درک میکنم که گاهی به دلایل مختلف آدم کند میشه توی مسیر، ولی این خیلی خوبه که شما علیرغم موانع ادامه میدید.
براتون بهترینها رو میخوام.
اراده ادبی سرکوب شدنی نیست. امکان داره که روشو غبار بگیره، یا اصلن می تونیم اون رو بپیچیم لای پارچه مشکی و زیر بقچه های قدیمی توی زیر زمین نمور و تاریک قایم کنیم، اما فقط کافیه یه روزنه، یه شکاف پیدا بشه که نور از اون شکاف بیاد و برسه به ذوق و شم ادبی. خیلی سریع بر می گرده به روزگار وصلتش با اصالتش. شاید حتا خیلی بهتر از قبل بشه.
زنده باد صبا جان
سلام
خیلی سالها پیش فکر می کردم که نویسندگی دشوارترین کارهاست اما بعد از آشنایی با مدرسه نویسندگی و شاهین کلانتری فهمیدم که اشتباه می کرده ام و امروز نه تنها فکر می کنم بلکه به یقین می دانم که نوشتن سخت ترین، ارزشمندترین و موثرترین کار دنیاست. این یقین و درک لذت بی نهایت نوشتن را مرهون زحمات شما هستم.
می کوشم تا شاگردی شایسته در مکتب نویسندگی و در شان استادی معلم بزرگ و خودساخته ی خودم شاهین کلانتری دوست داشتنی باشم.
درود بر تو بهرام عزیزم
ارادتمندم.