اگر از نوشتن می‌ترسید این کار را انجام دهید

اگر از نوشتن می‌ترسید این کار را انجام دهید

«ترس است که مانع نوشتن بیشتر افراد می‌شود، نه فقدان استعداد.»

-ریچارد رودس

 

ترس نوشتن از بین نمی‌رود، با مقابلۀ نسبی بر هر ترسی ترس‌های تازه‌ای در برابر نویسنده قرار می‌گیرد.

مثلاً ممکن است در ابتدا هراس ما مواجه شدن با صفحۀ سفید باشد، پس از آن ترس بعدی نشان دادن نوشته‌ها به دیگران است و به همین ترتیب ترس‌های بعدی می‌تواند دربارۀ انتشار آثار و آزمودن انواع دیگر نویسندگی باشد.

زندگی بسیاری از افراد خلاق را هم که مطالعه کنی می‌بینی که جزو ترسوترین آدم‌های جهان بوده‌اند.

حالا اگر یک آدم ترسو بخواهد نویسنده‌ای بزرگ بشود چگونه باید تا حدی بر ترسش غلبه کند؟

یک پیشنهاد: رفع ترس نوشتن با نوشتن

برای مقابله با ترس باید قصۀ یک آدم ترسو را بنویسی، نویسندۀ ترسویی که از نوشتن وحشت دارد و هزارتا کتاب و مقاله راجع به رفع تنبلی و کمال‌گرایی و نویسندگی خوانده اما همچنان می‌هراسد. داستانی چرک و به‌هم‌ریخته و شاید بی‌سروته، دربارۀ خودت و تمنای نویسنده شدن؛ داستانِ نویسنده‌ای که امیدوار است.

به قول آرتور هیوکلا «اگر امید دروغ است، پس ترس هم دروغ است.»

 

سایت رسمی مدرسه نویسندگی راه‌اندازی شد

کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

23 پاسخ

  1. بازتاب: Parvin Sani
  2. «مواجهه با نوشتن»

    دستی که قلم دستش بود به تته پته افتاده بود
    صد ها حرف و حدیث در سرش تلنبار شده بود اما نمی توانست چیزی به روی کاغذ آورد.

    می خواهد نویسنده شود،چگونه؟
    به مدت چند سال،صدها کتاب وکانال انگیزشی و آموزشی خوانده بود
    ولی همچنان زبان دستش بند آمده بود.

    به درجهٔ اعلایی از خواندن رسیده بود اما کماکان نویسنده ای لال و به تنگ آمده بود.

    در طول این سالها فقط چند برگ کاغذ بیشتر ننوشته بود.با ترسش آشنا، و شناخت کاملی داشت اما جرأت مواجهه نداشت

    هزاران قصه و داستان پشت کوه نویسندگی اش باد کرده بودند،کلمات هرروز زندان ذهن نویسنده اش را به رعشه در می آوردند

    نویسنده با افکارش دفن شدند غافل از این،که ترس و کوه بزرگ با تلنگری از نوشتن فرو می ریختند

  3. درود بر استاد ،بسیار عالی ازبابت ارایه راهکار ترس از نوشتن.
    نوشته ها یا داستانی اند که نویسنده با سوار شدن برقوه خیال و تصور به خلق یک اثرادبی همت می گمارد پایبند به واقع نیست مانند رمان ها و داستان و شعر،برخلاف نوشته غیر داستانی که نویسنده باید خود را پایبند واقعیت بداند مانند نوشته های علمی کتب و مقالات آموزشی و دانشگاهی سفر نامه ها پس در آغاز نوشتن سبک و هدف از نوشتن بابستی مشخص گردد و آنگاه در راستای دستیابی به هدف اقدام و عمل نمودموانع نوشتن عمدتا درونی و ذهنی هستند مانند ترس از نوشتن و پیش بینی نتایج منفی از پیامد نوشتن ها ذهن ما مثل یک چشمه جوشان در حال تولید افکار و اندیسه ها و هیجان هاست پس گریزی نیسیت از دست ذهن زنده مگر آنکه بمیربم تا از شر این تولیدات ذهن آزاد گردیم پس ما بایدکار خودرا انجام دهیم و کار نوشتن راعلیرغم احساس ترس ادامه دهیم و ذهن هم ذات و ماهیت خود را بروز دهد منافاتی باهم ندارد پس در ضمن ترسیدن باید نوشت

  4. سلام
    سخنرانی تیم فریس در تد در باره تنظیم ترس در باره هر موضوعی اگر به آن عمل شود واقعا معجزه می کند. من راهکارهایش را برای همین نوشتن به کار بسته ام، یعنی ترس هایم از نوشتن را نوشته ام، چه کار کنم که اتفاق نیفتد و اگر اتفاق افتاد چه کار کنم. بعد از این نوشتن ها انگیزه مضاعفی برای نوشتن پیدا کرده ام.

  5. دوباره این مطلب رو امروز خوندم. ترس من از نوشتن اینه که من اصن نمی خوام نویسنده شم، اصلا هم تو جمع و فضای دوستان نویسنده نیستم. به اندازه شما هم کتاب های داستان و ادبی نخوندم. بلکه دوست دارم چیزهایی که به ذهنم میرسه، ایده هایی که هر از گاهی روحم رو میجوه، روی ورق بیارم و اگه ته استعدادی تو نوشتن دارم حداقل یه بار ازش استفاده کنم تا بعدا حسرتش رو نخورم.
    ولی نمی دونم تا کجا می تونم پیش برم، چند تا متن می تونم بنویسم. آیا اگه شروع کردم به نوشتن تا آخر عمرم باید بنویسم؟ به صورت کلی از تعهد دادن می ترسم، از اینکه لقبی به خودم بگیرم و خودم عضو گروهی بدونم، از اینکه بگم آره من نویسنده هستم و می نویسم.

  6. اگر امید دروغ است، پس ترس هم دروغ است
    من از برعکس این جمله می ترسم
    اگر امید حقیقت است، پس ترس هم حقیقت است

  7. ترس همان چیزی است که با کتاب خواندن زیاد فهمیدم بقیه هم آن را دارند و با نوشتن فهمیدم می شود دیگر آن را نداشت.

  8. سالهاست میخوام وبلاگ بنویسم… شاید بیش از ده سال.
    بارها وبلاگ جدید ساختم، از سرویس های وطنی گرفته تا فرنگی ها. حتی بارها هاست و دامین ثبت کردم و وردپرس نصب کردم.
    ولی تقریبا هیچ مطلبی منتشر نکردم و اگرهم به تعداد انگشت های یک یا دو دست نوشتم، فورا پاک کردم.
    نمیدونم چرا؟ حرف برای گفتن زیاد دارم، خیلی از اطرافیان از بس براشون مینویسم کلافه میشن. بارها به من گفتند که باید نویسنده بشم از بس همه چیز رو با توضیحات و مفصل بیان میکنم و فضاسازی میکنم.
    زیاد فکر میکنم، سعی میکنم در حد توان همه جنبه ها رو در نظر بگیرم. چه در حوزه تخصصی و کاری خودم، چه در حوزه های دیگه مثلا صحبت کردن در مورد طبیعت یا سیاست یا هرچیزی.
    اما حس میکنم باید طرف مقابل رو بشناسم تا براش بنویسم حتی اگه این شناخت در حد یکی دو جمله باشه. ترجیح میدم توی تلگرام چت کنم، رو در رو در یک کافه صحبت کنم. حتی ورد رو باز کنم و ده بیست صفحه برای خودم بنویسم و ذخیره نکرده ببندم. اما نوشتن برای خواننده نامعلوم؟ نوشتن برای کسی که نمیدونم کی هست؟ نوشتن برای کسی که نمیدونم از نوشته های من چه برداشتی میکنه؟ نوشتن برای مخاطبی که هیچ شناختی ازش ندارم؟ نوشتن برای کسی که نمیدونم میخونه یا نه؟ در توانم نیست…

    1. من هم مشکل شناختن و نشناختن مخاطب رو دارم.
      وقتی برای کسی که نمیشناسم و نمیبینمش، صحبت میکنم همیشه به این فکر میکنم که چه برداشتی داره میکنه، به چی فکر میکنه، یه وقت مسخره ام نکنه…
      انگار از حاشیه ی امن خودم و اطرافیانم فاصله میگیرم. میدونم تنها راه حل اون، شروع به کار و نوشتنه، ولی انگار قفل شده این مغز.
      وقتی شروع میکنم برای شخص نامعلوم بنویسم، انجار مغزم خالی میشه از مطلب و پر میشه از هیچ!

      1. احسان عزیز
        مشکلی که گفتی حرفه‌ای‌ترین نویسنده ها هم یک زمانی داشتن و حتی دارن.
        به نظرم درمان این درد زیاد نوشتنه. تا میتونی بنویس. هر چی بیشتر بنویسی ترست بیشتر میریزه.
        راستی تو صفحه دوستان من بهت لینک دادم.

  9. سلام جناب کلانتری
    بنده می خواستم در دوره آموزشی نویسندگی آنلاین شما شرکت کنم
    امکانش چگونه است؟

    1. سلام و عرض ادب
      از طریق لینک زیر در خدمت شما هستیم:
      madresenevisandegi.com/195

  10. سلام شاهین عزیز ..پیشنهاد محشر و بی نظیری دادید…امیدوار شدم .پس من وخیلی هامثل من بی استعداد نیستیم ترسوییم؟ حتما حتما یه داستان کوتاه طبق دستور شما مینویسم..زحمت شاگردای تنبلی چون من گردن استاد عزیز ی به مانند شماست..

  11. زیاد از نوشتن نمیترسم، سعی میکنم همیشه بنویسم
    ولی این موضوع جالبیه که مطمئنا خیلی میتونه کمک کنه به نوبه خوش، حتما امتحانش میکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *