ناگاه درمیابی از تمام زندگی بهانهیی ساختهیی برای نوشتنگریزی.
بهراستی چرا از چیزی که دوست داریم اینهمه میهراسیم؟
نوشتن همیشه از صفر آغازیدن است و شوربختانه، کوششهای پیشینت از تشویشت نمیکاهند.
اما آیا نمیتوان همین را جنبهی هیجانانگیز نوشتن پنداشت؟ اگر نوشتن چنان سهل و ساده بود که بیهراس و درنگ واژه میتراویدیم، آیا شوقی برای نوشتن باقی میماند؟
شاید همین ترس است که سبب میشود پس از هر بار نوشتن، احساس سرخوشی و پیروزی کنیم؛ همین لذت غلبهی دوباره بر هراس و تشویش نوشتن؛ همین تجربهی والاترین و دشوارترین نوع شجاعت، شجاعت خلاقیت.