جملۀ زیر را زیاد فکر میشنویم و میگوییم:
«راجع بهش فکر میکنم.»
معمولاً این جمله را برای طفره رفتن از تصمیمگیری به زبان میآوریم یا برای دستبهسر کردن بقیه.
اگر بیشتر برای مورد دوم این جمله را به کار میبرید که هیچ، خواندن ادامۀ این یادداشت فایدهای ندارد؛ اما اگر خواسته یا ناخواسته برای طفره رفتن، فکر کردن را بهانه میکنید؛ احتمالاً به این موضوع آگاه هستید که معمولاً در عمل فقط منتظر جرقهای از الهام میمانید و قدمی جدی برای فکر کردن بر نمیدارید.
تعویق تصمیمگیری باعث میشود استرس و نگرانی بیشتری را تحمل کنید و سر آخر با پاسخی عجولانه، افکار لحظهای خودتان را بهجای جوابی فکر شده جا میزنید.
اگر میخواهید این روند را اصلاح کنید به خواندن ادامه دهید.
این روزها برایم زیاد پیش میآید که در جواب درخواستها، سؤالات و پیشنهادهای دوستانم چنین جوابی را میدهم:
«راجع بهش مینویسم.»
معمولاً تعجب میکنند و در پاسخ میگویند:
«نه لازم نیست برام بنویسی، جواب شفاهی کافیه.»
در پاسخ میگویم:
«برای خودم مینویسم. در واقع من وقتی واقعاً فکر میکنم که مینویسم.»
اگر بناست دربارۀ چیزی تصمیمگیری کنم یا پاسخی فکر شده و جدی به کسی بدهم، باید دربارۀ آن بنویسم.
وقتی مینویسیم، واقعاً فکر میکنیم. نوشتن به پریشانفکری راه نمیدهد. چهبسا تصمیمی که توی ذهن پخته و درست به نظر میرسد، روی کاغذ هزار اشکال و نقص جدی داشته باشد.
افکارتان را روی کاغذ ببینید، بعد آنها را با دیگران در میان بگذارید.
14 پاسخ
من تقریبا هرروز صبح تمام خواسته هامو در قالب عبارت تاکیدی بین 10 تا15 بار مینویسم.. خیلی بهم انرژی میده مثل خوردن یه لیوان شیر گرم باچند حبه ی خرماااا😊راستش دفتر ومدادنوکیم.. واسم مثل یه سنگر امن میونن. هیچ کس اونجا منو قضاوت نمیکنه. بین نوشته هام رشد میکنم.. بالغ میشم.. وکمکم میکنه عاقلانه تر فکرکنم.. وتصمیم بگیرم.. من شوایی کلامم رو مدیون نوشتنم هستم. 🌷
سلام لاله جان
چه کار ارزشمند و خوبی میکنی.
به خاطر داشتن این ذوق بهت تبریک میگم.
راستش منم هروقت میخوام یه کار جدی انجام بدم اول کاغذ و قلم برمیدارم و برای خودم می نویسمش .. یا زمانی که میخوام برنامه ای بریزم .. احساس میکنم اینطوری تسلط بیشتری روی موضوع و کاری که قراره بکنم پیدا میکنم ..
اما برای همه تصمیمات این کارو نکردم . باید برای این ها هم امتحانش کنم .
ممنونم استاد
شاهین عزیز؛
نوشتههایت بمب انرژی و آگاهیاند. همواره از خواندنشان یاد گرفته و لذت میبرم.
من اغلب در تصمیمگیریهای آنیام موفق عمل نمیکنم؛ نوشتن افکار و مشورت گرفتن از کاغذ و قلم برای تصمیمگیری، به نظر میرسد راه حل مناسبی باشد.
زنده باد. عالیه. تو سایتت داری خوب پیش میری. اصلاً قطع نکن کارتو.
چقدر جالب بود
اولش کمی عجله کردم و با خودم گفتم نه ..حقیقتا من فکر میکنم ! که در ادامه سوپرایز شدم..
نوشتن افکار!
به نظر میرسد نوشتن افکار موجب ساماندهی افکار و نظم در فکر کردن میشود
سلام به یک عدد تیرا، که خوانندۀ خوب نوشته های من است.
هر وقت برام یه مسئله ای پیش میاد و احتیاج به تمرکز دارم می نویسم. نوشتن کلید حل مشکلاتم شده چون ناخودآگاه راه های زیادی سر راهم قرار میده.
خواندم ولذت بردم
سلام استاد شاهين جان
منهم همه رو در هر شرايطي مينويسم فقط به يك مشكل برخورد كردم اگر در موقعيتي باشم كه دسترسي به قلم و كاغذ نباشه ديگه اصلا نمي تونم فكر كنم كاملا گنگ و نابينا ميشم در حدي كه با انگشتم روي كف دستم شروع ميكنم به نوشتن بعد احساس ميكنم نكنه پير شدم كه نمي تونم بدون روي كاغذ اوردن تمركز كنم
لطفا بگو با اينهمه وابستگي به نوشتن چه بايد كرد؟
تشكر
سلام به پوپک نازنین
چه خوشحالم که به اینجا سر میزنی. داشتن دوست خوبی مثل تو باعث دلگرمیه.
چه سوال قشنگی پرسیدی.
دوست دارم یه پست شاعرانه راجع بشه بنویسم.
تا پارسال، به جز مسائل درسی مدرسه و دانشگاه، درباره سایر موضوعات هرگز به صورت مکتوب فکر نکرده بودم. تا اینکه سر یک اشتباه در کسبوکار، شروع کردم به نوشتن افکارم و اونجا بود که فهمیدم حلاجی کردن مسائل بدون نوشتن، مثل پرتاب افکارت در یک فضای نامتناهی میمونه. همین جور برای خودشون میروند، بدون اینکه تو بازخوردی ازشون بگیری و یا در همان حین به صحت و مستدل بودنشون فکر کنی.
در حالی که وقتی جریان فکر روی کاغذ میاد، مثل بازی اسکواش یکنفره، از خودت بازخورد میگیری.
بعد از یک سال میتونم با اطمینان بگم هرگز حاضر نیستم بدون نوشتن هیچ تصمیم جدی بگیرم و یا اظهار نظر مهمی داشته باشم. نوشتن هم نه از آن مدلها که برای خودت چند کلمه پراکنده کلیدی بنویسی. باید راوی باشی. باید تک تک جملاتی که از ذهنت میگذره رو روی کاغذ بیاری، با فعل و فاعل و مفعول و قیدها.
شهرزاد عزیز
معجزۀ نوشتن رو تو زندگی تو به شکل ملموسی حس میکنم.
تو از ایل و تبار عاشقایی. عشاق نوشتن.
چقدر مثال های ملموس و خوبی زدید، عاشق نوشته هایتان شدم… بیشتر به بلاگتان سر می زنم ( شاهین عزیز مطمئن باش بلاگ شما را رها نخواهم کرد 🙂 )