13:10
ده واژۀ هر روزِ من
1
خواندن:
⊕
باید از سرعتم بکاهم. وقتی کتابی غیرداستانی میخوانم باید هر چهار پنج صفحه یکبار درنگ کنم، بعد دست به کار شوم و دربارۀ جاهایی که زیرشان خط کشیدهام چند سطری بنویسم، یا حداقل این سطرها را از نو بخوانم.
حین خواندن یک مداد کنار دستتان داشته باشید. زیر هر جایی که برایتان جالب و مهم است خط بکشید. خب، این را میدانید و احتمالن انجام هم میدهید. اما گام بعدی مهمتر است:
هر نوبت از مطالعه که تمام شد دست به کار شوید و دربارۀ سطرهای برگزیده بنویسید.
⊕
پاراگراف اول ترجمۀ درخشان منوچهر بدیعی از داستان «درتودرتو» را بخوانیم:
اکنون اینجا هستم، زیر سرپناه کافی. بیرون باران میبارد، بیرون زیر باران باید سر را پائین انداخت و راه رفت و یک دست را حفاظ چشمها کرد و درعینِحال به جلو پای خود چشم دوخت، به چند متر جلوتر، به چند متر اسفالت نمناک؛ بیرون هوا سرد است، باد میان شاخههای سیاه عریان میپیچد؛ باد میان برگها میپیچد، و انبوه شاخهها را به نوسان، به نوسان، به نوسانی میاندازد که سایۀ آن روی دیوارهای تگرگی سفید میافتد. بیرون آفتاب است، نه درختی هست، نه بتهای تا سایهای بیندازد، و باید زیر برق آفتاب راه رفت و یک دست را حفاظ چشمها کرد و درعینِ حال به جلو پای خود چشم دوخت، فقط به چند متر جلوتر، به چند متر اسفالت غبارگرفتهای که باد بر آن خطهای موازی، چند شاخه، مارپیچ وصل میکند.
آلن روب گرییه، نشر نیلوفر
2
نوشتن:
خیالبافی دربارۀ نوشتن دشمنِ نوشتن است. فقط باید نوشت.
3
پیادهروی:
راه رفتن روی دو پا -با قامتی ایستاده- یکی از ویژگیهای شگفتانگیز آدمیزاد است که سبب میشود جسم او کارکردهای متفاوتی بیاید و جهان را طور دیگری ببیند. آزادی کامل دستها پاداشی است که به خاطر دو پا بودن دریافت میکنیم، اما این همۀ ماجرا نیست. حالا هزاران کتاب و مقاله وجود دارد که از تأثیر راه رفتن بر روح و روان ما میگوید. ولی بسیاری از ما روز به روز از پیادهروی دورتر میشویم، و افسوس.
دیروز با بچههای کلاس حضوری نویسندگی رفتیم پیادهروی، حین قدم زدن از این گفتم که وقتهایی که راه نمیروم احساس خسارت میکنم. چون بدون استثنا در هر پیادهروی به احساسات ناب و ایدههای خوب میرسم و وقتی نمیروم پیادهروی حس میکنم شانس دستیابی به این حال خوب را از خودم دریغ کردهام. فکر کنید هر روز، فقط با سر زدن به جایی، به شما چند سکۀ طلا میدهند، اگر یک روز نروید چه حسی پیدا میکنید؟ گاهی با خودم میگویم کاش میشد تمام کارهایم را حین پیادهروی انجام میدادم؛ حین راه رفتن مینوشتم، حین راه رفتن کتاب میخواندم، حین راه رفتن درس میدادم.
به پاهایمان با حیرت نگاه کنیم. همین پاها بودند که راه سرزمینهای تازه را رو به نیاکان ما گشودند.
4
کسبوکار:
هر کسی که مقداری تولید محتوا و کپی رایتینگ بلد باشد، در هر سن و سالی و در هر نقطهای از سرزمین، میتواند کسبوکار کوچکی بسازد. چرا؟ به خاطر اینکه تولید محتوا ابزار اصلی معرفی و تبلیغ محصولات و خدمات در فضای اینترنت است. پس هر چقدر که برای افزایش مهارت خودت در محتوانویسی وقت بگذاری توان خودت برای کسب درآمد را افزایش میدهی.
اما من چرا اینقدر روی ساختن کسبوکار اینترنتی اصرار دارم و گاه به گاه افراد مستعد را به کار تشویق میکنم؟
چون چیزهایی هست که تو فقط با ساختن کسبوکار یاد میگیری. ارتباط با مشتری و تلاش برای جلب رضایت او تو را به آموختن مهارتهای عملی وامیدارد.
برای توسعۀ فردی، چی از این بهتر؟
5
تکرار:
سه صفحه از کتاب محبوبم را هم که تکرار کنم کافی است. در تکرار هم نباید کمالگرا باشم. اصلن سه صفحه هم نه، نیم صفحه هم یک متن خوب را دوبارهخوانی کنم عالی است.
6
بهرهوری:
روزهایی که بیشتر کار میکنم، میلم به کار کردن بیشتر میشود، طوری که حتا توی رختخواب دست از کار نمیکشم. کار کار میآورد. اما باید حواست باشد که توقع نداشته باشی در روزهای بعد هم این روند دقیقن تکرار شود. چون ممکن است بعد از چند روز این روند را پس بزنی. روش درست این است که بعد از یک روز پرکاری، از حجم کارها بکاهی، تو در روزهای آینده دوباره رغبتی برای روزهای پرکاری باقی بماند.
7
خلاقیت:
خلاقیت یعنی ربط دادن قوز به شقیقه، اما با موفقیت کامل.
8
تدریس:
شیفتۀ مدرسی هستم که از برگزاری هر جلسۀ کلاسش به اندازۀ سرودن یک شعر ناب لذت ببرد.
9
واژه:
از استادی پرسیدم برای گسترس دایره لغات چه باید کرد، نوشت:
برای بهتر نوشتن باید آگاهیِ زبانی را افزایش داد. یکی از راههای این کار این است که بکوشید که با واژگانِ فارسی بنویسید. این کوشش شما را نسبت به واژهها حساس میکند و نیز سبب میشود که پس از چندی بتوانی با کاربُردِ کمترین واژه، بیشترین معنا را به مخاطب برسانید. به گمانام حافظ این تکنیک را بکار میبرده است که میگوید: “به لفظِ اندک و معنای بسیار”.
نکته: صدالبته که میتوان از واژگان بیگانه هم بهره برد، در اینجا حرف این است که برای یافتن معادل فارسی واژهها بگوشیم تا به این واسطه دایره لغاتمان گسترش بیابد.
10
دیالوگ:
-اولین چیزی که به ذهنت میرسه ننویس.
+این نوشتنو برام سخت نمیکنه؟
-یه کم، ولی میارزه. وقتی اولین فکرای خودتو کنار میزنی، ذهنت میگرده تا حرف جدید واسهت پیدا کنه.
-اگه نکرد چی؟
+فقط کافیه کم نیاری، چون یه کم که به صفحۀ خالیِ کاغذ یا مانیتور خیره بشی بالاخره یه اتفاقی میفته. بعدم اینکه من نمیگم منتظر یه چیز عالی باش. منتظر یه چیز تازه باشی، چیزی که تا حالا ننوشتی، موضوعی که هیچ سراغش نرفتی. مثلن من تا حالا راجع به هاون ننوشتم. فقط دیدم که مامانم باهاش زعفرون پودر میکنه. خب، همین میتونه یه سوژۀ نو باشه. ممکنه آدم تهش نتوته چیزی با هاون بسازه، ولی همین که سراغ یه چیز تازه میری باعث میشه ذهنت خلاقتر بشه، و گاهی بهتر بنویسی.
دربارۀ تمرین ده کلمه این فایل صوتی را بشنوید:
25 پاسخ
ایده های جالبی با خوندن این پست به ذهنم رسید البته در زمینه یادگیری زبان انگلیسی ممنونم.
چه خوب.
سلام استاد عزیز، فایل صوتی باز نمیشه، روی لینک هم کلیک میکنم خطا میده. مشتاق بودم در مورد این ده کلمه بیشتر از شما بشنوم و بدونم.
اصلاح شد فاطمه جان.
خدا کند من تصمیم بگیرم برای پیاده روی برنامه ریزی کنم
عالی بود جناب استاد کلانتری !
پیادهروی عالیه.
امیدوارم حسابی ازش لذت ببرید.
نمیدونید استاد چقدر این نوشتههاتون برای من مفید و الهام بخش بود.
مورد ۶ که به معنای واقعی نجات بخش بود.
چون بعضی روزها که حسابی پر کار هستم باعث میشه توقعم از روزای دیگم که معمولی تره بالاتر بره و یه حس نارضایتی بهم دست بده.
سپاس از این یادداشت خوب و مفید.
دیدگاه قبلی رو اشتباه فرستادم.☺️
سلامت باشید فاطمه جان
من این شوق شما در یادگیری رو بسیار تحسین میکنم.
سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه.
استاد یه سوال داشتم و بی صبرلنه منتظر جوابش هستم.🙏
چند وقت پیش شما یکی از مطالب داخل سایت را استوری کرده بودید که در رابطه با کلماتی مثل تقریبا، مثلا که میتونیم بدون تنوین و با نون بنویسیم. الان دوباره بهش نیاز دارم ولی نتونستم پیداش کنم میشه لینکش را زیر پیامم بذارید؟ خیلی ممنون
(راستی این تمرین هم منو یاد تمرین ۱۰ کلمه که در کلاس نویسندگی انجام دادیم انداخت خیلی خوب و عالیه😍 پادکست رو گوش دادم حتما انجام میدهم.)
سلام زهرا جان
در این رابطه برای یکی از دوستان کامنتی نوشته بودم که برای شما هم کپی میکنمش:
من هم قبلن کلماتی مثل «قبلاً» و «قطعاً» و «حتماً» و… رو به شکل رایج مینوشتم. اما مدتیه تصور میکنم که باید اینا رو فارسی بنویسم، چون این کلمات دیگه فارسی شدن، و من هم در حال فارسی نوشتنم، بنابراین این شکلی بهتره.
بذارید این نقل قول رو هم به کامنتم اضافه کنم:
محمد پروین گنابادی از صادق هدایت نقل میکنه:
«مرحوم هدایت معتقد بود به فرض که بخواهیم کلمههای تنویندار را به کار ببریم، برای این که به آنها رنگ فارسی ببخشیم باید آنها را همچنان که تلفظ میشوند بنویسیم تا این همه گرفتاریهای املایی از میان برود و برای مثال، ابداً را ابدن و واقعاً را واقعن و اتفاقاً را اتفاقن بنویسیم.»
خیلی ممنون🙏😊
درود و سپاس.
استاد بسیار عالی و بی نظیر بود.
سپاس گزارم.
سلامت و برقرار باشید خانم ناصح نازنین.
سلام هر روز بیشتر از روز قبل از نوشته های ساده ، بیریا و پرمحتوای شما استادبزرگوارم لذت میبرم و ای کاش میشد همه چیز را گفت و …. ممنونم ، تنور دلتون گرم
سپاسگزارم از مهر شما.
استاد، منم یک ماهی هست شروع کردم به نوشتن هر روزه این تمرین. فقط خیلی خلاصه مینویسم در حد یکی چند جمله
چقدر عالی.
استاد جانم از شما آموخته ام و هر زمان که کتاب میخوانم اشتهایم برای نوشتن زیاد میشود و دست به قلم میشوم . گویی جمله ایی که به دلت مینشیند با خود یک دنیا حرف توی دلت میریزد که باید از طریق قلم تو جاری شود بر صفحه کاغذ .به گذشته که فکر میکنم یادم می آید که فکر میکردم نویسندگان انسانهایی هستند که خدا جور دیگر نگاهشان کرده و حالا به لطف استادم خدا از طریق او به من هم نگاه کرد و دلم روشن شد . خدایا متشکرم .
زنده باد خانم اسلامی خوش ذوق و ارجمند.
سلام اخیرا فایلهای صوتیتون باز نمیشه
سلام نجمه عزیز
لینک دانلود رو هم اضافه کردم.
گوش دادم و برام جالب و متفاوت بود. من با تیکزدن لیست زیاد ارتباط نمیگیرم ولی اینکه هر روز دور ده تا از عزیزانت بگردی و یه چی بگی میفهمم که میتونه خوب باشه 👌
زنده باد نجمه خانم عزیزی هنرمند.
سلام استاد کلانتری
بینهایت سپاسگزارم که امروز بخشی از وقت ارزشمندتون رو به رایگان در اختیار بنده قرار دادید. واقعا از گفتگو با شما لذت بردم.
توصیهها و تشویقهاتون عمق صداقت شما رو نشون میده. انشاالله در آيندهای نزدیک بتونیم محبتهای شما رو جبران کنیم.
ارادتمندم جناب حیدری عزیز.
چه سعادتی بالاتر از گفتگو با معلم خلاق و نازنین مثل شما.
چشمانتظار درخشش شما هستم.