فقط نگاه می‌کنم

در یادداشت‌گاهِ گوشی فهرستی دارم از هزارها واژه که از این‌سو و آن‌سو گرد آورده‌ام. 

هر هنگام که بتوانم می‌نشینم و تنها به این کلمات می‌نگرم.

چند نمونه:

نهانگاه

طعم‌یاد

دامنگستر

شادمان‌ساز

چالاک

هیچ پافشاری نمی‌کنم که آن‌ها را به خاطر بسپارم یا بی‌درنگ در نوشته‌یی بیاورمشان.

اتفاق جالب چندی بعد می‌افتد. می‌بینم بی‌که فشاری به ذهنم آورده باشم، لغت‌های فهرست در گفتار و نوشتارم جاری شده‌اند.

واژه ببینیم. با واژه‌ها ببینیم.

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

11 اسفند 1403

11 اسفند 1403

2 اردیبهشت 1395

2 اردیبهشت 1395

11 مرداد 1403

11 مرداد 1403

13 فروردین 1397

13 فروردین 1397

14 تیر 1404

14 تیر 1404

5 پاسخ

  1. این روزها بی که فشاری به پلکم آورده باشم، اشک‌هایم جاری شده‌اند.

  2. و چه زیبا جاری می‌کنی واژه‌ را بر این سطرها؛
    عشقی که به کلمه داری را نوشتن به تو بازمی‌گردانَد.
    و من که از دورها منتظرم ضیافت تو را ببینم اینجا عشقی را احساس می‌کنم که در تعریف واژه‌ها نمی‌گنجد. تنها تو می‌دانی چه می‌گویم.

  3. واژه‌ها وقتی شوق تو را برای دیدن‌شان می‌بینند، دانه‌دانه سر می‌خورند و از لابلای سطرها می‌گذرند، تا به چشم تو بیایند‌.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *