آدمیزاد اگر میخواهد افق فکریاش گسترده شود، باید کنار دریا زندگی کند.
از بچگی فکر میکردم که زندگی جز در کنار دریا، تباهی است و وقت تلف کردن.
زندگی واقعی کنار دریا اتفاق میافتد، شهرنشینی و منظرۀ آپارتمانهای تودرتو به کنار، حتی منظره کوه و دشت و جنگل هم کفایت نمیکند؛ فقط دریا.
خوانده بودم پائولو کوئلیو کنار دریا زندگی میکند و عصرها بعد از پیادهروی مشغول نوشتن میشود. شاهدی بر مدعای زندگی کنارِ دریا.
دریا اما از من دور بود.
تهران که دریا نداره…
و
دریا، اولین عشق مرا بردی…
ترانههایی که مرا یاد دریا میانداختند…
دوست داشتم به قول حافظ جزو سبکباران ساحلها باشم!
تا اینکه نوشتن در من جدیتر شد، دیدم هر چه بیشتر مینوشتم سبکبارتر میشدم. کلمه به کلمه دریا در من بیشتر شد.
رسیدم به اسم کتاب شهیار قنبری: دریا در من.
با نوشتن میلم به دریا سیراب میشد، میشود.
نوشتن شاید پاسخیست به چیزهایی که به آنها نمیرسیم، لااقل هنوز.
با نوشتن نه کنار دریا که توی دریا زندگی میکنم.
22 پاسخ
عالییییی مرسی
سلاااام
عالی بود…نه تنها در دریا زندگی می کنید،خود خود دریایی اید..دریا دل و دریاگونه…
جاری باشید چون آب و دریا…
من هم عاشق دریا هستم .شاید بیست باری رفته باشم ولی انگار دریا با من قهر کرده بیش از سی ساله دریا رو ندیدم!
دریا اولین عشق مرا بردی…
راستی یه سریال کوتاه یک هفته ای بعد ز ظهر ها پخش میشد که هنگ تیتراژش (دریا اولین عشق مرا بردی )بود…
همیشه موفق و شاد باشید…
فرزانه جان
آهنگی رو که گفتی خیلی دوست دارم. خصوصاً اجرای روزبه نعمت اللهی رو.
مرسی که با کامتت های زیبا و پرمهرتون لحظات زیبایی رو برام ساختی.
حس بسیارزیبایی وقابل تامل !
نگاه کردن به دریا ,چهره پدر مادر ,کعبه عبادت است ,ممکن هست موارد دیگری هم باشد ومن فقط همین ها به ذهنم می آید .و همیشه برایم جای سوال هست چرا دریا ؟
وفکر کردن هم عبادت هست .
میشود نتیجه گرفت چون دریا افق فکری را گسترش میدهد بخاطره همین نگاه کردن به دریا عبادت هست .
A=B
B=c
=> A=C
به به، چه زیبا گفتید.
سلام ، برخلاف تصورات همه ی دوستان باید بگم آواز خوش از دور خوش است ما وقتی کنار دریا نیستیم رویاها و احساسهای زیادی داریم که تصور میکنیم اگر دریا را داشتیم این رویاها و احساسات چندین برابر میشود ، من سالهاست که کنار دریا زندگی میکنم نه من که مردم این جزیره همگی در کنار دریا زندگی میکنند ، جزیره ای شاید به ظاهر زیبا و فریبنده که بی شک زیبا هم است و دریا….
دریا هم برای تو کاری نخواهد کرد….
مردمان این جزیره با داشتن دریا هم نتوانستند خود را رها کنند بلکه روز به روز در لاک سکوت خود فرو خواهند رفت و گمان میکنند این دریاست که به انها آرامش میدهد…پس تو ای دوست احساس تو از چیزی است که نداری اش اگر داشتی اش انهم برای سالهای طولانی بدون هیچ تغییری و احساست همان بود من به تو ایمان خواهم آورد….
سلام نجمه
کامنت شما خیلی خوب بود و جنبۀ دیگه ای از موضوع رو به ما نشون داد.
قلم زیبایی دارید. بیشتر برای من بنویسید.
از بچگی دیوانه وار مطالعه می کردم،تیکه های روزنامه پیچیده شده دور گوشت چرخ کرده تا مجله های تاریخ گذشته و کتابهای تاریخی که خیلی هاشون مناسب سن ام نبود.هیچ وقت از خوندن سیر نمی شدم،پدری هم دارم که فقط می خواست آویزون یک اداره ای شوم که شدم.بارها مجلات و روزنامه هایی که با ولع خاصی از پول توجیبی ام می زدم و میرفتم شهر و از آقا عبدالله می خریدم،از اتاقم بر میداشت و پاره اش میکرد شاااید.یه بار هم دست به دامان پسردایی ام شد که منو از خوندن این لاطایلات دور کنه،پسردایی ام هم نصیحت جانانه ای کرد و گفت بهدرست برس،الانا دخترش توی اینستا یک چیزایی در سقراط و ارسطو می نویسه که من هم سر در نمیارم،خدا تا هم فالوور داره.آرزوم نوشتن پاورقی و داشتن یک ستون طنز تویمجله گل آقا بود،گاهی وقتها پرفشار و پر انرژی می نویسم،گاهی وقتا هم یهویی دلم می ریزه وچند ماهی ولش می کنم،ولی همیشه توی ذهن ناخودآگاهم یک اتاق و میز کار و یک دنیا حرف و قصه و داستان نگفته ای رو تجسم می کنم که حق من ار نوشتن هست،از شما استاد نادیده ام انرژی می گیرم ،از شماها هم که میخوانید.
سلام محمد عزیز
چقدر کامنت خوبت روی من تاثیر گذاشت.
چقدر خوشحالم که اینجا هستی.
از هیمن کامنت معلومه که نویسندل خوبی هستی.
بنویس، زیاد بنویس. برای منم بنویس.
دوست دارم بیشتر و بیشتر بخونم ازت.
این متن زیبا بود اما بیش از هر چیز نام وسوسه کننده ای داشت! زندگی کنار دریا واقعا وسوسه انگیزه!
در دوره نویسندگی فقط و فقط یک تمرین داشتیم که ارسالش اختیاری بود! تمرینی که با اینکه ارسال نشد ،اما هزاران بار بازنویسی کردم! این متن من رو یاد اون تمرین انداخت ، اگر یه روز از عمرم باقی مونده باشه، حتما نویسنده میشم و حتی شده یک روز کنار دریا زندگی می کنم!
ممنون از دنیای نامحدودی از امکان نویسنده شدن که در مدرسه نویسندگی به ما دادید! ممنون از این دریای آبیِ شورانگیز👌👌👌👌👌👌
سلام به دوست خوب و عزیزم
نویسنده هستید، نویسندۀ خوبی هم هستید، و ان شا الله کنار دریا هم زندگی خواهید کرد.
شا هین عزیز مطالبت خیلی عالیه کتاب شبنم رو دارم کامل میکنم ممنونم از پیشنهاد خوبت
موفق باشی شبنم عزیز
اصلا آدم باید به دریا بزند. با دریا دریا گفتن پاهای آدم خیس نمی شه. کشف های بزرگ و جزیره های گنج هم سهم اون هایی است که به دریا می زنند
با نوشتن نه کنار دریا که توی دریا زندگی میکنم..
خیلی عالی استاد ارجمند..
زنده باشی رضا جان.
با نوشتن نه کنار دریا که توی دریا زندگی میکنم..
خیلی عالی استاد ارجمند
دریا آنچه که در چشمان ما نقش هستی میگیرد تشکیل شده از مجموع آبی که هر لحظه بدنبال نشان دادن نقشی است که با تجمع نجواهای هر قطره اش فریادی از اعماق دلش را بنمایش می گذارد که آیینه ای تمام قد از اعماق دریای تفکری است که با نجوای هر کلمه خروشی از زندگی را بنمایش بگذارد
چه زیبااا 😊👌🌟
چه متن جذابی آقای کلانتری
شهود توش موج میزنه
منو یاد جمله معروف آندره ژید انداخت:
بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که به آن می نگری.
در واقع خودتون دارین عظمت و دریا شدن رو تجربه میکنین !
سلام حدیث عزیز
ممنون از هم حسی خوبت.
جملۀ بی نهایت زیبایی رو نقل کردی.