ضد بدیهیات

یادگیری چه زمانی هیجان‌انگیز می‌شود؟ اینکه چیزی در تآیید دانسته‌هایت بخوانی؟ مثلن بخوانی محققان فلان دانشگان کشف کرده‌اند که شادی واقعی بیش از هر چیز وابسته به روابط بین‌فردی است و بعد بگویی ❜به‌به، چیزی که همیشه حس می‌کردم، با تحقیق و آزمایش هم ثابت شد❛؛ یا نه، چیزی بخوانی کاملن برخلاف باور فعلی‌ات. انتخاب من دومی است. دومی، حتا اگر بسیار آزارهنده و چالش‌برانگیز هم باشد، مفیدتر است، چرا که گوشه‌ی ناشناخته‌یی از دنیا را بر ما می‌نمایاند.

باری، امروز حرفی از زنده‌نام کورش صفوی خواندم که موضوع آن «زبان و سیاست» است و تأثیر مناسبات سیاسی تاریخ بر زبان. شاید همین  سخن کوتاه بتواند ذهن ما را نسبت به شیوه‌های رایج نگارش دستور زبان وادار به بازاندیشی کند:

«ما هیچوقت مستعمره‌ی جایی نبودیم، ولی دستور سنتی‌مان همانی است که به تقلید از همین دستورهای اروپایی نوشته شده است. حالا جالب‌ترین بخش ماجرا را برایتان تعریف می‌کنم. ببینید؛ در زبان فارسی اسم و صفت و قید، سه جزء کاملاً تمایز از هم نیستند؛ مثلاً من می‌توانم «خوب» را در سه جمله‌ی  «از این خوب‌ها سه کیلو به من بده»، «پسرش بچه‌ی خوبی است»، و «همسایه‌اش خوب حرف می‌زند» در جایگاه اسم، صفت،‌ و قید به کار ببرم. حالا تکلیف چیست؟ برایمان بدیهی شده که اسم، صفت، و قید از هم متمایزند. بنابراین مجبوریم چاره‌ای بتراشیم. مثلاً از اصطلاحاتی مثل «صفت جانشین اسم»، «قید مشترک» و غیره بهره بگیریم… 

…فرض کنید، دنیا به شکلی تحول می‌یافت که ما به جای دستورنامه‌ی دیونوسیوس تراکس، الگوی دستورنویسی‌مان، مثلاً سنت چینیان بود. آن‌وقت، دیگر در دستورهایمان با بدیهیاتی نظیر اسم و صفت و غیره سروکار نداشتیم. منظورم را متوجه می‌شوید؟ اینها مواردی‌اند که به تدریج برایمان به بدیهیات مبدل شده‌اند،‌ آن هم به دلیل شرایط تاریخی‌ای که پدید آمده است.*»

یادگیری حقیقی، بدیهیات ما را به چالش می‌کشد. 

*از کتاب «نوشته‌های پراکنده | دفتر هفتم: دوازده گفتگو»،‌نشر علمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *