گاهی روزها و هفتههای متوالی کنار یک کلمه یا عبارت خاص میمانم.
الان چند روزی است که «سبکبارن ساحلها» مثل خورده افتاده به جانم و رهایم نمیکند. (+)
گاهی ساحل را در اینترنت جستجو میکنم و خیره میشوم به انبوه عکسهای رنگارنگ دریاها.
اصلاً مهم نیست که واژه یا عبارتی که انتخاب میکنیم چیزی آنچنان بامعنا یا عجیبوغریب باشد.
واژۀ انتخابی ما میتواند کلمهای ظاهراً ساده باشد که تداعیهای مختلفی را برای ما دارد.
فقط باید مثل عاشقی صبور، هشیار و ریاضتکش کنار کلمهها بمانیم.
خاصیت این کار این است که ضمن عشقبازی با کلمهها، کلمه یا عبارتی که انتخاب کردهایم راه میدهد به فکر بیشتر و متمرکزتر دربارۀ بخشهایی از زندگی که شاید در حالت عادی بهسادگی از کنار آنها میگذریم.
گاهی هم ماندن در کنار یک عبارت جرقۀ نوشتن یک کتاب یا فیلمنامۀ کامل را میزند.
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟
10 پاسخ
سلام!
این مصرع این قدر زیبا بود که وسوسه م کرد چند بیتی ادامه ش بدم؛ امیدوارم به قول حافظ، «مقبول طبع مردم صاحب نظر شود»:
«گیسو بتکان دختر زیبای غزل ها»
تا صید نکردند تو را شیخ اجل ها
ای کاش نیفتد به تو چشم کسی؛ ای ماه!
پنهان شو، نبینند تو را کور و کچل ها
در کوچهی ما پیر و جوان داعیه دارند
بسیار شود بر سر تو جنگ و جدل ها
پیچیده میان همه شان حرف تو اما
محو تو منم بین همه بچه محل ها
جز نُقل لبت چای ندارد مزه، برگرد
تلخ است به کامم همه قند و عسل ها
ای جانم
به به
چه قدر خوش ذوق و زیبا،آفرین
چه عبارت قشنگی
منم اینو دوست دارم 👇👇
«گیسو بتکان دختر زیبای غزلها »
ویریجینیا ولف میگه :زنی که میخواهد بنویسد باید پولی داشته باشد و اتاقی از ان خود.
من هیچکدومو ندارم
زهرۀ عزیز
این اصلاً بهانۀ خوبی برای ننوشتن نیست.
اینهمه نویسندۀ بزرگ در فقر و بدبختی شاهکار خلق کردن. حالا شما گشتی یه نقل قول از ویرجینیا ولف پیدا کردی برای اهمال کاری و ننوشتن.
چه زیبا..
ماندن در کنار یک کلمه از عهده ذهن متمرکز و انسجام افکار برخواهد آمد.
می دونی چیه شاهین جان!
شنیدی میگن بعضی نگاه ها برق دارن! عبارت ها و کلمه ها هم همین شکلی هستند. بعضی هاشون برق خاصی دارند و مو بر تنِ آدمی سیخ می کنند.
اهمیتی نداره اون کلمات تو رو از آتش جهنم بترساند یا همنشینی با خوبان رو برایت تداعی کند.
گاهی وقت ها، بعضی از عبارت ها، مثل یه سیلی آدمی رو بیدار میکنه، گاهی مثل بوی خوش، همه ی فضا رو عطرآگین میکنه. گاهی هم خودت رو از خودت متنفر و گاهی هم خودت رو عاشق خودت می کنه.
منم از این به بعد عاشق ماندن کنار کلمه ها هستم، امیدوارم که بتوانم با کلمات همنشینی بیشتری داشته باشم.
زنده باد امیرمحمد گل
خیلی قبولت دارم.
یاد این جمله استنلی فیش افتادم:
Literature is the activity that the reader performs:The place where meaning occurs is in the reader’s mind and not in the space between cover of a book
ادبیات، فعالیتیه که خواننده انجام میده.جایی که معنا در ذهن خواننده به وجود میاد و نه در خود کتاب که بین دو جلد قرار گرفته.