عاشقان راستین واژهها، یعنی شاعران بزرگ جهان، شعرهای بسیاری دربارۀ نوشتن سرودهاند. بنا دارم هر از گاهی در خوانش این شعرها با شما شریک شویم. اولین شعر از مجموعۀ شعر نوشتن شعری از شاعری بزرگ، با ترجمۀ یک شاعر بزرگ است.
نوشتن
کیست که به پیش میراند
قلمی را که بر کاغذ میگذارم
در لحظۀ تنهایی؟
برای که مینویسد
آن که به خاطر من قلم بر کاغذ میگذارد؟
این کرانه که پدید آمده از لبها، از رؤیاها،
ار تپهیی خاموش، از گردابی،
از شانهیی که بر آن سر می گذارم
و جهان را
جاودانه به فراموشی میسپارم.
کسی در اندرونم مینویسد، دستم را به حرکت در میآورد
سخنی میشنود، درنگ میکند،
کسی که میان کوهستان سر سبز و دریای فیروزهگون گرفتار آمده
است.
او با اشتیاقی سرد
بر آنچه من بر کاغذ میآورم میاندیشد.
در این آتش داد
همه چیزی میسوزد
با این همه اما، این داور
خود
قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم میکند.
به همهکس مینویسد
هیچکس را فرانمیخواند
برای خود مینویسد
خود را به فراموشی میسپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار
به هیأت من در میآید.
اکتاویو پاز | ترجمۀ احمد شاملو
احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:
کاری که از دست یک نویسنده بر میآید
چند پیشنهاد دیگر:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
13 پاسخ
سلام آقای کلانتری
چقدر این شعر زیبا و الهام بخش است هر چه در مورد این شعر مینویسم به نکات تازهای دربارۀ نوشتن پی میبرم. ممنون که من را با این شعر ناب آشنا کردید.
سپاسگزارم مرضیه نازنین.
شاملو همچنین می گوید: زیباترین حرفت را بگو. شکنجه ی پنهان سکوتت را آشکار کن و هراس مدار از آنکه بگویند ترانه ی بیهوده می خوانید …
سلام میشه یه خواهشی ازتون داشته باشم اون سوالایی که باید جواب بدیم تو کانال رو میشه در قالب یک پست به صورت تجمیع شده قرار بدین چون مطالب کانال از دستم در میره. دلم میخواد برنامه ریزی کنم و جواب شون بدم اما تو کانال که میزارین یادم میره.
سلام عصمت عزیز
مجموعه تمرینها رو بزودی میذاریم روی سایت مدرسه نویسندگی و به تدریج به روزش هم میکنیم.
ممنون خیلی خوبه اینجوری. میزارمش تو بوک مارک گوگل. اونوقت همیشه جلو چشممه
به نظرم کلمات کلمات هر نویسنده یا شاعر امضای اون هستن. وقتی داشتم این شعر رو میخوندم فهمیدم مترجمش کسی نیست جز احمد شاملو.
سلام شاهین جان
امروز که داشتم تمرین سوم باشگاه نوشتن رو انجام میدادم تو بحث حسرتها البته من حسرتی به اون صورت ندارم چون آخرش به این نتیجه میرسم که هر اتفاقی که واسم میفته به صلاحم بوده و شاید واسه زندگیم لازم بوده. خلاصه من دو سال پیش دوست داشتم که در مقطع ارشد ادامه تحصیل بدم اما چون دولتی نیاوردم نرفتم اما با این تمرین دوباره تب ارشد واسه من تازه شد اما الان چون میخوام در حوزه ادبیات باشه و جالبه که دو سال پیش خیلی به شبکه و رشته ام علاقمند بود اما الان هیچ حسی ندارم به نظرت دلیل این چی میتونه باشه که هر دو سال من علایقم تغییر میکنه ترس که نه اما واقعا میترسم تا یکی دو سال دیگه هم از همین نوشتن هم برگردم و علاقه نداشته باشم چون این خصوصیت در من هست. و گرایش های ارشد رو که در نت سرچ کردم با توضیحاتی که داده بود من به هیچ کدوم هیچ علاقه و حسی در خودم ندیدم و طی سرچهام به این نتیجه رسیدم که ارشد خوندن فایده اش به اینه که مهارتی رو حتما به شما یاد بده حالا من سوالم اینه چون اول میخوام از اینجا که شهر کوچیکیه و امکانات به مراتب کمتره دور بشم و در یه محیط بزرگتر بخوام که رشد کنم دوم اینکه به نظرت ایا تحصیل در مقطع ارشد طوری هست که جنبه مهارت آموزی داشته باشه؟ سوم اینکه چطور من نوشتن رو دوست دارم اما نتونستم با هیچ یک از گرایشها ارتباط برقرار کنم؟
سلام آرزو جان
سوالاتت رو از همه تفکیک کن. عدد بزن.
و بعد هر سوال رو در حداقل 100 کلمه بنویس.
سلام مجدد
1- آیا تحصیل در مقطع ارشد ادبیات باعث مهارت آموزی میشه؟
2- چطور گرایش مورد علاقه ارشد در رشته ادبیات رو تشخیص بدیم؟
3- به نظرت تغییر رویه هر دو سال در علایق چه دلیلی داره؟
ممنون میشم اون پیام قبلیم رو پاک کنی.
آرزو جان به جواب من دقت نکردی.
پیشنهاد دادم هر سوال رو در حداقل 100 کلمه بنویسی.
بدون تعریف دقیق صورت مسئله، نمیشه به راهحل مناسب فکر کرد.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست!