هر کلمه یک ایده است

هر کلمه یک ایده است

به این کلمات نگاه کنید:

خاک

هاله

تن

پناه

زیتون

درخشان

توزین

زلال

دردبار

دیگ

سیر

لنگر

با دیدن هر کلمه چیزی در ذهن شما تداعی نشد؟

عینی یا ذهنی بودن کلمات فرقی نمی‌کند، مهم این است که هر کلمه تداعی‌کنندۀ تصاویر و مفاهیمی است که گاه گنگ و گاه واضح‌اند. و این تداعی‌ها بهترین جرقه برای شروع نوشتن‌اند.

کافی است یک واژه را در مرکز ذهنت نگه داری و شروع کنی به قلم زدن. بنویسی که به آن واژه چه حسی داری، آن واژه در زندگی تو چه نقشی دارد؟ آیا می‌توانی مفهوم‌پردازی آن واژه را در ذهن خودت گسترس بدهی؟ دربارۀ رنگ و بوی آن واژه چه فکر می‌کنی؟! و ده‌ها سوال منطقی و فرامنطقی دیگر که تو برمی‌گزینی و در پاسخ آن‌ها کاغذ سیاه می‌کنی.

به گمانم کسی در این تمرین موفق‌تر است که به زبان و کلمه به عنوان ارزشمندترین دستاورد بشری نگاه کند. اما اغلب آدم‌ها چون از بدو تولد، زبان مادری مفت و مسلم به چنگشان آمده، با زبان برخوردی شلخته و سرسری دارند. مثل هر چیزی که سهل به دست می‌آید و فراوان است. اما برخورد نویسنده با کلمات از سر احترام و کمیابی است. نویسنده واژه‌ها را بهتر خرج می‌کند. او می‌داند که «هر واژه یک ثروت است» و هزاران هزار سال تلاش انسان است که زبان را به شکل و صورت فعلی پیشکش ما کرده.

نوشتن، قدر دانستن کلمه‌هاست.

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

14 پاسخ

  1. استاد عزیز
    الحق و الانصاف که کلامتون حق و دلنشین است مثل همیشه
    از روزی که به نوشتن جدی رو آوردم متوجه شدم چقدر در زبان فارسی فقیر هستم
    ممنون که چراغ راهمان شدی

  2. درود بر شاهین ِِ عزیزم و دوست دارِ کلام.
    امروز صبح که بیدار شدم یک دو خطِ اولِ «پادشاه فتح» از نیما بی اختیار روی لبم می چرخید و می خواندم:
    در تمام ِِ طول ِِ شب،
    کاین سیاه ِِ سالخوردْ انبوه دندان‌هایش می ریزد؛
    وز درونِ تیرگی های مزّور
    سایه های قبرهای مردگان و خانه های زندگان در هم می آمیزد…
    این دو خط تکرار میشد در ذهن و بر زبانم، گفتم بنشینم امروز این شعر را از رو بنویسم شاید گره های بسیاری که در این شعر برایم پیچیده شده، و پادشاه فتح را که در دو سه خوانشِ قبلی ام درست نخوانده ام و نفهمیدم اش، اندکی شُل شود.
    ….
    بر خلاف ِِ تصورم، کار بیشتر از معمول طول کشید. دو سه ساعت شد تا بفهمم هر جمله چه شکلی باید خوانده شود که در متنِ کار درست باشد و با کلّ شعر هماهنگ گردد، و این وسط چه ها قدر یاد گرفتم از کارِ نیما با زبان،با شخصیت سازی، با تصویر و با روایت و حضور پر رنگِ راوی در شعر.
    و هر چه به پایان شعر نزدیک می شدم دیدم هر چه پایم در ابتدای خواندن، با ترس و لرز قدم بر می داشت، حالا به سَبُکی روی جاده ای ساکت و باشکوه و با خیالِ تخت! نرم نرمَک می دوید.
    وقتی که خودم این شعر را نوشتم، تازه فهمیدم او با چه وسواس و دقتی هر کلمه را برچیده و سر جایش می گذارد.
    اینجا می فهمیم که هر کلمه برای او چه قدر ایده و فکر همراه خودش می آورد.

    1. سلام توحید
      چه خوب که از تجربۀ خودت با نیما گفتی.
      من خیلی سراغ نیما میرم؛ قصه‌ها و شعرها و نامه‌ها و قصارها.
      این آدم نابغه‌ای بود که ما حالا حالاها می‌تونیم ازش یاد بگیریم.

  3. سلام …

    مدت زیادی شده که به سایت‌تون سر نزدم متاسفانه و مطلبی نخوندم و کامنتی ننوشتم.

    دیگه حس کردم واقعاً ازتون دور شدم!

    باید تلاش کنم مثل سابق هر روز بیام اینجا.

    (امیر لازمی؛ یکی از شاگردان مجازی و علاقمندان واقعی به شما!)

    1. به به امیر خان
      آقا جات خالی بود اینجا.
      من به یادت بودم اتفاقا.
      چه میکنی این روزا؟

      1. ممنون که به یاد بودید …

        والا اغلب اوقات مشغول فعالیت‌ها و کارهای معمولی و روزمره هستم.

        # دنبال نکردن و نخوندن مطالب خوب‌تون و دور بودن از سایت‌تون، متقابلاً من رو از «نوشتن» دور می‌کنه. متاسفانه باعث می‌شه شوقِ نوشتن / تولید محتوا … بصورت تدریجی کمتر و کمرنگ بشه.
        شما رو یه اهرم و مشوق قوی می‌دونم!

        1. یه وبلاگ بزن و متعهد کن خودت رو تا هر روز یه چیزی روش بذاری.
          این تو رو تو این مسیر نگه میداره. البته اگر یادگیری برات یه موضوع جدی و مهمه.

  4. اگه تا حالا به هیچ چیز باور نداشتم الان به این باور دارم که کلمه برای یک آدم دست به قلم حکم ساتور برای قصاب رو داره. اگر ساتور کند باشه قربونی زجر کش میشه. نویسنده هم اگر از کلمات کند و تکراری استفاده کنه نمی تونه حرفش رو واضح بزنه.
    بهترین سرگرمی من وقتی که دارم لا به لای اشعار و کتاب ها جمله و ترکیب ها رو دست چین می کنم.
    پاینده باد!

  5. مگه میشه ایده و تمرین هایی که شما می دید بد باشه بازم مثل همیشه آدم رو به نوشتن تشویق می کنه ….

  6. درود بر شما جناب شاهین بزرگوار..مطلبی مفید و در خور تامل بود..سوالی داشتم ایا این طبیعی است که گاهی کلمه ها را به حد تقدس می رسانم و گاه شلخته و سرسری از کنارشان می گذارم و نسبت به تمام کلمه ها بی تفاوت می شوم؟ برای رساندن شعور به حد اعتدال و درک واژه ها و قدر دانستن کلمه، به راستی چه باید کرد؟

    1. فرحناز عزیز
      هیچ عیبی نداره این موضوع.
      مهم اینه که هنگام انتشار مطالب سعی کنیم دقتمون رو بیشتر کنیم. توی خلوت باید به خودمون اجازۀ شلخته‌نگاری بدیم تا ایده‌ها آزاد بشن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *