سلام استاد کلانتری عزیز
نظرتون را راجع به کتاب “خود نوشتن” نوشته احمد اخوت بفرمایید. برای نویسندگی و راهکارهای آن و ….مفید هست؟ ممنون می شوم یکی دو کتاب عالی و مرجع معرفی کنید. ممنون
سلام
کتاب بسیار خوبیه.
ولی اینطور نیست که بتونید به عنوان یک کتاب آموزشی پایه روش حساب بکنید.
در این زمینه فهرست زیر رو میتونید ببنید: کتاب های آموزش نویسندگی
وقتی میخوام آزادانه بنویسم راحتم میتونم ساعتها بنویسم اما وقتی میخوام فکر کنم که چطور میتونم یک شخصیت جذاب داستانی خلق کنم بعد از چند صفحه نوشتن میفهمم که نوشته ام مزخرفه و میریزمشون دور چرا هرچی ببشتر مینویسم ضعفم بیشتر میشه استاد؟
سلام استاد امیدوارم همیشه سالم و پر قدرت در این مسیر ناب بمونید.
ساعت ۶:۳۸دقیقه عصر بعد از وبینار اهل نوشتن است و من به پیشنهاد شما برای کامنت گذاشتن در سایتتون اینجا امدم و چه بهانهی خوبی بود که دوباره شاگرد نقنقو و همیشه ناراضیتون بیاد و چند خطی از دغدغهاش بگه. شاید من اولین کسی باشم که انقدر ساز مخالف و نارضایتی مینوازم. اما خوب، آدمهای متفاوت و عجیبی تو این دنیا وجود دارند که منم یکی از اوناام.
همیشه برام سوآل بود که میتونم نویسندگی رو برای یک عمر به عنوان شغلی انتخاب کنم و تا وقتی زندهام ادامهاش بدم؟ بارها هم بهش فکر کردم و جوابی نداشتم به خودم بگم. در واقع از جواب نه شنیدن از خودم وحشت داشتم و دارم. تنها چیزی که الآن تو زندگی دارم نوشتن است، اما نه نوشتنی که بخواد برای کسی جذاب یا خوندنی باشه. بلکه چیزهایی هست که برای آروم کردن خودم است و این باعث رنجم شده. اینکه چرا من دارم فقط برای خودم مینویسم و چرا به دردِ دیگهای نمیخورند. تا چند وقت پیش هر روز در پیجم مطلبی انتشار میدادم و این خیلی برام انگیزه بود. در سایت یادداشت مینویسم. اما برای پیجم واقعن نه چیزی دارم که بگذارم و نه حتی اگه نوشتهای باشه جرات انتشارش رو در خودم میبینم. شاید هم این طور فکر میکنم. خیلی وقتا با خودم میگم اگه وبینارهای اهل نوشتن نبود و من در روز چند کلام حرف حساب نمیشنیدم، چه اتفاقی میافتاد؟ برای من خیلی بد میشد و مسیر نوشتن هم سختتر از الآن. صبحها صفحات صبحگاهی مینویسم و هر روز شعر و یادداشت، اما من همچنان در تب درست نویسی میسوزم و چارهای هم نمییابم. با خودم میگفتم ای کاش میشد برای یک ماه هر روز حضوری برم تهران و در کنار استاد کلانتری باشم و آموزش ببینم تا از این سردرگمیها بیرون بیام. هر چند میدونم که اینا بهونهای برای خودم است. شما چه از دور و چه از نزدیک همیشه بهترین ایدهها را در اختیار شاگرداتون میگذارید. اما خوب، وقتی حتی عادی هم صحبت میکنید، آدم دلش میخواد بره و بنویسه. انگار در صحبتهای عادیتون هم ایده جاری هست. برای همین اگر در کلاسهای حضوری شرکت داشتم، فکر کنم انگیزهی بیشتری میگرفتم. امیدوارم یه روزی بتونم آزادی کامل رو به ذهنم و قلمم بدم و راهی برای این رنج نوشتن و ننوشتن بیابم. ممنون که هستید و این بودن چقدر برای ما لازم و ضروری است و چقدر از این بابت برای خودم و آنهایی که شما را دنبال میکنند خوشحالم.
سلام گیابند عزیز
من دغدغههای تو رو بهخوبی درک و احساس میکنم.
یک نکته رو از یاد نبریم: اینها که میگی بخش طبیعی نوشتن و کلن هم هنریه.
پیشنهاد میکنم مقالهی «تشویش نوشتن» رو بهدقت بخونی.
15 پاسخ
و این قدرت تازه آغاز ماجراست
جمله دلنشینی بود بسیار لذت بردم
سپاس علی عزیز
عجب جملهٔ دقیقی بود. زنده باد! 👌🌱
سلامت باشی محمدحسین عزیز
سلام استاد کلانتری عزیز
نظرتون را راجع به کتاب “خود نوشتن” نوشته احمد اخوت بفرمایید. برای نویسندگی و راهکارهای آن و ….مفید هست؟ ممنون می شوم یکی دو کتاب عالی و مرجع معرفی کنید. ممنون
سلام
کتاب بسیار خوبیه.
ولی اینطور نیست که بتونید به عنوان یک کتاب آموزشی پایه روش حساب بکنید.
در این زمینه فهرست زیر رو میتونید ببنید:
کتاب های آموزش نویسندگی
🌺🌺🌺👏👏👏🔥🔥🔥
وقتی میخوام آزادانه بنویسم راحتم میتونم ساعتها بنویسم اما وقتی میخوام فکر کنم که چطور میتونم یک شخصیت جذاب داستانی خلق کنم بعد از چند صفحه نوشتن میفهمم که نوشته ام مزخرفه و میریزمشون دور چرا هرچی ببشتر مینویسم ضعفم بیشتر میشه استاد؟
درود لیلا جان
مطالعه. بیشتر داستان بخونید.
وقتی میخوای نوشتن رو تو یه جمله خلاصه کنی
درود بر تو فاطمه عزیز
سلام استاد امیدوارم همیشه سالم و پر قدرت در این مسیر ناب بمونید.
ساعت ۶:۳۸دقیقه عصر بعد از وبینار اهل نوشتن است و من به پیشنهاد شما برای کامنت گذاشتن در سایتتون اینجا امدم و چه بهانهی خوبی بود که دوباره شاگرد نقنقو و همیشه ناراضیتون بیاد و چند خطی از دغدغهاش بگه. شاید من اولین کسی باشم که انقدر ساز مخالف و نارضایتی مینوازم. اما خوب، آدمهای متفاوت و عجیبی تو این دنیا وجود دارند که منم یکی از اوناام.
همیشه برام سوآل بود که میتونم نویسندگی رو برای یک عمر به عنوان شغلی انتخاب کنم و تا وقتی زندهام ادامهاش بدم؟ بارها هم بهش فکر کردم و جوابی نداشتم به خودم بگم. در واقع از جواب نه شنیدن از خودم وحشت داشتم و دارم. تنها چیزی که الآن تو زندگی دارم نوشتن است، اما نه نوشتنی که بخواد برای کسی جذاب یا خوندنی باشه. بلکه چیزهایی هست که برای آروم کردن خودم است و این باعث رنجم شده. اینکه چرا من دارم فقط برای خودم مینویسم و چرا به دردِ دیگهای نمیخورند. تا چند وقت پیش هر روز در پیجم مطلبی انتشار میدادم و این خیلی برام انگیزه بود. در سایت یادداشت مینویسم. اما برای پیجم واقعن نه چیزی دارم که بگذارم و نه حتی اگه نوشتهای باشه جرات انتشارش رو در خودم میبینم. شاید هم این طور فکر میکنم. خیلی وقتا با خودم میگم اگه وبینارهای اهل نوشتن نبود و من در روز چند کلام حرف حساب نمیشنیدم، چه اتفاقی میافتاد؟ برای من خیلی بد میشد و مسیر نوشتن هم سختتر از الآن. صبحها صفحات صبحگاهی مینویسم و هر روز شعر و یادداشت، اما من همچنان در تب درست نویسی میسوزم و چارهای هم نمییابم. با خودم میگفتم ای کاش میشد برای یک ماه هر روز حضوری برم تهران و در کنار استاد کلانتری باشم و آموزش ببینم تا از این سردرگمیها بیرون بیام. هر چند میدونم که اینا بهونهای برای خودم است. شما چه از دور و چه از نزدیک همیشه بهترین ایدهها را در اختیار شاگرداتون میگذارید. اما خوب، وقتی حتی عادی هم صحبت میکنید، آدم دلش میخواد بره و بنویسه. انگار در صحبتهای عادیتون هم ایده جاری هست. برای همین اگر در کلاسهای حضوری شرکت داشتم، فکر کنم انگیزهی بیشتری میگرفتم. امیدوارم یه روزی بتونم آزادی کامل رو به ذهنم و قلمم بدم و راهی برای این رنج نوشتن و ننوشتن بیابم. ممنون که هستید و این بودن چقدر برای ما لازم و ضروری است و چقدر از این بابت برای خودم و آنهایی که شما را دنبال میکنند خوشحالم.
سلام گیابند عزیز
من دغدغههای تو رو بهخوبی درک و احساس میکنم.
یک نکته رو از یاد نبریم: اینها که میگی بخش طبیعی نوشتن و کلن هم هنریه.
پیشنهاد میکنم مقالهی «تشویش نوشتن» رو بهدقت بخونی.
احساس خوبی که از احساسی بد سرچشمه می گیرد